جنگ بین آمریکا و چین هم از لحاظ عمق و هم از جنبه اندازه در حال شدت یافتن است؛ بهگونهای که هفته گذشته مقامات ارشد صندوق بینالمللی پول هشدار دادند هرچه تفاوتها، اختلافات و تنشها میان کشورهای بلوک غرب و شرق به رهبری آمریکا و چین بیشتر شود، اقتصاد جهانی ضربه عمیقتری خواهد خورد. در حال حاضر کشورهای دو بلوک سردرگم و بهطور فزاینده نگران امنیت اقتصادی و ملی خود هستند و نمیدانند با چه کشوری تجارت و در کجا سرمایهگذاری کنند؛ چراکه در حال حاضر از لحاظ تاریخی جهان در مرحلهگذار جهانیزدایی است و پردههای نامرئی آهنین میان کشورها در حال نصب شدن است و کشورها آرام آرام بلوک خود را تعیین میکنند. تنشهای میان چین و آمریکا با بهانه تهدید امنیت ملی کشورشان بهشدت افزایش یافته است و بیش از ۳ هزار تحریم تجاری در سالهای ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳ اعمال شد که در مقایسه با سال ۲۰۱۹ بیش از ۳ برابر شده است. پس از جنگ روسیه و ناتو تجارت میان بلوکها ۱۲ درصد و سرمایهگذاری مستقیم خارجی بین بلوکها ۲۰ کاهش یافته است. این موضوع نشان میدهد میان کشورها جدایی تجاری صورت میگیرد و تمام کشورهای جهان در حال حاضر براساس دوره یا مرحلهگذار جهانیزدایی، سیاستهای اقتصادی خود را با این مراحل وفق میدهند.
برای مثال تلاش میکنند واردات را کاهش دهند و تلاش میکنند تنوعسازی در صادرات و واردات بین بلوکها را ایجاد و در راستای تقویت زیرساختها، بخش نظامی، تولید ضروری محور در صنعت و کشاورزی، فناوری و... سرمایهگذاری کنند. متاسفانه میبینم در حال حاضر سیاستهای اقتصاد ایران سازگار با سیاستهای مرحلهگذار جهانیزدایی نیست. ما داریم سیاستهای منسوخشده ۱۹۸۰ نئولیبرالی را اعمال میکنیم و اذهان عمومی هم در جامعه ایرانی به سمت این سیاستها سوق داده میشوند. در حالی که اگر سیاستهای آزادسازی در بینظمی جهان اعمال شود، در شرایطی که کشورها به دنبال سیاستهای حمایتگرایی و بومیسازی هستند، به ضرر کشور و مردم ایران خواهد بود. این سیاستها در ایران ایستا بوده و سازگار با سیاستهای دورههای مختلف اقتصاد جهان نیست. شاخص پراکندگی اقتصادی در جهان نزدیک به شاخص پراکندگی اقتصادی جنگ سرد است. صندوق بینالمللی پول سناریوسازی کرده و گفته است اگر این پراکندگی اقتصادی در جهان رفع نشود، انتظار میرود هزینههای اقتصادی برای تولید ناخالص داخلی جهان تا ۷ درصد و بیش از آن افزایش پیدا کند.
کدام کشورها ضرر خواهند کرد؟
کشورهای فقیر و کمدرآمدی که از لحاظ واردات مواد غذایی وابسته به کشورها و اقتصادهای پیشرفته هستند یا از لحاظ سرمایهگذاری مستقیم خارجی وابسته به این کشورها هستند. در بسیاری از تحلیلها میبینم که گفته میشود چین و آمریکا در آستانه جنگ تجاری قرار دارند، به نظر من این دو کشور مدتها است که از این مرحله عبور کردهاند و در حال حاضر درگیر یک جنگ تجاری تمامعیار هستند. جنگی که احتمال دارد شدیدتر بشود.
آستانه این جنگ در سالهای ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ بود؛ زمانی که ترامپ تعرفههای تنبیهی را علیه کالاهای چینی اعمال کرد. دلیل ترامپ برای این تصمیم اقدامات تجاری ناعادلانه توسط چین بود. برای مثال چین یارانه به صنایع هدف میدهد. دولت چین برای حمایت از صنایع خود به برخی از آنها بهطور هدفمند یارانه تخصیص میداد و سبب میشد بهای تمامشده کالاها کاهش پیدا کند؛ این امر به نفع مصرفکنندگان جهان و به ضرر تولیدکنندگان جهانی بود که کالاهای مشابه و جایگزین کالاهای چینی تولید میکنند. ترامپ گفت چین سرقت «پتنت» انجام میدهد یا دولت چین با سرمایهگذاران آمریکایی در چین نامعقول رفتار میکند؛ او با این بهانهها برای کالاهای چینی تعرفه تعیین کرد چون در تجارت دوجانبه با چین دچار کسری تراز تجاری شده بود، یعنی واردات او از چینی بیش از صادرات او به چین شده بود. بایدن اکثر سیاستهای ترامپ را تغییر داد و برعکس رفتار کرد، اما درمورد سیاستهای تعرفه تنبیهی ترامپ کمی متفاوت رفتار و آن را حفظ کرد. آمریکا از سال ۲۰۲۱ به بعد به سرمایهگذاری و صادرات فناوریهای حساس در چین، حساسیت نشان داد و صادرات فناوریهای حساس و سرمایهگذاری در این صنایع در چین را محدود کرد؛ نهایتا این جنگ تشدید شد و به سال ۲۰۲۲ رسید. در این سال آمریکا صادرات نیمهعالی پیشرفته، تجهیزات ساخت تراشه و سرمایهگذاری کشورهای بلوک غرب را در فناوریهای حساس در چین ممنوع اعلام کرد.
