مریم فضائلی، خبرنگار: جمع هنرمندان و کارشناسانی که در این دفتر از شبهای فرهنگ دور هم جمع شده بودند، ضمن تقدیر از یک عمر فعالیت هنری تاجبخش فنائیان، درباره ویژگیهای هنری و شخصیتی این هنرمند صحبت کردند. طبق روال دو جلسه پیش موضوع و شروع بحث با توضیح و تفسیرهایی از شاهنامه فردوسی آغاز شد. زهیر توکلی، شاعر، نویسنده و پژوهشگر درباره شاهنامه گفت: «شاهنامه عنصر ایرانیت دارد. دیگر شاهنامه متعلق به زبان فارسی نیست و بحث ایرانی بودن آن مطرح میشود، به همین دلیل ما میبینیم که کردها شاهنامه را به زبان خودشان آوردهاند.»
توکلی درباره دو رویکرد رمزی و ایدئولوژیکی در شاهنامه گفت: «افرادی مانند سهروردی و عطار برای القای مفاهیم عرفانی از رویکرد رمزی استفاده میکردند. اگر به سمت رویکرد ایدئولوژیکی برویم، شاهنامه تباه میشود. برای مثال، فریدون بهخاطر کشتن پدرش و کشتن گاوی که ضحاک کشته بود قصد انتقام داشت. اگر این را به مواردی دیگر تبدیل کنیم، شاهنامه را تباه کردهایم.»
دستهای نامرئی هنرمندان متعهد را از تئاتر دور کرده است
بعد از پایان قسمت بررسی شاهنامه، اکبر نبوی از محمود سالاری، معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خواست تا بهعنوان اولین سخنران صحبتهایش را آغاز کند. سالاری حرفهایش را با یادآوری اولین دیدارش با تاجبخش فنائیان شروع کرد: «من با ایشان در نمایشنامه «تاجر ونیزی» که در تالار وحدت کارگردانی کرده بود آشنا شدم. البته الان دقیق به خاطر ندارم قبل یا بعد از این کار بود که برخی از دوستانی که تواب جداشده از منافقین بودند، در کار ایشان حضور داشتند. در همان موقع هم بهنظرم این کار بسیار درستی آمد. به جای اینکه وقتی از زندان آزاد شدهاند رها بشوند، میآمدند سرتمرین تئاتر. در آنجا تئاتر به خدمت آموزش که به معنی زیستن با اعتقاد و باور است، آمده بود. معتقدم دورههای استاد فنائیان به مراتب به لحاظ اسم و اعتبارات دنیوی از ایشان جلوترند. اما اگر پرده کنار برود، حتما استاد فنائیان درجات بالاتری دارند.» در ادامه، برای آنکه مثالی برای حرفهایش بیاورد، گفت: «ایشان به جریاناتی که در هنر وجود دارد، تن نداد و من بهعنوان یک دانشآموز عرصه هنر سالها این را شاهد بودم که وارد این بازیها نشدند. او حاضر نشد خیلی کارها را بکند یا خیلی از حرفها را بزند تا برایش دست بزنند. حاضر نشد نفاق را در رفتارش وارد کند. برخی ممکن است با شنیدن اسم استاد فنائیان، بگویند ایشان تند است اما من متعقدم ایشان تند، صادق و حقیقتگوهستند و چون واقعیت را میگوید ممکن است که برای برخی تلخ باشد. البته این تلخی برمیگردد به آنکه ما سینه فراخ نداریم.» سالها پیش فنائیان نمایش تاجر ونیزی را روی صحنه برده بود و محمد سالاری در پایان صحبتهایش اظهار امیدواری کرد که این اجرا دوباره روی صحنه بیاید و گفت: «متاسفانه باید بگویم یک دست نامرئی با انواع و اقسام وصلهها، انسانهای فاضل، فرهیخته و متدین را از عرصه هنر دور میکند. نتیجهاش هم میشود «هنرخار شد و جادوی ارجمند نهان راستی آشکارا گزند.»
