پایان‌بندی «افعی تهران» و تاثیر آن بر ناخودآگاه جامعه؛
«افعی تهران» هیچ مساله واقعی و ملموسی را نه‌تنها حل نمی‌کند، بلکه طرح هم نمی‌کند. مساله‌ای جعلی برای مخاطب می‌سازد و این مساله را تا سرحد جنون برایش حیثیتی می‌کند تا حل این مساله جعلی را به مخاطبش بفروشد.
  • ۱۴۰۳-۰۳-۲۰ - ۱۰:۳۲
  • 00
پایان‌بندی «افعی تهران» و تاثیر آن بر ناخودآگاه جامعه؛
توجیه افعی بودن در جلسه مشاوره!
توجیه افعی بودن در جلسه مشاوره!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ: این دومین بار است که در روزنامه «فرهیختگان» راجع‌به سریال افعی تهران پرونده‌ای کار می‌کنیم. بار اول در میانه‌های پخش سریال بود که درباره‌اش به قلم چند نفر از نویسندگان روزنامه، تحلیلی مبسوط و چندجانبه ارائه شد و نکته قابل توجه اینجاست که دو نفر از منتقدان ما تحصیل‌کرده رشته روانشناسی بودند. یک بحث اولیه درباره روایت این سریال ایراداتی بود که به نوع طرح مسائل روانشناختی در آن برمی‌گشت. ایراداتی که نمی‌توان لزوما آنها را سهل‌انگاری دانست و در موردش گفت در قصه‌گویی از این دست ‌کم‌دقتی‌ها رایج است؛ چراکه این سطح از بی‌دقتی در مورد چیزی مثل علم روانشناسی که بخش بزرگی از جامعه به‌رغم اینکه آن را کاملا نشناخته‌اند و به اشتباه فکر می‌کنند شناخته‌اند، به شناخت عمومی از این رشته و کارکردهایش صدمه می‌زند. نکته دوم، نه به تصویری که از علم روانشناسی و محیط مشاوره و امثال آن ارائه می‌شود، بلکه به خود مسائل روحی و روانی طرح شده در طول روایت برمی‌گشت.

بار اول که در همین رسانه پرونده‌ای راجع‌به سریال افعی تهران منتشر شد، تاکیدات ویژه روی دو نکته بود. دو نکته‌ای که به‌شدت درهم‌تنیده هستند و تفکیک‌شان از همدیگر ظرافت خاصی می‌طلبد. مساله اول عقده‌گشایی بود که موضوعی روانشناختی به‌حساب می‌آید و دومی ارائه یک تصویر کج و معوج از خود علم روانشناسی. حالا که انتشار مجموعه به پایان رسیده باز هم می‌توان سراغ همان دو نکته اصلی رفت و در چشم‌اندازی کلان‌تر این مسائل را طرح کرد. هر نوع همدلی که بین مخاطبان با قهرمان این سریال ایجاد شود، به نوعی زنده شدن و رشد نامعقول کینه‌های فرسوده و ضعیف است؛ آن هم بدون ذره‌ای فایده عینی و عملی. به تعبیری می‌توان گفت ایجاد حس همدلی بین بخشی از مخاطبان با این سریال به مثابه رشد سرطانی سلول‌های کینه در ذهن افراد می‌ماند. اساسا خود واژه قهرمان در اینجا می‌تواند جدا محل بحث باشد. 

جا انداختن چنین روشی در ذهن مخاطبان اگرچه ممکن است آنها را تا تبدیل شدن به قاتلانی زنجیره‌ای پیش نبرد، اما در سطوحی پایین‌تر که آن هم آزاردهندگی‌اش کم نیست، می‌تواند تنش‌هایی به وجود بیاورد. مثلا آدم‌ها را به پرورش کینه و عقده‌ها در دل‌شان تشویق کند و به تخلیه آن عقده‌ها مشروعیت بدهد و ما موقع رانندگی افراد در سطح شهر نتیجه آن را ببینیم؛ وقتی خیابان پر از طلبکاری و لجبازی راننده‌ها با هم می‌شود یا در برخورد مشتری و کسبه با هم یا در تعامل ارباب‌رجوع و کارمندها و هزار و یک مورد دیگر. 

متن کامل این گزارش را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