فرهیختگان: هشتمین رئیسجمهور ایران که کمتر از سه سال ریاست دولت سیزدهم را برعهده داشت، در دورهای نفر اول سیستم اجرایی بود که سیاست و اقتصاد ایران یک دهه بسیار سخت و طوفانی را پشتسر گذاشته بود و فشار توقعات اجتماعی از دولت جدید و حجم چالشهای پیشرو ضرباهنگ فوقالعادهای داشت. اما «رئیسی» برخلاف همه پیشبینیها نهتنها هشت سال رئیسجمهور ایران نبود، بلکه اولین دوره کاریاش هم ناقص تمام شد. از دست دادن یک رئیسجمهور فعال که سفرهای کاریاش بههمپیوسته بود به خودی خود برای هر جامعهای ضربهزننده است؛ چه اینکه مسائل و پیچیدگیهای سیاسی در ایران امروز زیادتر از حالت طبیعی برای یک نظام حکمرانی است.
فارغ از آنچه پیشروی مردم ایران است و همه مسائل ریز و درشتی که سیاستگذاران و تصمیمگیران اصلی باید به آن فکر کنند، گفتوگو درباره ویژگیهای مهم آقای رئیسی ضروری است. او ضمن اینکه آخرین رئیسجمهور منتخب مردم ایران در خرداد 1400 است، توانسته بود به عنوان یک مورد تقریبا استثنایی ارتباطات فراجناحی داشته باشد. به واکنشهای گسترده و فراتر از تعارفات سیاسی پس از واقعه 30 اردیبهشت توجه کنید. روایتهای متعدد سیاستمداران اصلاحطلب و دولت قبل از ارتباط با رئیسی نشان میدهد او برخلاف عموم سیاسیون رفتار میکرده است. از این جهت خوانش آنچه به صورت عملی از سیدابراهیم رئیسی دیدیم برای ماندن در تاریخ و فهم درست آینده ضروری است.
سیاستمداری انقلابی که دایره انقلاب را تنگ نمیدید
بدون شک رئیسی از سیاستمداران تاریخ ایران است که به ارزشها و آرمانهای انقلاب 57 وفادار بود. او در گفتار و عمل سعی میکرد تطبیق حداکثری با مولفههای گفتمانی انقلاب اسلامی داشته باشد و از اینکه ارجاع به آن ارزشها بدهد ابایی نداشت. اما او هیچگاه در ادبیات رسمی و غیررسمی دیگر فعالان سیاسی را متهم به خروج از دایره انقلاب نمیکرد. یا حتی اگر به فردی یا جریانی نقد داشت سعی نمیکرد با «برچسب زدن» حریف را از میدان بهدر کند. تصمیمات صحیح یا غلط از تبعات قطعی سیاستورزی است. این مساله شامل سیدابراهیم رئیسی هم میشود و کسی نمیتواند منکر شود. اما خصیصه مهم رئیس فقید دولت سیزدهم این بود که به اسم پافشاری بر مولفههای انقلابی، دیگران را از دایره بیرون نمیکرد یا دایره را آنگونه تنگ نمیگرفت که فقط خودش در آن بماند. یک فیلم از آخرین جلسه هیات دولت به ریاست آقای رئیسی منتشر شده که بهوضوح به همین نکته برمیگردد و با وجود اینکه در دوره کوتاه ریاستجمهوری او هر سه قوه برآمده از یک گفتمان سیاسی و مدعای پرچم انقلاب بودند، خطاب به وزرا و کادر اصلی دولتش با لحنی گرم میگوید هیچگاه اجازه چالش با دیگر قوا را نمیدهم. بههرحال او در دو انتخابات 1396 و 1400 هم سعی کرد سند انقلابی را فقط به نام خودش صادر نکند. خصیصه مهم رئیس فقید دولت سیزدهم این بود که به اسم پافشاری بر مولفههای انقلابی، دیگران را از دایره بیرون نمیکرد یا دایره را آنگونه تنگ نمیگرفت که فقط خودش در آن بماند.
صراحت سیاسی آری، بیاخلاقی خیر
شاید برای خیلیها واکنش گروههای سیاسی متعدد و متنوع به شهادت جناب رئیسی عجیب باشد. واکنشها فراتر از پروتکلهای مرسوم سیاسی و نان قرضدادنهای معمول عالم سیاست بود. به نظر یکی از اساسیترین دلایل آن پافشاری شخص رئیسجمهور فقید بر اخلاقمداری است. این مطلب به معنای رعایت این اصل از سوی همه افراد درون دولت نیست اما شخص رئیس دولت سیزدهم از این جهت ویژگی برجستهای داشت. دقت کنید که در دوران مبارزات انتخاباتی در طول سالهای اخیر حرفها و اظهارات زنندهای علیه شخص رئیسی مطرح شده بود که معمولا از سوی سیاستمداران با واکنشهای چندبرابر بدتر همراه میشود، اما جامعه ایران چنین واکنشهایی از رئیسی ندید.