فنائیان از بزرگترین شکسپیرشناسهای حال حاضر است
کاظم بلوچی، کارگردان، فیلمنامهنویس و بازیگر بهعنوان میهمان دوم پشت تریبون رفت و گفت: «استاد تاجبخش فنائیان یکی از فرهیختگان و از اساتید بحق این مملکت است. شاگردان زیادی را پرورش داده و شاگردانش هماکنون در جایگاههای بلند و والایی هستند. او ادبیات شرق و غرب را بهخوبی میشناسد و میتوانم به جرات بگویم که یکی از بزرگترین شکسپیرشناسهای حال حاضر است و این موضوع در کارهایی که ایشان ساخته کاملا مشخص است. از تاجر ونیزی نام برده شد که یکی از کارهای سخت شکسپیر است. «ریچارد دوم» هم یکی دیگر از نمایشنامههای سختی است که با اجرایش در تالار وحدت، منتقدان زیادی آن را نقد کردند.» بلوچی در ادامه این نشست، با ارجاع به نقدهایی از افرادی مانند فرشید ابراهیمیان و تقیپور تاکید کرد امکان ندارد اینها قلمشان را بفروشند و بدون آگاهی بنویسند. او با جمعبندی نقدهایی که به آثار فنائیان شده بود و در نتیجهگیری صحبتهایش گفت: «در میان اجراهای که فنائیان به روی صحنه برده است، نمایش ریچارد دوم نمایشی موفق است؛ چراکه از ویژگیهای بیشمار سیاست، مذهب، عرفان، فلسفه و... برخوردار است و تمامی اینها بهخوبی و سر جای خود برجسته شدند.» در آخر بلوچی با لحنی اعتراضی نسبت به وضعیت امروز هنر نمایش گفت: «جایگاه تاجبخش فنائیان باید خیلی بالاتر ازاین باشد؛ چرا که حداقل یک تلهتئاتر از کارهایش تهیه نمیکنند که دنیا ببیند و بداند که جایگاه تاجبخش فنائیان کجاست؟ وقتی استاد پا به عرصه گذاشت، با تعهد و علمی که داشت، سعی کرد شرافتمندانه دانشجویان را پرورش بدهد. اگر کارگردان خوبی نباشی، نمیتوانی بازیهای خوبی در کارت به کار بگیری.» این بازیگر پیشکسوت در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: «یکی از ویژگیهای خوب ایشان این است که وقتی کار میکند، نگاه خودش درآن کار وجود دارد. همچنین حواسش به جامعهای که برایش کار میسازد هست. همچنین او تمام لایههای شکسپیر را میشناسد. علاوهبراین به ادبیات شرق و غرب آگاهی دارد و شاهنامه را بهخوبی میشناسد.»
تئاتر دانشجویی مدیون فنائیان
محمد باقر قهرمانی نویسنده، کارگردان و تهیهکننده سخنران بعدی این گردهمایی هنری بود. قهرمانی در بخشی از صحبتهایش درباره تاجبخش فنائیان گفت: «30 سال پیش جناب فنائیان را در قامت مدیرگروه هنرهای نمایشی دانشگاه تهران دیدم. همان موقع یک جلسه مشورت مدیریتی هنرهای زیبا بود که از من خواسته شد تا در این جلسات شرکت کنم. از همان موقع تا به الان تقریبا ایشان را هفتهای یکبار میبینم. مسئولیتپذیری ایشان واقعا شگفتانگیز است. ایشان از گفتن نظرشان هیچ وقت ابایی نداشتند. البته من معتقدم فنائیان جایگاه وسیع و نامآشنایی در تئاتر و هنر کشور دارد. الکساندر کوردا کارگردان مجارستانی میگوید، بعضیها هستند در هنر نظری متوجه مسائل میشوند. بعضیها هستند که هنرمندند و خلق میکنند. جمع کردن اینها تقریبا غیر ممکن است اما بعضی را داریم که هم به صورت نظری و هم در عمل قوای جمعبندی دارند. فنائیان از آن دسته هستند. یعنی هم بازی میکند، هم کارگردانی و هم مینویسد. به شاهنامه که مسلط است، به ادبیات کشور مسلط است. تئاتر دنیا