زهرا رمضانی، خبرنگار گروه دانشگاه: واقعیت این است که امروز از طریق شرکت در کلاسهای آنلاین، خرید مجموعههای آموزشی و... در زمانی کمتر میتوان به آموزشهای مورد نیاز در حوزههای مختلف دست پیدا کرد؛ موضوعی که آموزشهای دانشگاهی را هم تحتتاثیر قرار میدهد. این مراکز آموزشی که زمانی یکهتاز ارائه مباحث علمی بودند، درحال تغییر روشهای آموزشی خود هستند؛ تغییری که شاید از سر اجبار هم باشد، اما طبیعتا عدم تن دادن به آن میتواند آنها را برای همیشه از میدان آموزشی و برتری این حوزه خارج کند. در همین راستا سراغ غلامرضا ذاکرصالحی، استادموسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی و مدیرگروه مطالعات تطبیقی و نوآوری در آموزش عالی رفتیم تا درکنار ارائه تصویری از وضعیت نوآوری در عرصه آموزش عالی، از الزامات تغییر آرایش دانشگاهها در شرایط امروز دنیا بگوید.
چندسالی میشود بحث نوآوری در نظام آموزش عالی مطرحشده، تا امروز چه میزان توانستهایم بهسمت تحقق این مساله حرکت کنیم؟ اگر بخواهیم به زبان آمار بحث نوآوری آموزش عالی را بررسی کنیم، وضعیت را چطور ارزیابی میکنید؟
بحث نوآوری از آنجا که جنبه کیفی دارد، همه ابعاد نوآوریهای آموزشی را نمیتوان به زبان آمار و عدد و رقم بیان کرد. بااینحال اخیرا موسسه تایمز هایر اجوکیشن ( Times Higher Education) 100 دانشگاه نوآور برتر جهان را رتبهبندی کرده است. معیارهای آن هم نخست تعداد درخواستهای پتنت، دوم درصد موفقیت در گرنت پتنت و سوم امتیاز تاثیر تجاریسازی است و مجموع آنها امتیازی را مشخص میکند که براساس آن برترین دانشگاههای دنیا در این حوزه را معرفی میکند. اما درمورد نوآوریهای آموزشی کمتر از شاخصهای کمّی استفاده میشود. در دنیا هم تجارب خوبی در زمینه نوآوریهای آموزشی وجود دارد بهطور مثال موکها (MOOC) که دورههای آموزشی انبوه، باز و آنلاین هستند در سراسر دنیا ایجاد شده و هزاران نفر میتوانند در این دورهها شرکت کنند و درسهای مرتبط با آن را بگذرانند. نکته جالب این دورهها آن است که وقتی آن درس یا موضوع- که با تعامل بالا و در محیط مجازی ارائهشده- به پایان میرسد، شبکهای از افراد علاقهمند به آن موضوع باقی میمانند و بهتدریج این افراد تعدادشان زیاد میشود و دانش وسیعی را در فضای آنلاین شکل میدهند. نوآوری آموزشی دیگری که چندین سال است رواج یافته، آموزشهای تلفیقی یا ترکیبی (blended) است که بحران کرونا هم روند آن را تسریع کرد. آموزشهایی که ما آن را بهعنوان بلندد میشناسیم، یعنی دانشجو در فضای یادگیری مجازی در دورههایی شرکت میکند و برای تکمیل اطلاعات و رفع ابهامات چندجلسه را حضوری میگذراند و درحقیقت از مزایای هر دو روش بهره میگیرد. طرحها و برنامههای مربوط به نوآوری آموزشی بیشتر جنبه کیفی داشته و تعدادشان هم بسیار زیاد است و میتوان درباره کارایی هرکدام از آنها بحث کرد.
با توجه به اینکه نوآوری حوزه سیالی است، با وضعیت فعلی تا چه میزان میتوانیم خودمان را بهسرعت با تغییرات روز هماهنگ کنیم؟
این به خودمان بستگی دارد. به هر میزان کنشگری فعال و هوشمندانهای در حوزه آموزش و آموزش عالی در سطح جهان داشته باشیم و پنجرهها را بهسمت تحولات جهانی باز کنیم، یعنی به هر میزان که به نوآورها و کنشگران این عرصه میدان دهیم، میتوانیم خودمان را بیشتر با تغییرات روز هماهنگ کنیم.
