چه آن زمان رئیسی مسئولیت تولیت حرم مطهر امام رضا(ع) را برعهده گرفته بود و چه کمی بعدتر در قوه قضائیه و ریاستجمهوری که تعامل با دانشجویان برای او یک رکورد متفاوت ساخت. دانشجویان فعال تشکلهای دانشجویی در روزهای اخیر روایتهایی از دیدارهای خود با او منتشر کردند که مرور آنها خالی از لطف نیست.
قلبا دوستت داشتیم آقای شهید رئیسی
اسماعیل کوهیمقدم، دبیر اتحادیه دفتر تحکیم وحدت در سالهای 96 و 97 اینگونه از جلسهای با حضور شهید رئیسی روایت میکند: «سال ۹۷ شعار نشست میان دوره اتحادیه شده بود «مسئول مردمی- نظارت همگانی.» از آقای رئیسی بهخاطر روحیه مردمی در آستان قدس هم دعوت کردیم بیاید در نشست. با وجود اینکه روز دانشجوی آن سال هم با او جلسه دانشجویی داشتیم ولی ایشان پذیرفت و نهایتا قرار شد در حرم جلسه برگزار شود. بهعنوان مقدمه چند جملهای صحبت کردم. خوب یادم هست گفتم: «امروز میهمان شخص عزیزی هستیم.» ادامه دادم «البته منظورم امام رضا(ع) است.» خندید و جلسه را ادامه دادیم.» او که مجری برنامه گرامیداشت روز دانشجو در ۱۶ آذر ۱۴۰۲ هم بوده، درباره آن جلسه مینویسد: «رئیسجمهور آمده بود دانشگاه شهید بهشتی. بعد از صحبت دانشجوها و قبل از صحبت آقای رئیسی یکی از اعضای نهاد ریاستجمهوری از من خواست موقع دعوت حاج آقا بگویم «رئیسجمهور محبوب و جهادی.» گفتم از من این حرفها برنمیآید و نگفتم. همونجور عادی از او دعوت کردم. کلا بنای ما دانشجوها این است به هیچ مسئولی رو ندهیم، حتی به شما که در این ۹ سال هرجا بودی هوای دانشجو را داشتی. ولی از وقتی شناختیمت قلبا دوستت داشتیم آقای شهید ابراهیم رئیسی عزیز، ما دانشجوها بیشتر از بقیه.»
سید پناه ماه بود
معین رضئی، دبیر اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل هم که در چند دیدار با رئیسی فرصت بیان نکات و انتقادات را پیدا کرده در این خصوص مینویسد: «اوج اغتشاشات چارصدویک گذشته. درست همان روزهایی که صحن دانشگاه به آشوب کشیده شده بود و عدهای دانشجونما با فحاشی به رهبر عزیز انقلاب دل ما را خون کرده بودند؛ ما دائما به دنبال دعوت از مسئولان مختلف و سلبریتیهای جریان انقلاب برای حضور در دانشگاه بودیم، تا با باز شدن پای آنان به دانشگاه فضای سنگین شکل گرفته را بشکنیم و قوت قلب برای دانشجویان انقلابی ایجاد کنیم. آن زمان هرچه تلاش کردیم به در بسته خوردیم؛ و کسی حاضر نشد دعوت ما را قبول کند. کسانی که آبروی خود را مدیون جمهوری اسلامی بودند ترجیح دادند در این شرایط سخت بر سر آبروی خود قمار نکنند، چون میدانستند در دانشگاهی که حرمت رهبر انقلاب شکسته شد، به راحتی حرمت آنان نیز شکسته خواهد شد. در این شرایط سخت حتی وزرای بهداشت و علوم نیز بچههای تشکلی را فراموش کرده بودند، آنقدر که در ۴۰ روز اول اغتشاشات هیچ جلسهای میان وزرای این دو وزارتخانه با نمایندگان