رامیشناسد و گرایشش به شرق است. این هنرمند خلاق فردیت دارد، این نیست که تکرار کننده وکپیبردار باشد. به همین خاطر، دست به قلم است و مینویسد. در کار هنری هم آن چیزی را که میخواهد، انجام میدهد.» او سپس با تشبیه فنائیان به موجهای دریا ادامه داد: «استاد، آثار مختلفی را به جای گذاشته است. در بعد عملی تئاتر، مثل موج دریایی است که میآید و میرود. یعنی شما آن لحظه که میآید و آن نقشی که میآفریند را روی ماسهها میتوانید ببینید. اگر آنجا شاهد باشید، یک الهامی گرفتید. بقیه کسانی که مقالات، کتابهای کارگردانی، تعزیه، هنر نمایش ایشان را میخوانند، از بعد او بهره میبرند و میخواهند که با تئاتر کشور آشنا بشوند و یاد بگیرند. ناظرزاده کرمانی میگوید تئاتر ایران بدون در نظر گرفتن تئاتردانشگاهی، تئاتر ایران حساب نمیشود. یعنی اینقدر دانشگاه تاثیر دارد! فنائیان بیش از پنج دهه در هنر کشور فعالیت داشته و این پنج دهه، چه درحوزه هنری، چه دانشگاه، چه روی صحنه فعال بوده است. من میبینم بچههایی که با ایشان کار میکردند، در مواقع مختلف به ایشان زنگ میزنند وعرض ادب و احترام میکنند. علت این کار این است که آنها خاطره دارند. من افتخار میکنم که در کنار ایشان چیزهایی یاد گرفتم. هر چی بیشتر در کنار ایشان باشم، انسان بهتری میشوم و شناخت هنری بهتری پیدا میکنم. فنائیان، هم جایگاه خودش خوب است، هم کارش خوب است و هم اگر کاری بخواهد انجام بدهد، میتواند.»
بلوچی در تایید صحبتهای قهرمانی گفت: « فنائیان خیلی به تئاتر دانشجویی کمک کرد. به جرات میتوانم بگویم که اگر دکتر فنائیان نبود، شاید تئاتر دانشجویی به این شکل نداشتیم. یک ویژگی خیلی خوبی هم که وی دارند، این است که شخص و شخصیت را بهخوبی میشناسد. شخص یعنی من حقیقی و شخصیت یعنی کاراکتری که من باید بازی کنم. کارگردانی در کارش موفق است که هم شخص را میشناسد و هم شخصیت را و دکتر فنانیان بهخوبی از عهده این هر دو کار برآمده است.»
تاجی، ناجی است
میهمان بعدی، رحمت امینی بود و صحبتهایش را با شعری شروع کرد و گفت: «جمع این چند نظر و عقیده و صحبت، من را هم به صرافت انداخت یک بیت ولو ضعیف درمورد آقای فنائیان بگویم! ضعیف است، شعر نیست. اما اینطور نوشتم: او را که رفیقان همه تاجی خوانند/ در بهر نمایش همه ناجی دانند.»
این هنرمند فعال در حوزه نمایش بعد از شعرخوانی یادی از مرحوم سعید کشنفلاح، کارگردان، استاد دانشگاه و بازیگر کرد و گفت: «واقعا این دو بزرگوار استاد کشنفلاح در دانشکده سینما تئاتر که من کارشناسی میخواندم و جناب دکتر فنائیان که در تالار مولوی افتخار همکاری با ایشان داشتم هیچوقت تکرار نشدند. الان زمانهایاست که ما به تفکر، اندیشه و نوع نگاه امثال سعید کشنفلاح و تاجبخش فنائیان نیاز داریم. نگاههایی که به نحوی مکمل هم بودند و دو سویه مختلف از این یک هدف و اندیشه بزرگ بودند. کشنفلاح به من نحوه برخورد با آدمها را آموخت، نحوه حمایت و هدایت و اینکه با لطف و محبت با آنها صحبت کنیم. دکتر تاجبخش فنائیان همانطور که فرمودند با قاطعیت و با نوعی نگرشی که از درون خودشان برمیخواست و برمیخیزد، تصمیم درست میگرفت. جمع این دو تفکر مدیریتی را ما الان بهشدت کم داریم.»
