پرویز امینی، استاد دانشگاه درباره مناظره دوم در «فرهیختگان» نوشت: مناظره ها دست کم باید دو کارکرد داشته باشند. یکی تولید هیجان اجتماعی برای مشارکت پذیر کردن مردم در انتخابات کند. دوم نامزدها بتوانند نقطه نزاعی بسازند که در محدوده امتیازات آنها یا محدودیت های طرف مقابل باشد. تا ترجیحات اجتماعی را به نفع خود بسازنند.
در مناظره دوم نیز، مانند مناظره اول این دو هدف محقق نشد و مجموعه بحث ها به یک سری حرف های کلی و مشهورات کارشناسی گذشت. زمان مناظرات طولانی است و افراد به اندازه زمانی که به آنها اختصاص مییابد ، حرفی برای گفتن ندارند و یک سری گزارهها را دائما تکرار میکنند که در این رابطه پورمحمدی سرآمد این مکررگوییهاست.
قاضیزاده هاشمی سرجمع سیاست ورزی بهتری داشت. مزیت خود در دفاع و نمایندگی انحصاری رییس جمهور فقید و شهید رییسی قرار داد و دیگران را خصوصا پزشکیان و پورمحمدی را به عنوان نقطه مقابل نقد میکرد و همین ظرفیت قابل برداشت و ممکنی را برای او شکل می دهد. قاضی زاده هاشمی با این که در کورس رقابت نیست اما از پورمحمدی و زاکانی آرا بالاتری دارد.
قالیباف در یک چارچوب خنثی و یکنواخت بحث میکرد و در بحث ها نقطه تاکید بر مدیریت میگذاشت که مزیت خود می دانست که نه در ادبیات و در محتوی برانگیزاننده نیست.
پزشکیان همچنان بین خود واقعی و تصویری که پشتیبانان سیاسی از او می خواهند بسازنند در نوسان است و نمی تواند انتظارات را از یک کمپین انتخاباتی برآورده کند.
پورمحمدی در سطح پایین تر در حال بازتولید روحانی رییس جمهور دولت یازدهم و دوازدهم است و یک سری گزاره ها را پی در پی و تکراری خصوصا در سطح اهمیت و اولویت قائل شدن برای رفع تحریم و روابط خارجی بیان میکند.
زاکانی تا حدودی از کاراکترش از مناظره اول فاصله گرفته است و در کاراکتر پیشین خود در مناظرات سال ۱۴۰۰ ظاهر شد ولی زمینه ای جدی برای استفاده موثر از آن پیدا نکرد.
جلیلی کما فی سابق ناتوان از ارائه یک گفتار و رتوریک مناسب برای جلب آرا فراتر از پایگاه ایدئولوژیک خود است.