سیدمجید امامی، دبیر سابق شورای فرهنگ عمومی کشور: همانطور که پیشتر از این نوشتم، نباید گذاشت اهمیت و عظمت عروج ملکوتی رئیسجمهور فقید فراموش شود. این داغ ملی میتواند گذار ما از رنج و تحمل یک ظرفیت بزرگتر را محقق کند. مردم اما مبهمترین پرسش در تاریخ ارتباطات سیاسیاند. در جامعه ایران مانند هر جامعه دیگر ساخت و ترتیبات طبقاتی، منزلتی و فرهنگی گوناگونی در تعامل با نخبگان سیاسی و منابع ملموس قدرت، ماهیت نرم اراده ملی را میسازند. میزان مشارکت در انتخابات هر چند مهمترین ظهور مشارکت و ویترین سلامت سیاسی جامعه است اما متناظر (تناظر یک به یک) با منویات و اراده ملی نیست.
در شرایطی که بین گزینههای انتخاب در عرصه سیاست ملی با انتخابکنندگان، دیالوگ و تراکنش سازندهای نیست، درجه بالا و پایین مشارکت، چندان بر کیفیت امر سیاسی موثر نیست، شاید به همین دلیل بود که برخی فیلسوفان سیاسی غرب ایده دموکراسی مشارکتی (مکفرسون) یا آزادی مثبت (آیزایا برلین) را مطرح کردند. فرض استوار من این است که کنش و منش مرحوم آیتالله رئیسی بهواقع ذیل دکترین و گفتمان امامین انقلاب اسلامی شکل یافته بود. رئیسجمهور فقید تعین و تحقق میدانی مردمسالاری دینی و موفق در تلائم نهادههای انتصابی و انتخابی در ساخت قدرت بود. اگر این فرض را بپذیریم، مسمای تعبیر «شهید جمهور»، بیشتر منکشف میشود. شهید آیتالله رئیسی فراتر از بردارهای معیوب امر سیاسی در کشور، براساس ایمان به خدا و مردم و عمل براساس آن در سالهای گذشته حرکت کرد. اخلاص و سختکوشی او فراتر از دالانهای مهندسی افکار و مارپیچهای فاهمه ملی، عمل کرد و فراتر از تحلیل همه ما مدعیان افکار عمومی، با بدنه طبقات مختلف اجتماعی خصوصا زحمتکشان و فرودستان ارتباط گرفت. البته طبقه متوسط به نسبت سختترین طبقه اجتماعی در ایران امروز است که آن هم متاثر از نوسان روانی این شهادت بزرگ، در حال تجدیدنظرهایی شناختی است. دولت سیزدهم علیرغم همه مجاهدتها، هنوز نتوانسته بود آورده اساسیاش و چرخش تحولیاش در زندگی شهری طبقه متوسط را به نمایش بگذارد لکن شخص رئیسجمهور فقید و اخلاق و اخلاص وی، به کمک کنش و کارنامه آن رسید. متولدان دهه 70 به بعد، عمدتا از شناخت شخصیتهای بزرگ سیاسی در حد رئیسجمهور و وزیر که تراز و نصاب انقلاب اسلامی را داشته باشند، محروم بودهاند.
در شرایطی هم رسانهها نتوانستهاند تصویر واقعی از جلوههای متعالی زیست نخبگان سیاسی ترسیم کنند، اما در این لحظه فوق مهم تاریخی که در آن قرار داریم، جوان و نوجوان ایرانی میتواند همه ارزشهای انسان سیاسی انقلاب اسلامی را بدون فیلتر مشاهده کند. مرحوم شهید رئیسی مانند بسیاری مردم ایران، در خانوادهای معمولی و محروم از بسیاری امکانات ویژه، براساس تلاش و عمل و البته در افق انقلاب اسلامی رشد کرد و نشان داد اگر بهواسطه سواد مجازی پایین و بیاخلاقیهای رقیبان، آماج برچسب زنی سازماندهی شده قرار بگیرید، باز میتوان با محبت به مردم، محبت متقابل آنها را باز ستاد و بهواقع این تاویل آیات قرآن درخصوص مودت و محبت در روابط سیاسی دولت اسلامی است (وجعل افئده من الناس تهوی الیهم). بر این اساس من تصور میکنم جمهوری اسلامی در روزگار عسرت سرمایه اجتماعی میتواند به استقبال یک سرمایه اخلاقی برود. این سرمایه اخلاقی در میدان سیاستورزی متعین شده اما بهسادگی قابل تبادل و تبدیل به سرمایه اجتماعی است. داغ فقدان شخصیت اول سیاسی یک کشور آن هم در حادثهای ناگوار و البته در میانه مجاهدتی شبانهروزی، شاید بنفسه سرمایهساز نباشد، اما اگر به سرمایه اخلاقی متصل به رئیسجمهور نجیب و فقید توجه شود، میتوان آن را تحمل کرد و افقگشای بازاندیشی در جمهوریت نظام دانست. کسانی که براساس این سرمایه قابل تبادل به روزهای آینده و جامعه ایرانی نمیاندیشند، راه رئیسی شهید را نخواهند پیمود. جمله آخر اینکه جامعه ایرانی در این شرایط سرمایه اجتماعی، بیشتر نیازمند آرامش اخلاقی است تا رقابت سیاسی، رقابت سیاسی از عناصر مهم و ارزشمند مردمسالاری است، لکن در شرایط وخامت اجتماعی و رسانهای بیشتر به شکاف و دوقطبی منجر میشود. ما برای عبور از دوره نقاهت، بهشدت به آرامش اخلاقی نیاز داریم. گرمای شهادت و حلاوت اخلاق و اخلاص شهید رئیسی سپهر سیاست در ایران را با میدان جامعه آشتی خواهد داد.