هژمون آینده جهان؛ چین یا آمریکا؟
آینده جهان و اینکه چین یا آمریکا هژمون شوند، وابسته به فناوری است؛ پیششرط این صنعت نیز توسعه صنعت ریزتراشهها است. هر کشوری که به این صنعت دسترسی پیدا کند، آینده اقتصاد جهان در دست او خواهد بود و هژمون و تعیینکننده قدرت جهان او خواهد بود.
این دو کشور بیش از اینکه به دنبال سود اقتصادی باشند، به دنبال سود سیاسی هستند. چین حدود ۸۰۰ میلیارد دلار اوراق قرضه آمریکا را در اختیار دارد. در تنشهای ژئوپلیتیکی و سیاسی یکدیگر را تهدید میکنند. بهعنوان مثال چین به آمریکا میگوید اگر تحریمها را افزایش بدهی، من اوراق قرضه تو را میفروشم. آمریکا هم چین را تهدید میکند و میگوید اگر این اتفاق بیفتد، من کل شرکتهای چینی را تحریم میکنم. از لحاظ اقتصادی هر دو بازنده هستند، چون در تجارت هر دو برنده بودند، اما زیادهخواهی آمریکا مشکلزاست. آمریکا به کشورهای دنیا تا یک حدی اجازه رشد و پیشرفت میدهد. آمریکا تلاش میکند چین را مانند ژاپن و دیگر کشورهای اروپایی محدود کند. چینی که دهه ۹۰ وجود داشت، از لحاظ رشد اقتصادی شبیه ژاپن دهه ۱۹۶۰ بود. چین اگر آمریکا نباشد، به روسیه میفروشد. تجارت بین روسیه و چین قرار بود تا ۲۰۲۴ به ۲۰۰ میلیارد دلار برسد؛ اکنون این عدد پیش از ۲۰۲۴ محقق شده و در سال 2023 به 240 میلیارد دلار رسید. چین تلاش میکند به کشورهای بلوک شرق کالاهای خود را بفروشد. مدل رشد اقتصادی چین و دیگر کشورهای آسیایی وابسته به صادرات است. آمریکا تلاش میکند کالاهای خود را به کشورهای بلوک غرب بفروشد. چین مواد اولیه خود را از کشورهای بلوک شرق و آمریکا از کشورهای بلوک غرب تامین میکند. در این شرایط بلوکبندی میشود و افزایش تعرفهها منجر به بلوکبندی و جدایی بلوکها از یکدیگر میشود.
جهانیزدایی و بلوکبندی مانع جنگ میشود؛ چراکه جنگها باعث جهانیزدایی شدهاند. کشورهایی که تحریم شدند به تدریج مقاومتر شدند و اتحاد اقتصاد این کشورها افزایش یافته است. برای مثال پس از سال ۲۰۲۱ روابط تجاری بعد از جنگ روسیه و ناتو، روابط تجاری روسیه و چین، چین و ایران و روسیه و ایران افزایش یافته است. تشدید تحریمها منجر به تحریمزدایی شده است. جنگهای نظامی و تجاری پس از سال ۲۰۲۰، زمینه را برای جدا شدن بلوکها و جهانیزدایی فراهم کرد و اگر این بلوکها به صورت جداگانه بتوانند هرکدام با کشورهای پیرو خود مبادله، تجارت و سرمایهگذاری کنند احتمال جنگ کاهش پیدا میکند. مگر اینکه این دو بلوک به قدری رشد کنند که در دهههای بعدی جنگ بین دو بلوک اتفاق بیفتد.