یکی از موضوعات قابلتوجه در کشور ما بحث تدوین اسناد بالادستی است، چه در تدوین و چه در حوزه پیادهسازی برنامهها، تا چه میزان مسئولان سراغ موسسات پژوهشی مانند موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی میروند؟
در موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی گروههایی داریم که واژه نوآوری در عنوان گروهشان قید شده و این موسسه که 55 سال قدمت دارد دارای اعضای هیاتعلمی توانمند و نوآوری است که در هفتگروه پژوهشی به کار تولید علم و انتشار نتایج پژوهشیشان مشغول هستند اما این را که نظام مدیریت از این دادهها چقدر استفاده میکنند باید از مسئولان بپرسید. اما ارزیابی ما در این جنبه نشان میدهد وضعیت ضعیف است و حتی اتفاق برعکسی رخ میدهد؛ اینکه موسسه سراغ مدیران میرود درحالیکه مدیران باید سراغ اتاقهای فکر بیایند. مساله دیگر تغییرات پیدرپی مدیران و روسای موسسه و عدم ارتباط تخصص و تجربه اکثر آنها با حوزه سیاستپژوهی و مطالعات و ادبیات گسترده آموزش عالی است که این مساله هم به اثرگذاری کارهای جاری موسسه صدمه میزند. شاید برای شما جالب باشد که رشته تحصیلی دکتری برخی روسای ادوار موسسه عبارت است از پزشک اطفال، مهندسی مکانیک، مهندسی عمران، مهندسی شیمی، دامپروری گرایش دامهای بزرگ، ریاضی کاربردی، ادبیات عرب و... البته این عزیزان افرادی بسیار محترم بوده و هستند اما میدانید سیاستپژوهی علم یا برنامهریزی آموزشی در دنیا کاری بس پیچیده و حوزه تخصصی مجزایی است. واقعیت این است که برای تحقق اهداف متعالی نهفته در اسناد بالادستی، رویکردمان باید یاد گرفتن دائم از جهان باشد و بهصورت مرتب تحولات بینالمللی را پایش کنیم و از طرفی باید سرمایهگذاری مالی کافی در حوزه نوآوریهای آموزشی انجام شود. نمیتوان در شرایطی که دولت در این زمینه سرمایهگذاری کافی نکرده انتظار بالندگی نوآوری آموزشی را داشته باشیم. میدانید که امروز بودجه دانشگاهها با بحران مواجه شده و اکثر دانشگاهها 90 درصد بودجهشان را صرف حقوق و دستمزد کارکنان و اعضای هیاتعلمی میکنند و با 10 درصد باقیمانده باید فعالیتهای آموزشی، پژوهشی، فناورانه و خدمات فرهنگی و اجتماعی را انجام دهند که این کاری بسیار سخت است، از طرفی مدیران ما باید جسارت عمل داشته باشند و دست به اقدامات لازم در این زمینه بزنند و از شعارزدگی و ارائه گزارش عملکرد کاذب پرهیز کنند.
طبیعتا یکی از الزامات رسیدن به نوآوری، داشتن تعاملات بینالمللی است. چالشهای کشور در این حوزه چیست؟ راهکار کوتاهمدت برای برونرفت از آن را چه میدانید؟
بینالمللی شدن با مباحث نوآوری آموزشی بیارتباط نیست. در این زمینه حرفهای گفتنی را در شش یا هفت مقاله و یک کتاب مستقل که در حوزه بینالمللی شدن آموزش عالی از بنده منتشرشده، موارد زیادی طرح شده است اما مهمترین مساله فهم جهان خارج و درک درست بینالمللی شدن و اعتقاد به مقوله همکاری است، یعنی خود واژه همکاری (collaboration) را باید هم مدیران و اعضای هیاتعلمی و پژوهشگران ما فهم کنند و پویاییهای محیط بینالمللی را بشناسند، همچنین ساختارهای ما باید بهسمت جهان خارج گشوده شود و بهجهت یادگیری باشد. مدیران ما باید به برنامه بینالمللی شدن متعهد و ساختارها و قوانین ما انعطاف لازم را داشته باشند، از طرفی مشکل قدیمی ما که در توسعه همکاریهای بینالمللی داریم، ضعف زیرساخت زبان است که باید این مشکل هم بهتدریج مرتفع شود.
با توجه به اینکه رشد تکنولوژی این امتیاز را به ایجاد کرده که آموزشها در حوزههای مختلف در دسترس بخش قابلتوجهی از مردم باشد، تغییر آرایش دانشگاهها و نظام آموزش عالی در این شرایط چطور باید باشد؟
رشد تکنولوژی (و بهویژه در شرایط حالحاضر، هوشمصنوعی) تغییر آرایش را گریزناپذیر کرده اما قبل از آن، باید تغییر سیاست را داشته باشیم، یعنی ساختارها و قوانین ما باید خشک و سلسله مراتبی نباشد و اجازه همکاری با رقبا، جهان خارج و دپارتمانهای دنیا از شرق و غرب را بدهد تا پدیده همکاری شکل بگیرد. بعد از آن باید تغییر یا اصلاح قوانین را هم در دستور کار قرار دهیم؛ چراکه امروز برخی قوانین ما بازدارنده است. درحالیکه یک قانون در آمریکا باعث جهش نوآوری در این کشور شد. در سال 1980 با تصویب قانون بای- دول در کنگره این اتفاق افتاد. در این قانون آمده که دانشگاهها بتوانند در حق اختراع مخترعان شریک شوند، درحالیکه قبل از آن این مشارکت ممنوع بود. با تصویب این قانون، سطح تجاریسازی پتنتها در آمریکا بالا رفته و ظهور نوآوری به اوج رسید. این اتفاقات برای ما درسآموز است که از یکسو مقررات دستوپا گیر را کاهش داده و در مقابل اگر خلأ قانونی برای تغییر آرایش دانشگاهها متناسب با رشد تکنولوژی وجود دارد، با تصویب قوانین مناسب یا تغییر سیاستهای ناموفق گذشته پر شود.