میلاد جلیلزاده، خبرنگار گروه فرهنگ: سینمای دهه ۶۰ اما با وجود تمام نقدهایی که میشود به بسیاری از جزئیات آن، چه در امر مدیریت سینما و چه برخوردهای سلبی و سختگیرانه با هنرمندان وارد دانست، در کل یک جهش کیفی در سطح فیلمسازی ما بود. حالا ما باید ببینیم که میخواهیم نسبت خودمان با آن سینما را چطور تعریف کنیم. آیا میخواهیم کلیت سبک و سیاقی که در آن دهه وجود داشت را نفی کنیم؟ نتیجه این رویکرد دوگانهای است که یک سر آن به سینمای وابسته به اعتباربخشی فستیوالهای غربی برمیگردد و سوی دیگر آن فیلمفارسی است.
روش دیگر این است که روح آن دهه را دریابیم و تلاش کنیم با زدودن مواردی که میتوان به آنها نقد داشت، جنبههایی از آن را نگاه داشت و برای ادامهاش به شکلی تلاش کرد که وجه ممیزی بین سینمای مطلوب ما با سینمای جشنوارهپسند بیمخاطب از یکسو و فیلمفارسی از سوی دیگر تعیین کند. برای رسیدن به این نقطه نیاز است که برگردیم و لحظهای را دریابیم که این سینما در آن متولد شد. در دوره قبل از انقلاب جریان موج نو را داشتیم که کموبیش خوب عمل میکرد و نقاط درخشانی در آن دیده میشد اما این سینما که از سال ۴۸ روند آن آغاز شده بود، در سالهای ۵۲ و ۵۳ بهوسیله سانسور سرکوب شد و فیلمفارسی بهعنوان یک کتاب صحنه بهقدری از خودش تقلید کرد و بهقدری مبتذل شد که قبل از دیده شدن اولین جرقههای انقلاب اسلامی کاملا ورشکست شده بود.
حالا باید ببینیم انقلاب با سینما چه کرد که باعث احیای آن و حتی بالا رفتن سطح فیلمسازی در ایران شد. اینجاست که بحث درباره نسبت سینمای ایران با شخصیت امام خمینی که معمار انقلاب بود و بهطور خاص در مورد سینما ورود کرد و آن را از سرنوشتی که بیم آن میرفت با وقوع انقلاب بر سرش بیاید نجات داد، معنی پیدا میکند.
در اواخر دهه ۲۰ شمسی بود که سینمای داستانی ایران بهواقع شکل گرفت. چهار سال بعد از آن کودتای آژاکس رخ داد و یک فضای خفقان در کشور به وجود آمد. این کودتا باعث شد هرچیز تفکربرانگیزی در ایران ممنوع شود یا کارش بهسختی پیش برود و محصولات فکری و فرهنگی مبتذل که تنها جنبه سرگرمیهای خنثی داشتند، باب شوند. برعکس تئاتر که پس از کودتا کار و بارش در ایران کساد شد و از اوج به حضیض آمد، سینما درست با روی دادن این اتفاق شوم بود که رونق پیدا کرد؛ اما چه سینمایی؟ یک سینمای صددرصد مبتذل که بعدها فیلمفارسی اسم گرفت. . سینمای فیلمفارسی حداقل دو سال قبل از انقلاب کاملا ورشکسته شده و برای مردم نمکش را از دست داده بود.
در اواخر دهه 40 بود که موجنو ایرانی به راه افتاد. تعدادی از افراد موجنو مخالف شاه بودند اما تعداد دیگری همجهت با او کار میکردند؛ از ابراهیم گلستان گرفته تا فرخ غفاری. به هر حال موجنو هم به دلیل سانسور شدیدی که در موردش اعمال شد، از حوالی سالهای ۵۲ و ۵۳ به محاق رفت.
انقلاب اسلامی اما سینمایی را پدید آورد که با تعریف قبلی مردم ایران از سینما تفاوت اساسی میکرد. این خلق ناگهانی و در اوج، مدیون رهبر انقلاب، امام خمینی بود که فراتر از کلیشههای ذهنی دوران خود، به افقی که هنوز محقق نشده بود، اندیشید و تصمیم گرفت آن را محقق کند؛ یک سینمای آبرومند که عمیق و دردمندانه به موضوعات نگاه میکند و درعینحال مسائل زیباییشناختی را هم مدنظر دارد.
در دوازدهم بهمن سال ۱۳۵۷ هواپیمای امام در فرودگاه مهرآباد به زمین نشست و ایشان در میان استقبال کمنظیر مردم ایران به بهشتزهرا رفتند تا تاریخیترین سخنرانی در تاریخ ایران در محضر شهیدان انقلاب رقم بخورد. امام همان روز و در همان صحبتها خیلی محکم و کوبنده گفتند: «ما با سینما مخالف نیستیم، با فحشا مخالفیم.» این جمله امام تکلیف همهچیز را روشن کرد. ایشان در بیانات دیگر همچنین اشاره داشت که «سینما یکی از مظاهر تمدن است که باید در خدمت این مردم و در خدمت تربیت این مردم باشد.» رویکرد امام در زنده کردن صداوسیمایی که معطل و نیمهتعطیل شده بود، راهگشا شد.
متن کامل گزارش «نجات سینما از دست متحجرها» را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.