حدود دو هفته قبل بود که آمریکا ۲۰ شرکت چینی و هنگکنگی را به دلیل اینکه به شرکتهای روسیه فناوری نظامی میفروشند تحریم کرد. اخیرا نیز بایدن تهدید کرد که قصد دارد تعرفههای صنایع سنگین چین مثل فولاد و آلومینیوم را افزایش دهد؛ این میزان در زمان ترامپ حدود ۱۰ درصد بود که در زمان بایدن به 7.5 درصد رسید. حالا اما بایدن تصمیم دارد این عدد را به ۲۵ درصد ارتقا دهد. وقتی آمریکا صنعت ریزتراشهها را برای چین تحریم کرد، چین به آن واکنش نشان داد. چین انحصار مواد معدنی حیاتی دنیا را در دست دارد. چین صادرات خاکهای کمیاب را به آمریکا و دیگر کشورهای بلوک غرب ممنوع اعلام کرد. همچنین صادرات مواد معدنی مثل ژرمانیوم و گالیوم که مواد اصلی تولید ریزتراشهها هستند را به آمریکا و کشورهای بلوک غرب ممنوع اعلام کرد. در حال حاضر نیز تعرفه برای مواد شیمیایی ساخت آمریکا وضع کرده است و تعرفه صادرات اسیدپروپیونیک را به 43.5 درصد افزایش داده است. سیاستهای چین در سالهای ۲۰۲۴ و ۲۰۲۵ مبتنیبر توسعه پایدار است؛ یعنی سرمایهگذاری در فناوریهای سازگار با محیطزیست. دولت چین از این صنایع برای رشد آنها یارانه تخصیص میدهد. این امر سبب میشود قیمت کالاهای تولیدی سبز یا تکنولوژیهای تولیدی سبز چین پایینتر شود و تقاضا برای این محصولات افزایش پیدا کند.
پیشنهادی برای اقتصادی ایران
ایران باید سیاستهای اقتصادی خود را با شرایط اقتصادی دنیا سازگار کند. لازمه این امر این است که بلوک خود را تعیین کند و مهمتر آنکه مثل دیگر کشورهای هوشمند بلوکها رفتار و به سمت سیاستهای درونگرایی و حمایتگرایی حرکت کند. به بیان بهتر ایران سعی کند واردات خود را کاهش دهد و از لحاظ تجاری در صادرات و واردات با کشورهای بلوک خود تنوعسازی کند. وارد قراردادها و تجارتهای چندجانبه بشود. از سوی دیگر نیز باید مثل دیگر کشورهای سرمایهگذاریهای خود را در تولید کالاهای ضروریمحور، تکنولوژی، سرمایهگذاری در زیرساختها و زبربناها، امنیت ملی و... افزایش دهد. کشورهایی پس از این دوران مقاومتر خواهند بود که بتوانند این سیاستها را در اقتصاد خود اعمال کنند. دهه ۹۰ اقتصاد ایران یک دهه طلایی بود که از دست دادیم. ما در دورههای مختلف اقتصادی کشوری مصرفگرا و متکی به واردات بودیم. اقتصاد ایران و مردم باید قبول کنند که دوران مصرفگرایی تمام شده و باید به سمت تولید بروند. هرچه تنوع در اقتصاد بیشتر باشد کمتر وابسته به واردات خواهند بود و میتوانند تولیدات متنوع را به کشورهای همبلوک بفروشند.
در جریان جنگ روسیه و اوکراین کشورهایی بیشتر از این موضوع ضربه خوردند که از روسیه انرژی وارد میکردند. روسیه پس از جنگ تلاش کرد شرکای تجاری خود را تغییر دهد، منعطف بود و به سمت کشورهای بلوک شرق سوق پیدا کرد. اروپا سعی کرد انرژی خود را از کشورهای هم بلوک خود تامین کند. انگار این جنگها سبب میشود کشورها به منطقه جغرافیایی خود بازگردند و به تجارت با کشورهای هم بلوکی خود رو بیاورند. در دوران شیوع پاندمی کرونا، کشورهایی توانستند اقتصاد خود را نجات دهند که به واردات کمتر وابسته بودند؛ اقتصادی متنوعتر داشتند و از لحاظ نظامی هم غنیتر بودند؛ چراکه در این دوران تجارت میان کشورها، تعاملات ورود و خروج سرمایه، کالاها و... بهشدت کاهش یافته بود. زنجیرههای ارزش و تامین جهانی تغییر پیدا کرده بود. کشورها باید خود را برای زمان بحران از جمله بحرانهایی از جنس جنگ بیولوژیکی، جنگ نظامی، جداییسازی و جهانیزدایی آماده کنند و این از طریق کاهش اتکا به واردات از طریق تنوعسازی تولید کالاهای ضروریمحور از طریق سرمایهگذاری در بخش دفاعی، نظامی و تکنولوژیهای مرتبط با این صنایع میتوانند موفق عمل کنند. اقتصاد ایران یک اقتصاد برونزا است؛ یعنی تکنولوژیهای درونزای خود را ندارد. اقتصاد ایران منابع دارد اما تکنولوژیهای درونزا ندارد. باید به مرحلهای برسیم که بتوانیم از صفر تا صد یک کالا را خودمان تولید کنیم. باید به سمت تولید با اشتغال حرکت کنیم. در چنین شرایطی حتی اگر جنگ از هر نوعی باشد میتوان از بحرانها با هزینه کمتر عبور کرد.
پینوشت:
این متن با اطلاع خانم زهرا فتورهچی در «فرهیختگان» منتشر میشود.