تاریخ معاصر در آینه جام‌جهانی
امروز از جهات مختلف فوتبال می‌گویند، از اقتصاد و سیاست و هویت‌اش. آنچه در پی می‌آید روایتی است از نگاه جامعه‌شناختی فوتبال در پرتو مروری بر تاریخ جام جهانی.
  • ۱۳۹۷-۰۳-۲۴ - ۱۶:۵۳
  • 00
تاریخ معاصر در آینه جام‌جهانی
قوی‌تر از بمب هسته‌ای
قوی‌تر از بمب هسته‌ای
به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، جنگ‌های جهانی اول در 1918 تمام شد. بزرگی آن جنگ به‌حدی بود که «جنگ بزرگ» لقبش دادند، در حالی که واقعا جهانی نبود. معدود کشورهای قدرتمند به‌جان هم افتاده بودند، هرچند جاهای دیگر هم متاثر شد. اما شاید بشود گفت اولین پدیده‌ای که به معنای واقعی کلمه جهانی شد، فوتبال بود، آن‌هم با آغاز مسابقاتی که عنوان جام جهانی یافت. فوتبال به‌تدریج راهش را از بازی‌های المپیک جدا کرد و به تنها ورزشی بدل شد که اهمیت مسابقات جهانی‌اش از اهمیت مسابقات این رشته در المپیک بیشتر شد. پدیده‌ای که همه قاره‌ها را در نوردید. فوتبال در میانه دو جنگ جهانی بزرگ زاده شد؛ در آن فضایی که اروپا و جهان در حال پوست‌اندازی بودند و نظم کهن داشت فرو می‌پاشید. فوتبال یکی از نمادهای معرفی قرن بیستم هم هست. پدیده‌های بسیاری قرن بیستمی لقب گرفته‌اند، بمب‌های هسته‌ای، کامپیوترها و تسخیر فضا. در هر لیستی از این پدیده‌ها یک نام حاضر خواهد بود: جام جهانی فوتبال. حالا جام جهانی جایش را در قلب طرفداران فوتبال کاملا باز کرده و حتی مبنایی برای صحبت درباره دوره‌های مختلف زندگی یک شخص شده است. همه اتفاق‌نظر دارند که فوتبال تنها یک ورزش نیست بلکه با بسیاری از مسائل ریز و درشت عصر ما پیوند یافته است. امروز از جهات مختلف فوتبال می‌گویند، از اقتصاد و سیاست و هویت‌اش. آنچه در پی می‌آید روایتی است از نگاه جامعه‌شناختی فوتبال در پرتو مروری بر تاریخ جام جهانی.

 فوتبال و هویت

اولین دوره جام جهانی در سال 1930 برگزار شد. در روزگاری که ناسیونالیسم سکه روز بود و شاید به این خاطر باشد که فوتبال از همان آغاز با مساله هویت گره خورد. برخی جامعه‌شناسان استدلال کرده‌اند فوتبال از اساس با مساله هویت گره خورده است. اگر هویت را واسطه‌ای بدانیم برای تمایز ما - آنها آن‌وقت در‌خواهیم یافت که زاده شدن جام جهانی در آن زمانه پرآشوب چندان هم اتفاقی نبود. فوتبال به پرچم جدیدی برای کشورها بدل شد، به چیزی که تنها مساله‌ای مربوط به برد و باخت نبود، حتی درباره مرگ هم نه، چیزی بود فراتر از آن. همین جام جهانی قبل را به یاد می‌آورید، وقتی به‌ هنگام خواندن سرود برزیل در ورزشگاه، خیلی از بازیکنان تیم رعشه‌زنان و اشک‌بار سرود ملی‌شان را می‌خواندند، تو گویی که بر طبل جنگ زده‌اند و درگیری آغاز شده است.

جام جهانی فوتبال از همان آغاز هم درگیری‌های هویتی داشت، کشورهای آمریکای لاتین جام جهانی 1938 را تحریم کردند، به این خاطر که نباید دو دوره پشت سر هم در اروپا برگزار می‌شد. آن زمان تقابل اروپا با دیگر جاها شدیدتر بود. در تمام این یک قرن جام جهانی فوتبال واسطه‌ای بوده است برای نمایش و گفتن از هویت‌های به حاشیه رانده شده. آسیایی‌ها و آفریقایی‌ها فوتبال را واسطه‌ای یافتند برای عرض‌اندام در برابر جهان اول. وقتی توفان زرد کره‌شمالی در جام 1966 چشم‌ها را خیره کرد، در‌واقع هویت همه آ‌نهایی را نشان می‌داد که در معادلات جهانی چندان جدی گرفته نمی‌شدند. یا وقتی شیرهای کامرون با آن صلابت آرژانتین را در بازی افتتاحیه جام جهانی 1990 شکست دادند، فریادی کشیدند از اعماق وجود علیه قرن‌ها نادیده گرفته شدن و ظلم و خیلی چیزهای دیگر. یا وقتی رشیدی یکینی در جام جهانی 1994 دروازه بلغارستان را باز کرد و تور را باحدت تکان داد، چه کسی می‌توانست به تاریخ آفریقا فکر نکند. جام جهانی شاید مهم‌ترین امکان کشورهای آفریقایی برای نمایش خود بوده است برای نشان دادن هویت خود.