از بحث توهینآمیز درباره مدرک تحصیلی او بگیرید تا برخی اظهارات تند و بیمرز درباره ماجرای دهه 60 در انتخابات 1392؛ رئیسی باید با فرمول ساده سیاست این حملات را با جملاتی زهرآگین پاسخ میداد اما این کار را نکرد، برای همین مخالفان سیاسی جناب رئیسی یا منتقدان پرشمار او نمیتوانند موردی از بیاخلاقی جناب رئیسی نام ببرند. تاکید میکنم کاری با دولت به معنای مجموعهای گسترده با تعداد قابلتوجهی از مدیران ارشد نداریم. شاید برخی تذکرات صریح جناب رئیسجمهور هم به این برمیگردد که اتفاقاتی خلاف میل و منش او در زیرمجموعه رخ داده است اما درباره شخص سیدابراهیم رئیسی خاطره سیاسی ایرانیان رخدادی شامل بیاخلاقی سراغ ندارد.
بعضی افراد که مدعی انقلابی بودن هستند، به اسم صراحت کلام در دفاع از آرمانها سنگ بر آینه اخلاق میزنند و مرزها را جابهجا میکنند. کاش امروز در فقدان سیدابراهیم رئیسی خط قرمزی پررنگ با چنین رفتارهایی درون جبهه سیاسی منتسب به انقلاب کشیده شود که هر نوع کنش سیاسی که پا روی مرزهای اخلاقی بگذارد، طرد شود.
مدافع امر ملی
ایران 1403 درحالی سیدابراهیم رئیسی را از دست داد که از فقر توافق روی منافع ملی رنج میبرد. رئیسی از این منظر عملکردی قابل دفاع داشت. امر ملی به معنای گفتار و عملی که عموم جامعه از آن نفع ببرد، البته موضوعی پیچیده است. اما در منش سیاسی جناب رئیسی تلاش برای ارتباط موثر با گروههای سیاسی متنوع و قانونی با همه اختلافنظرهای موجود، یک امر بدیهی بود. در لایه عمومی ارتباط وسیع رئیسی با بدنه مردم چنان بود که حتی در آخرین روز حیات رئیسجمهور و در آخرین تصاویر ثبتشده از او، شاهد شنیدن حرف پیرمرد روستایی هستیم. از منظر سیاسی هم هدایت دولت توسط رئیسی منجر به آرام شدن فضای سیاسی کشور شد.
حافظه تاریخی ما میگوید روسایجمهور در ابتدای دوران دولت، مخصوصا در 4 سال اول بهصورت پررنگی تصمیمات جنجالی با وجود مخالفت سیاسی سنگین میگیرند. تصمیماتی که گاهی منجر به دعوای سیاسی در کشور میشود. پشتوانه رای مردمی روسایجمهور که بهخاطر رای کشوری با هیچ انتخابات دیگری قابل مقایسه نیست، حداقل موجب تاختوتاز فرد منتخب میشود. از ارجاع به رای مردم تا دعوت به شنیدن صدای مردم که کنایه از ساکت کردن منتقدان است به نوعی گفتار تهاجمی روسایجمهور بوده است. اما جناب رئیسی در دورهای که ایران نیاز به آرامش داخلی داشت، از زدوخورد سیاسی برحذر بود. قدرت رئیسجمهور بهخاطر اداره دستگاه عریض و طویل دولت در سراسر کشور بهقدری است که بتواند با چوب رای مردمی دیگران را براند، اما جناب رئیسی از زبان و تریبون رئیسجمهور برای آتشبازی در سیاست استفاده نکرد. برای همین، خبر حادثه ناگوار برای او و پس از آن قطعی شدن شهادت رئیسجمهور با واکنش کسانی همراه شد که در تصمیمات زیادی با رئیسی اختلاف داشتند. این مورد چیزی فراتر از اخلاقمداری یک سیاستمدار است. کاش این میراث گرانبها به باقی سیاستمداران، مخصوصا کسانی که خودشان را به جناب رئیسی نزدیک میدانند، برسد. رئیسی حتی از ارتباطش با مردم چوبی برای زدن به سر دیگر سیاسیون و از اطلاعات ریز و درشتی که یک رئیسجمهور دارد، موشکی برای زدن به مخالفان خودش نساخت.