مدیریت جشنواره تئاتر فجر با نگاه «جماعتنگر» فنائیان
شهرام گیلآبادی، نویسنده و کارگردان، صحبت خود را ذیل چند موضوع مطرح کرد: «در این مجامع و مجالس میشود از چند باب صحبت کرد، یکی از جهت آثار یک هنرمند که میتوان واکاوی شخصیتش را انجام داد. دوم از باب تاثیر و دایره تاثیری که این هنرمند داشته است و سوم از باب موثر بودنش. ما چهار ساحت را در فضای مدیریت بر کارگردانی قائلیم. اول ساحت رهبری، بعد ساحت ریاست، سوم ساحت مدیریت و در آخر ساحت مسئولیت. این چهار دسته را اگر یک کارگردانی نداشته باشد، نمیتواند آن شش دستهای را در دست بگیرد که به لحاظ روانی بین گروه و تماشاگر ارتباط برقرار میکند. آن شش دسته در حوزه کارگردانی چیست؟ درحقیقت دریچههای شناخت حسی، احساسی، عاطفی، منطقی، فلسفی و تمثیلی است. اگر کارگردان آن چهار دسته مدیریت از سیاستگذاری و هدفگذاری و چشمانداز وجود نداشته باشد، قطعا شکسپیر را نمیتواند بشناسد و روی صحنه هم دچار مشکل خواهد شد. شکسپیرینها یک موضوعی دارند ناظر بر این بحثی که بنده دارم، اینکه میگویند شکسپیر با عوالم شخصی خودش دنیاهای متعدد را تسخیر کرد. شکسپیر در هملت جهان تازهای را خلق میکند. کارگردان اگر جهان تازهای را خلق نکند، هیچ کاری نکرده است. اینکه سه هزار و هفتصد و خردهای هملتهای گوناگونی اجرا شده است، نشان از این دارد که میتوان از زاویه دید معنایی همچنان هملت را اجرا کرد.»
گیلآبادی در جمعبندی این بخش از صحبتهایش به سراغ اظهارات تاجبخش فنائیان در بیانیه اختتامیهاش رفت و گفت: «اولین جملهای که آقای فنائیان در بیانیه اختتامیه خود گفتند این بود که «دست خدا با جماعت است.» نگاهی که در کارگردانی، اگر در حوزه رهبری نداشته باشیم، اساسا نمیتوانیم جماعت را اداره کنیم. جماعت یعنی چه؟ یعنی اینکه بپذیریم نگاههای گوناگونی وجود دارد. خداوند قدرتنمایی کرده است که هیچ کسی را شبیه فرد دیگری نیافریده است. حالا حرفم این است که میتوان تجلی این «جماعتنگر بودن» آقای تاجبخش را در مدیریت جشنواره تئاتر فجر دید. بروید ببیند از چه قشر، دسته و گروهی در جشنوارههای تئاتری بودند که ایشان مدیریتش را به عهده داشتند. یادم هست سالی که من اجرای تصویرهای شکسته را داشتم، اصغر فرهادی نمایش ماشیننشینها را داشت، علیرضا نادری پچپچهای پشت خط نبرد را داشت؛ یعنی بچههایی که تکثر و تنوع فراوان داشتند و کنار هم جمع میشدند و با یک نگاه و ارتباطات راهبردی مدیریت میشدند و همه هم راضی بودند.»
او در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: «سوال من این است که چرا همین آقای فنائیان الان نباید در دانشگاه باشند؟ یک بار ما استاد رئیس دانشگاه ویکینگ مسکو روسیه را ما دیدیم. 45 سال بود که رئیس دانشگاه بود. گاهی وقتها حرفهایمان قشنگ است، اما راه را گم میکنیم. این گنجینههای انسانی ما واقعا کجا هستند؟ چقدر نگاه گنجینه انسانی به آدمها داریم؟ گنجینه انسانیمان را میرسانیم به اینجا که آقای فنائیان میگویند ترجیح میدهم کار نکنم تا اینکه آدم خنثایی باشم. وقتی با شعارهای دهن پر کن متعدد گنجینههای انسانیمان را از دست میدهیم، آن موقع است که ما در عصر عسرتی به سر میبریم آدمهایی میآیند که معلوم نیست از کجا آمدند. چیزی که آقای فنائیان در روزهای اول دانشجویی به من آموخت این بود که اگر میخواهی کارگردان باشی، باید یک نگاه جامعنگر داشته باشی. باید بدانی که همین تکثر در عین وحدت و وحدت در عین تکثر بود.»