 فوتبال و سیاست

تاریخ جام جهانی را که می‌خوانیم نام چهره‌هایی به میان می‌آید که در ظاهر هیچ‌ربطی به فوتبال ندارند، اما ردشان را می‌توان یافت. موسولینی، هیتلر، مارشال فرانکو، مارگارت تاچر، ژاک شیراک و خیلی‌های دیگر. سیاستمدارانی که نام‌شان را پیشتر در کتاب‌های تاریخ خوانده بودیم، در لحظه انتخاب‌های بزرگ که تاریخ معاصر جهان را ساختند. برای آنها هم فوتبال پدیده جذابی بود، چیزی بود که می‌شد با آن به دستکاری جامعه پرداخت و احساسات توده‌ها را برانگیخت. وقتی فاشیست‌ها در ایتالیا با موسولینی به قدرت رسیدند، بهترین ابزار برای تبلیغ ایدئولوژی جدید را در فوتبال یافتند. موسولینی یک‌تنه جام جهانی 1934 را برای ایتالیایی‌ها درآورد و آنها در خانه فاتح شدند و آن اجتماعات بزرگ و شکوهمند را در تجلیل از «ملت» بر پا کردند. راویان جام می‌گویند که داورها از هیچ کوششی برای قهرمانی ایتالیا فروگذار نکردند. تیم آلمان هم ابزاری شده بود برای نشان دادن جاه‌طلبی‌های هیتلر. ابزاری که به‌طور ویژه دو سال بعدتر و در المپیک مونیخ مورد بهره‌برداری قرار گرفت.

تاریخ جام‌های جهانی پر است از رد سیاست،دوران جنگ سرد و نزاع جهان‌های شرق و غرب، دو جهانی که گویی در دو کره مختلف بودند. در 1974 در مرحله گروهی آلمان‌غربی و آلمان‌شرقی به‌هم خوردند. آلمان‌غربی فرانتس بکن‌باور را داشت و تیمش متشکل از بازیکنان بایرن‌مونیخ افسانه‌ای آن سال‌ها بود. وقتی مقابل ده‌ها هزار تماشاگر ورزشگاه المپیک مونیخ، آلمان‌شرقی ناشناخته پیروز شد، اردوگاه شرق غریو شادی سر داد. آنجا پیروزی تنها پیروزی فوتبالی نبود، پیروزی ایدئولوژی هم بود. هرچند درنهایت بکن‌باور جام قهرمانی را بالای سر برد. وقتی آرژانتین میزبان جام جهانی 1978 شد، این کشور زیر دیکتاتوری نظامی ژنرال ویدلا بود و می‌گفتند تنها چند صدمتر آن طرف‌تر از استادیوم‌های فوتبال صدای ناله معترضان سیاسی به دیکتاتوری شنیده می‌شد که داشتند زیر شدیدترین شکنجه‌ها جان می‌دادند. آرژانتین قهرمان شد و نظامیان، به مدد فوتبال مشروعیت جدیدی یافتند. یا وقتی آرژانتین و انگلستان در جام 1896 مقابل هم قرار گرفتند، تو گویی که نه فوتبالیست‌ها، بلکه نظامیان دو کشور رودرروی هم قرار گرفته بودند. چندسال پیش انگلستان با بانوی آهنینش، مارگارت تاچر، مشت آهنینش را به آرژانتینی‌ها نشان داده و جزایر فالکلند را تصرف کرده بود. حالا خشم فروخورده یک ملت عاصی از استعمار و سلطه کشوری متجاوز، خود را در ساق‌های بازیکنانی نشان می‌داد که به رهبری مارادونای بزرگ آماده انتقام بودند؛ و این‌گونه بود که «دست‌خدا» از آستین مارادونا بیرون آمد، تا ضربه‌ای باشد بر بدنه امپراتوری‌ای که فالکلند را آنچنان به خاک و خون کشیده بود. خطای هندی که حتی ناصحان و مصلحان و اخلاق‌گراها زیرسیبیلی ردش کردند از بس به دل نشست. شاید آخرین نمونه سیاسی مشخص جام جهانی، جام 1998 بود و دیدار ایران و آمریکا. می‌گفتند سیاسی‌ترین بازی قرن است. بعد از چند دهه خصومت دو تیم با کلی تشریفات و رد و بدل کردن هدایا، بازی کردند و اتفاقی هم نیفتاد. و ما هنوز هم آن را شیرین‌ترین خاطره فوتبالی‌مان از جام جهانی می‌دانیم.

