رضا کردلو، فعال فرهنگی: آنچه در روزهای گذشته سریع، بیش و پیش از همه اتفاقات در نظرم برجسته شد، «مردم» بودند. همانها که در این یک هفته غمگین شدند. جمعیت کثیری که در تشییعها شرکت کرده و هرکدامشان به نیتی حاضر شده بودند. در شهرها و استانهایی که تشییعی در کار نبود، در مراسمی که برگزار میشد، حضور پیدا کردند و در میانه تلاشهای سازمانیافته و جهالتهای بیسازمان، برای «بیملت» کردن ایرانیان، مفهوم «ملت» را زنده کردند. نشان دادند ایران بعد از آنچه مشیتالهی است، به مردمش زنده است و مردمش از آن، چونان امانتی و میراثی باقیمانده از هزاران سال تاریخ پرفراز و نشیب نگهداری میکنند؛ بهخوبی، بهقاعده و بهوقت.
اما چه اتفاقی میافتد که جمعیتهای خیرهکننده در مراسم تشییع و بدرقه رئیسجمهور و همراهان ایشان به صحنه میآیند؟ در تحلیل این موضوع گزارههای فراوانی را میشود طرح کرد -و طرح نیز شده است- که ناظر به ویژگیهای رئیسجمهور و همراهان ایشان است، ازجمله اخلاص، کار برای خدا، مردمداری و... . کمتر اما به این ماجرا از منظر «مردم» نگریسته شده است. اینها که حضور پیدا کردند، غمگین شدند، تماس گرفتند با تلویزیون و اشک و آهشان را روی آنتن بردند، از ساعت ۴ صبح روز تشییع، بیآنکه کسی زورشان کرده باشد، خودشان را رسانده بودند. همینها که رسانههای دنیا و البته رسانههای خودمان، سالهاست آنها را نشناختهاند؛ همینها که همیشه با هلیکوپتر و صدای قرقرقرقر، از بالا کوچک نشان داده شدهاند، چقدر «خوبند».
درگذشت شهادتگونه مردمیترین اعضای کابینه، امامجمعه تبریز و محافظ صمیمی رئیسجمهور و کادر پروازیشان، فرصتی برای تجدید ظهور «خوبی مردم ایران» بود. گزارهای که چندماه پیش، رهبری به آن اشاره کرده بودند1، این بار نمودی متفاوتتر پیدا کرد. برای شخص خیلی از این مردم تجلی خدمت رئیسی به ایران، جنبه عینی پیدا نکرده بود، یعنی شاید برای بسیاری- بهویژه در شهرهای بزرگ- آنچه از تلاشهای شبانهروزی رئیسی برای محرومیتزدایی در روستاهای دورافتاده شنیده بودند، معنادار نبود. رئیسجمهور و مجموعه دولت برای شخص بسیاری از مردم شاید کار خاصی نکرده بودند. شاید بسیاریشان درطول این سهسال نارضایتیهایی را هم نسبت به دولت داشتهاند.
با رفتن رئیسجمهور آنها حس کردهاند آدم خوبی، با نیتخوب، شبانهروزی، فارغ از قوت و ضعف و کارآمدی و ناکارآمدی، شدنها یا نشدنها، نتیجه دادنها یا نتیجه ندادنها، برای گشودن گره از کار ایرانیان، شب و روز نداشته است. از سوی دیگر فقدان دراماتیک رئیسجمهور، در نقطهای دورافتاده جنبهای نمادین به این خدمت شبانهروزی داد. مردم با واقعیت مواجه شدند. زندهتر از همه فیکنیوزهای آنلاین. همین برای مردم کافی بود. شاید کمتر ملتی به اندازه ملت ما «خوبی» را دوست داشته باشند و خیلی روراست و صریح، اتفاقا برای قدردانی از «خوبی» کلاس نگذارند و ادا و اطوار درنیاورند. اتفاقا این را عین باکلاسی بدانند که قدردان خوبی هستند.
چه افتخاری است زیستن در میان این مردمی که داوریهایشان هنوز فطری و البته واقعی است. راز محبوبیت حاجقاسم هم از منظر مردم و آن تشییع ماندگار همینجاست. آنجا که حاجقاسم گفت: «میدانید در زندگی به انسانیت و عاطفهها و فطرتها بیشتر از رنگهای سیاسی توجه کردم.» فطرتهای زنده ایرانیان دارایی ارزشمندی در تثبیت «دولت- ملت» ایرانی است. مردم مواجهه صادقانه را میفهمند و برای پاسداشت آن، از هیچ انگ و برچسبی هراس ندارند. کاش حالا که سروصدای انتخابات ریاستجمهوری بلند است، دولتی صادق، سر کار بیاید. تا جواب صداقتش را اینگونه ببیند. برای این مردم که به تعبیر رهبری مردم خیلی خوبیاند.
پینوشت
1- «مردم ما مومنند؛ مردم مومنند. حتی کسانی که به حسب ظاهر به بعضی از ظواهر شرعی هم ملتزم نیستند، این ملتزم نبودن عملی به معنای عدم التزام قلبی نیست؛ دلشان با خدا است، دلشان با معانی و مفاهیم معنوی است، دارای ایمانند. خب کوتاهی در عمل در همه ماها هست. کدام ماها در عمل کوتاهی نداریم؟ هرکدام یکجور؛ بنده یکجور کوتاهی دارم، شما یکجور کوتاهی دارید، او هم یکجور کوتاهی دارد. مردم، مردم مومنیاند؛ مردم، مردم وفاداریاند؛ مردم، در مسائل گوناگون کشور، مردم حاضریراقیاند. شما ببینید ما در این چهل و چند سال، چقدر در این کشور مساله داشتیم، چقدر علیه ما توطئه شده، چقدر از اطراف به ما تهاجمهای گوناگون تبلیغاتی و عملی و نظامی و اقتصادی و امثال اینها شده؛ چه کسی از نظام اسلامی دفاع کرده؟ همین مردم. همین مردم بودند که آنجایی که لازم بود به خیابان بیایند، به خیابان آمدند؛ آنجایی که لازم بود صبر کنند، صبر کردند؛ آنجا که لازم بود حمایت کنند، حمایت کردند؛ آنجایی که لازم بود شعار بدهند، شعار دادند؛ آنجا که لازم بود به میدان جنگ بروند، به میدان جنگ رفتند.» (بیانات در دیدار ائمه جمعه، ۲۶ دی ۱۴۰۲)