محمدصادق علیزاده، فعال حوزه کتاب: «حداقلش این است که بعد از یکی دو قرن کسی در رأس مملکت قرار گرفته که با تفکر و کتاب و فرهنگ بیگانه نیست.» این را یکی از دوستان منصف میگوید. کسی که از قضا سمپات مثبت چندانی هم به شخصیت آیتالله خامنهای ندارد اما سری در فرهنگ و هنر دارد.
این قلم حتما در جایگاه تراشیدن مقام قدسیت، الوهیت، عصمت ذاتی و امثالهم برای ایشان نیست هرچند پنهان هم نمیکند که علاقۀ زیادی به شخصیت ایشان دارد؛ اصولاً آنکه آیتالله خامنهای فارغ از مقام رهبری و جایگاه سیاسیِ رهبری جمهوری اسلامی، یک شخصیت فرهنگی و یک روحانی دوستداشتنی است؛ بسیار دوستداشتنی- اما مطالعه زیادی از تاریخ معاصر هم لازم نیست تا این واقعیت بر ما روشن شود که ایران، مدتها از چنین رهبری با این درجه از شناخت به جریانهای مختلف فرهنگی و سیاسی و فکری و فلسفی معاصر خود بیبهره بوده.
اینها همه را گفتم که این را بگویم؛ رسیدن به چنین جایگاهی جز از مسیر کتاب و مطالعه و خواندن حاصل نمیشود. منظومه فکری رهبر انقلاب نه از جو و هیجان و سیاسیبازیهای کاذب که از مسیر خواندن و مطالعه و کتاب حاصل شده. این دستگاه و منظومۀ فکری در مسائل مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی تکلیفش با بسیاری از کلانپروژهها روشن و مشخص است. اشتباه نشود! سخن بر سر آن نیست که رأی و نظر در جزئیات ممکن محل انقلت کارشناسان باشد یا نباشد! سخن بر سر آن است که صاحب چنین منظومه و دستگاهی در جهتگیریهای کلان تاریخی و فکری و اجتماعی و سیاسی همعصر خودش تکلیفش روشن است.
صاحب چنین منظومهای از خودش استدلال و اجتهاد و فکر دارد، اسیر هیجانهای زودگذر اجتماعی و سیاسی و ایدئولوژیک نیست و بازی نمیخورد و این دقیقا همان ویژگی است که کتاب دارد. در سلسلهمراتب رسانهها، کتاب جایگاهی فراتر از دیگر ابزارهای رسانهای دارد. کتاب، مخاطب و دوستدارش را به تامل و تعمق وا میدارد. او را دعوت به حلاجی امور میکند و همین هم باعث میشود که مشتری این رسانه، نسبت بیشتری با حرف حساب داشته باشد و جامعیت و دیدن الگوها و موضوعاتی که در نگاه اول شاید خیلیها آن را نبینند. اصولاً توی رسانه هم همین است.
در سلسلهمراتب رُتبی رسانهای، مخاطبی که رسانه اول و اصلیاش کتاب است، تلویزیون و سینما و فضای مجازی که بماند بهراحتی تحت تأثیر دیگران قرار نمیگیرد. کمتر اسیر جوهای هیجانی است. دوراندیشتر است. نمیتوان او را بازی داد. ایستاده بر افق معاصر، چند مرحله قبلتر و بعدتر از عصر خود را هم تا حدی حس و لمس میکند و چیزهایی را شهود میکند که دیگران از آن عاجزند. این دید بهخصوص اگر با تاریخ همراه شود، فرد را به شخصیتی تبدیل میکند که جایگاه خود و جامعۀ خود را در سیر تکامل تاریخ هم میبیند و بهمثابه یک دیدهبان بر بالای بلندی میتواند افقهای دیگر را هم دیده و راهها را از چاهها تشخیص دهد و این افراد بهترین گزینهها برای راهبریاند.