میتواند از چوب هنرمند بسازد
داود ضامنی، مدیر دفتر ارزیابی و پایش حوزه هنری هم در این مراسم حضور داشت و گفت: «در دهه 70 من این افتخار را داشتم که در نمایش «شاهلیر» که یکی از آثار بینظیر استاد فنائیان بود، بازی کنم. نمایش شاهلیر سه ساعت بود و آن سالها، سه ساعت یک مخاطب را بتوانید روی صندلی میخکوب نگه دارید، کار سادهای نبود. شاید قبل از آن فقط قطبالدین را دیده بودم که نمایش هملت را کار کرده بود. اغلب نمایشهایی که آن سالها کار میشد، نهایت 60 تا 90 دقیقه بود. در آن دوران دانشآموز بودم و در دبیرستان رشته ریاضی و فیزیک میخواندم. در آن اجرا، 36 نفر بازیگر حضور داشتند که اغلب هم از دانشجویان دکتر فنائیان بودند؛ مثل علیرضا اوسیوند، همسرشان خانم حمیرا ریاضی، حسین کاخی، مرحوم کشنفلاح که نقش شاهلیر را بازی میکرد. بعد از 9 یا 10 ماه تمرین، 60 اجرا در سالن اصلی تئاتر شهر به اجرا رفت. اما آن نمایش، نمایش نبود؛ زندگی بود! درسهای زندگی که استاد تاجبخش فنائیان آنجا به همه ما دادند. چقدر خوشاقبال بودم که در آن نمایش بودم بیش از 11 ماه در خدمت استاد تاجبخش فنائیان، مرحوم کشنفلاح و سایر عزیزان بودم.»
در ادامه ضامنی خاطرهای از تاجبخش فنائیان در اجرای نمایش هملت گفت: «در اواسط اجرا، یکی از بازیگران این تئاتر کنارهگیری کرد و نقش رینالدو بدون بازیگر شد. آن زمان استاد یک دستیاری داشتند به نام خانم قلندری. این خانم به استاد گفتند من در این چند ماه تمرین، همه دیالوگها و میزانسنهای نقش رینالدو را حفظ هستم. استاد فنائیان به ایشان اعتماد کرد و بعد از مرحوم کشنفلاح خواهش کرد گفت میزانسنها را با ایشان کار کنند. خانم قلندری دانشجو نبود و خیلی دانش آکادمیک تئاتری نداشت. سه شب نمایش متوقف شد و اعلام شد که نمایش بهدلایلی به تعویق افتاده و در این سه شب استاد فنائیان و اندکی هم مرحوم کشنفلاح با ایشان کار کردند. بعد از سه شب دوباره نمایش آغاز شد. همه اضطراب داشتند که حالا چه میشود؟ اصلا ایشان از پس دیالوگها برمیآید؟ عجیب که او بهقدری هنرمندانه نقش رینالدورا بازی کرد که غیر از مایی که میدانستیم نقش رینالدو عوض شده و شخصیتش را بازیگر دیگری کار میکند، تا پایان اجرای نمایش شاهلیر، یعنی حدود 30 شب بعد از آن، هیچ کس نفهمید چه اتفاقی افتاده! این قدرت کارگردانی استاد فنائیان را نشان میداد. شاید زیاد شنیدید و خودتان زیاد این ضربالمثل را به کار بردید که شما یک چوب بدهید به یک نفر، بعد از شش ماه از آن یک هنرمند میسازد. واقعا استاد فنائیان چنین هنری دارد. یعنی یک چوب به او بدهند، یک هنرمند میتراشد و تحویل میدهد و ما این را دیدیم.»
اهالی هنر و مدیریت باید دست به کار شوند
آخرین سخنران این گردهمایی حسن خجسته، عضو هیاتعلمی دانشگاه صداوسیما بود که در بخشی از صحبتهایش گفت: «من آقای فنائیان را گاهی در جلسات میدیدم. متاسفانه هیچ ارتباط کلامی هم با ایشان نداشتم. میخواهم بگویم آقای فنائیان، خوشبهحالتان. من بهنظرم آقای فنائیان، سرباز خداست و خیلی زینت بزرگی است.»
او با تاکید بر اهمیت هنر تئاتر در پهنه فرهنگی کشور گفت: «هر رسانه یک ظرفیتی دارد و متناسب یک گروه اجتماعی کار میکند. اینطور نیست که سینما، تلویزیون و رادیو عمومیت داشته باشد و باید جایش را پیدا کند. کشف جای واقعی رادیو، تئاتر، سینما و تلویزیون یکی از کارهایی است که اهالی هنر و مدیران فرهنگ و هنری باید دست به دست هم بدهند و انجام دهند.»