با کم شدن نقش ایدئولوژی‌های سیاسی، با فروپاشی اردوگاه شرق و با تجاری شدن بیش از حد فوتبال کمی از نقش سیاست در فوتبال کاسته شده است. با این حال کیست که دلالت‌های سیاسی فوتبال و استفاده‌ای را که سیاستمداران کشورهای مختلف از محبوبیت این رشته به عمل می‌آوردند نادیده بگیرد.

 فوتبال و اقتصاد

جام جهانی یک سال پس از بزرگ‌ترین بحران مالی تاریخ شروع شد. رکود بزرگی که در 1929 شروع شد اقتصاد کشورهای سرمایه‌داری را با بحران‌های اساسی مواجه کرد. همه از پایان سرمایه‌داری صحبت می‌کردند، اما اوضاع آن‌گونه که پیش‌بینی می‌شد پیش نرفت. فوتبال در آغاز چیزی بود بیرون از چرخه اقتصاد سرمایه‌داری، اما امروز به یکی از اصلی‌ترین کانون‌های مالی آن بدل شده است. حق پخش تلویزیونی، درآمدهای تبلیغاتی حیرت‌انگیز و مساله مد و مصرف، مشاغل بسیار‌ی ایجاد کرده است. گاهی می‌شود این پرسش را مطرح کرد که اگر فوتبال به داد سرمایه‌داری نمی‌رسید شاید کارش زودتر از این به بحران می‌کشید. چرخش مالی فوتبال حیرت‌انگیز است. برخی کشورها رشد و توسعه فوتبال را واسطه‌ای  برای رشد اقتصادی یافته‌اند. برای مثال برزیل با میزبانی جام جهانی 2014 تلاش کرد تا رونق مجددی به اقتصادش بدهد. هرچند بعدها معلوم شد که نتایج اقتصادی میزبانی جام جهانی آنچنان هم درخشان نبوده است. در دوره‌های مختلف، جام جهانی عرصه‌ای برای انواع تجارت‌های مشروع و نامشروع بوده‌اند. بیراه نیست که بگوییم کارتل‌ها و شرکت‌های اقتصادی امروز مهم‌ترین تصمیم گیرندگان فوتبال هستند.

 جام جهانی و تاریخ فراموش‌شدگان

جام جهانی تاریخ فراز و فرود کشورها، شکوه و زوال‌شان هم هست. چه کسی می‌تواند از تاریخ جام جهانی بگوید و یادی از مجارستان بزرگ نکند. در زمانه‌ای که هنوز بقایایی از امپراتوری بزرگ اتریش - مجارستان مانده بود. امپراتوری که در اواخر قرن نوزدهم از بزرگان و تا نیمه دوم قرن بیستم تیم فوتبالش رویایی بود. مجارستانی که فرانتس پوشکاش را داشت. خیلی از عاشقان فوتبال حسرت می‌خورند به حال آن تیم رویایی‌شان در 1954، تیمی که باید قهرمان می‌شد، اما اسیر اتفاقات فوتبال شد. آنها در فینال روبه‌روی آلمانی قرار گرفتند که در مرحله گروهی با هشت گل مغلوب‌شان کرده بودند. کسی در پیروزی مجارستان تردید نداشت. در نیمه اول فینال به‌نظر می‌رسید که مجارستان کار را تمام کرده است. آ‌نها دو بر صفر پیش افتادند اما بارش شدید باران کار دست شان داد. گویا کفش‌هایشان مناسب بازی در چنان وضعیت جوی‌ای نبود. آلمان‌ها در نیمه دوم سه گل زدند و برای اولین‌بار فاتح جام جهانی شدند. چه کسی می‌تواند از جام جهانی بگوید و از چکسلواکی، از اتحاد جماهیر شوروی سخن به میان نیاورد. این‌چنین است که فوتبال می‌تواند آینه‌ای باشد برای تاریخ معاصر جهان.

 چشم‌انداز جام جهانی

فیفا طرح‌هایی برای دگرگونی جام جهانی دارد؛ طرح‌هایی برای افزایش تعداد شرکت کنندگان. هدف گسترش فوتبال اعلام شده است، اما بی‌تردید نقش مسائل مالی و اسپانسرهای تبلیغاتی انکارنشدنی است. برخی بر این باورند که چنین طرح‌هایی از اهمیت جام جهانی خواهند کاست. آن هم در زمانه‌ای که فوتبال باشگاهی در حال بلعیدن فوتبال ملی است و در یکی دو دهه اخیر شاهد کاهش جذابیت بازی‌های ملی بوده‌ایم. جام جهانی با هرکیفیتی ادامه خواهد داشت و کماکان عاشقان فوتبال را مجذوب خود می‌کند، اما شاید آن اهمیت حیاتی قرن بیستم را دیگر نیابد، با آن همه دلالت‌های سیاسی و فرهنگی.

 

* نویسنده : محمد هدایتی روزنامه‌نگار

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