تشکلهای انقلابی که در صحن دانشگاه میداندار مبارزه با ساختارشکنان بودند، برگزار نشد و آخر سر هم یکی از وزرا آرام شدن فضای دانشگاه را به حساب خود فاکتور کرد. خلاصه کنم در آن شرایط سخت کسی حرف ما را نمیشنید و کارد به استخوان بچهها رسیده بود؛ تا آنکه در آبان ۱۴۰۱ جلسهای با حضور دبیران اتحادیهها و دفتر ارتباطات مردمی رئیسجمهور برگزار شد. بچهها دلخور بودند به همین خاطر در جلسه نیز انتقادات تندی از عملکرد دولت داشتند. بلافاصله از جلسه که بیرون آمدیم مسئولان وزارت بهداشت و علوم زنگ زدند و از ما دعوت کردند جلسهای با وزرای این دو مجموعه داشته باشیم. گویا خبر گلایههای ما به گوش آقای رئیسی رسیده بود. او نیز چنان تشری به وزرای این دو مجموعه زده بود که آنها فرصت نکردند حتی تایم جلسه را با هم هماهنگ کنند و اشتباها هر دو در یک روز و یک ساعت، زمان برای دیدار با ما تعیین کرده بودند. خودش نیز پنجشنبهای در آبان ماه و زودتر از وزرایش جلسهای خصوصی با ما در دفترش گذاشت تا مستقیم حرفهایمان را بشنود و از ما دلجویی کند. آقای رئیسی حداقل برای ما دانشجویان یکی از بامعرفتترین مسئولان بود. او در روزهای سخت پناه بود.»
ای آقایونی که اون ته شلوغ میکنید!
محمد اسکندری، دبیر اسبق جنبش عدالتخواه دانشجویی از دیدار دانشجویان با رئیسجمهور شهید در فروردین 1401 روایتی منتشر کرده و مینویسد: «مطابق روال معمول جلسات دیدار دانشجویی، اول دانشجویان صحبت کردند و بعد آقای رئیسجمهور. در بخش اول، مباحث و انتقادهایمان را مطرح کردیم، اما مثل همیشه حرفهای ما جنبشیها تمامشدنی نبود. در بخش دوم که نوبت پاسخگویی و صحبت رئیسجمهور بود، چندجا از صحبتهای ایشان، قانع نشدیم و جسارت کردیم و توی حرفهایشان پریدیم. چند دقیقه بعد کاملا اتفاقی حواسمان به چیزی پرت شد و حاجآقا با لحنی صمیمی و طنزآمیز گفت: «ای آقایونی که اون ته شلوغ میکنید؛ گوش کنید! دارم جواب سوالها و انتقادات شما رو میدم.» بعد از جلسه رفتیم برای افطار و نماز. سر سفره افطار هم فرصت را مغتنم دیدیم و با چندتن از بچهها رفتیم پیش حاج آقا و شروع کردیم به بحث کردن و انتقاد و این حرفها. حاجآقا با کمال آرامش و بدون ذرهای تکبر به حرفهای ما گوش میکرد و با سعهصدر جواب انتقاداتمان را میداد. مثل خیلیها نبود که توانایی تحمل حرف تندوتیز را ندارند. بعضیها تا دو کلام از آنها انتقاد میکنی، سریع برآشفته میشوند و جوری رفتار میکنند که آدم از سوال یا انتقادش پشیمان میشه. اما حاجآقا اینگونه نبود. همین سعهصدر و خوشاخلاقی و عدم تکبر ایشان بود که باعث میشد تا یک فضای صمیمی و دوستانه برای گفتوگو شکل بگیرد و کسی حرفش را قورت نده. این سطح از سعهصدر و خوشخلقی و عدم تکبر ایشان واقعا ارزشمند بود و هست. امیدوارم این ویژگی ممتاز و برجسته برای رئیسجمهورهای آینده هم به یادگار بماند.»