تئاتر ایرانی کجاست؟
تاجبخش فنائیان، هنرمندی که این دفتر از شبهای فرهنگ به آثار و ویژگیهای فعالیت هنری او اختصاص داشت، آخرین سخنران این گردهمایی بود. او بعد از تشکر جمع حاضر گفت: «تئاتر به مفهوم ایرانی در نمایشهایی مانند سیاهبازی، نقالهخوانی و خیمهشببازی معنی میشود. همه اینها جنبههای سرگرمکننده و آموزنده دارد و بسیار هم اجراهای فراگیر و وسیعی است. در جریان مشروطه، تمایل روشنفکران بهسمتی بود که باورها و اعتقادات ایرانیها را از جانب بینظمی جامعه نشان دهد و اینکه اگر ما از اروپا پیروی کنیم، منجر به رشدمان خواهد شد. به همین دلیل نمایشنامههایی نوشته شد با موضوع تحقیر باورهای دینی، اجتماعی و خانواده و تایید باورهای اروپایی. شاید اجرا ضعیف بوده باشد، اما مفهوم داشت. افرادی مانند میرزا ملکمخان یا میرزا آقا تبریزی که در آن دوره مشغول بودند ارتباط خود را با سفارتخانههای انگلیس و روسیه حفظ کردند. البته این اتفاق برای ما مزایایی هم داشت، از لحاظ شخصیتپردازی و یاد گرفتن تکنیکهایی در مدل غربی تئاتر. در کنار این مدل تئاترها، نمایشهای ایرانی هم روی صحنه و هم در دانشگاهها بهسمت ضعیف شدن رفت. از طرفی، مدیریت فرهنگی پیش از انقلاب تئاتر را بهسمتی برد که پوچگرایی را در روحیه جوانان تزریق کرد.»
این استاد هنر نمایشی در بخش دیگری از صحبتهایش در مورد وضعیت هنر تئاتر در سالهای پیش از انقلاب گفت: «در هنر نمایشی پیش از انقلاب، آن چیزی که غایب بود، نمایش ایرانی و مراحل رشدش بود. تعزیه در روستاها و برخی از نقاط کشور بهعنوان نمایش ایرانی اجرا میشد اما روزبهروز افت میکرد و حتی به انحراف هم کشیده میشد؛ بهخصوص از جهت متن.»
او ادامه داد: «با بهوقوع پیوستن انقلاب، قرار بود فرهنگ و روش جدیدی در هنر ایران و بعد در هنر جهان ارائه دهد؛ چراکه این انقلاب از پایه فرهنگی بود. اما چیزی که درنهایت پخش شد، چنین چیزی نبود و قدمهای مثبت بسیار کم بود. تاکید در تئاتر روی ظواهر رفت، حرف رکیک زده نشود و حجاب حفظ شود و به مسائلی که مولوی، شاهنامه، عطار و دیگر شاعران در حکایتسازی استفاده کردند، بیتوجهی شد. ما میتوانیم ظرفیتهای جهانی را منطبق با ظرفیتهای خودمان استفاده کنیم. حیف است که نتوانیم از شاعران و هنرمندان خودمان استفاده نکنیم. ما برنامه درسی را عوض کردیم ولی پیدا کردن اساتیدی که کاملا منطبق با آن درسها باشند، پیدا نمیشد. بهخاطر همین بهمرور متوجه شدم درسها توسط مدیران بعدی خط زده شد.»
این کارگردان تئاتر و تلویزیون در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: «تقویت نمایش و تئاتر ایرانی، همفکری جمعی میخواهد؛ باید همفکری مدیریتی بین اهل اندیشه و فکر باشد تا به مرحله اجرایی فرهنگ برسد. فرهنگی که زمین را میشناسد و آسمان را میشناسد و همزمان این دو را با هم میبیند. معنا و ماده را هم زمان میبیند. چنین نگاهی است که منتج به حکایات فردوسی و حکایت عطار، مولوی و نظامی میشود. هر کدام از حکایتها و داستانها را بر هر فردی تعریف کنید حیرت خواهد کرد. این حکایات چنان حیرتآورند که هم به لحاظ سبک و به لحاظ مضمون در هر جای دنیا اجرا و تصویر شوند حتما همه را مجذوب و شیفته میسازد.