علی ملکی، خبرنگار گروه نقد روز: مصطفی کواکبیان در ابتدا با ارائه 10 شاخص، به علتیابی افت مشارکت مردم در انتخابات پرداخت. کواکبیان برخی از نهادهای کشور اعم از خود مجلس یازدهم را از مهمترین عوامل کاهش مشارکت انتخاباتی دانست. مصطفی غفاری هم با نقد برخی از نظرات کواکبیان، اشاره کرد وضعیتی که در آن قرار داریم، نیاز به تفسیر جدیدتری دارد و نباید با راهبردهای قدیمی به حلوفصل آن پرداخت. نکات مهم این نشست را در ادامه میخوانید.
چگونه از این وضعیت خارج شویم؟
مصطفی غفاری، دکتری جامعهشناسی سیاسی و استاد دانشگاه امام صادق(ع): نظریه مردمسالاری دینی لزوما و تماما آنچیزی نیست که ما در کتابها میخوانیم، مینویسیم و در موردش مباحثه میکنیم، بلکه نحوه اداره کشور بیشتر نشان میدهد مردمسالاری دینی در چه وضعیتی قرار دارد. درخصوص جایگاه نهادها و نسبت آنها با یکدیگر در قانون اساسی، قبول دارم وضعیت قانون اساسی ما جالب نیست. یعنی ما الان نهادهایی را داریم که در سطوح عالی کشور در حیطه حکمرانی بدون آنکه جایگاهشان در قانون اساسی مشخص باشد و نسبت بقیه نهادهای سیاسی و حقوق ملت با آنها روشن باشد، مداخله میکنند. درخصوص نقد به برخی اصول قانون اساسی، فکر میکنم اتفاقا قانون اساسی جمهوری اسلامی در مقایسه با دیگر کشورها جزء قانون اساسیهای غیرمبهم و غیرکلی است و شما اگر آن را با قانون اساسی کشورهای دیگر مقایسه کنید، متوجه میشوید روح قانون اساسی آن کشورها خیلی کلیتر از این اصولی است که ما داریم. بهطور کلی اما در بحث دکتر کواکبیان جای چند نگاه خالی بود.
ما حزب داریم اما نظام حزبی نداریم
1. ما مفهومسازی آنچنانی از وضعیت انتخابات اسفند 1402 و اردیبهشت ۱۴۰۳ در ارائه دکتر کواکبیان ندیدیم.
2. صورتبندی جدیدی از وضعیتی که امروز در آن قرار داریم ارائه نشد.
3. ارائه پدیدارشناسی نسبت به پدیدههایی است که در انتخابات شاهدش هستیم.
4. وقتی براساس یک صورتبندی به مساله نگاه میکنیم طبیعتا باید راهحلی هم از آن خارج شود.
در دوران سازندگی برخی از رقابت حداقلی حرف زدند
وضعیت جدیدی که در آن هستیم طبیعتا نیاز به تفسیر جدید دارد حتی تحکیم مباحث قبلی هم باید با ریشهشناسی دقیقتر انجام شود و حتی مقایسه کنیم که در انتخابات مجلس نهم، بعد از بحران سال ۸۸ در بحرانیترین حالتی که میتوانستیم برای مشارکت متصور شویم حدود ۶۱ تا ۶۴ درصد مشارکت داشتیم. این یعنی دوسوم مردم در انتخابات شرکت کرده بودند و خبری هم از آرای سفید نبود. این وضعیتی که امروز در آن هستیم به مراتب از وضعیت پسا ۸۸، وضعیت بحرانتری است ولو اینکه سروصدایش کمتر باشد.
چرا به این وضعیت دچار شدیم؟
کواکبیان در نکات دهگانه خود تا حدی این وضعیت را پوشش دادند اما هر کدام از این ۱۰ مورد باعث مطرحشدن چراییهایی میشود. مثلا چرا مجلس یازدهم اینگونه پیش رفت؟ چرا وضعیت قانون اساسی به این شکل است؟ این چراییها راهگشاتر است و بهتر میتواند ما را به ریشههای مساله برساند.
برخی اقدامات مجلس یازدهم اصلا دیده نشد
من با این صحبت کواکبیان که «مجلس یازدهم حتی یک مصوبه در جهت معیشت مردم نداشته» مخالفم. مجلس مصوبات خوب هم داشته. خاطرم هست زمانی که ما در دبیرستان بودیم مشکل مجوزهای هفت خوان کسبوکار تبدیل به دردسری شده بود و دولتها و مجلسها میآمدند و میرفتند و همه میدانستند که چنین مسالهای وجود دارد اما حل نمیشد. حالا مجلس یازدهم آمده و یک راه واقعی درست و گرهگشایی در زمینه مجوزهای کسبوکار ایجاد کرده. منتها چرا این اقدام اصلا دیده نمیشود یا صورتبندی سیاسی درستی از آن ارائه نمیشود؟
مشخص نیست که مجلس کجای کار کشور است
در مورد مهار قیمت خودرو هم گامهای بزرگی برداشته شد، اما چه میشود این اقدامات به چشم نمیآید و مردم نسبت به خیلی از این خدمات حسی نمیگیرند؟ من فکر میکنم دلیلش این است که «جایگاه سیاسی مجلس» در وضع کلی سیاسی کشور روشن نیست.
مشخص نیست نهادهای سیاسی کشور دقیقا چه نقشی دارند و برای آینده ایران چه کار میکنند؟ در کنار وضعیت فرار سیاستی وضعیت «زوال سیاسی» را نیز داریم.
جنس بنجل مشارکتپذیر نیست
هیچ جای دیگری مثل نهاد علم شایستهتر از این نیست که بخواهد نسبت به این مقولات توجه نشان دهد و نسبت به آنها حرف بزند. من فکر میکنم فرقی ندارد که جمهوری اسلامی را از کدام طرف بخوانیم؟ چه جمهوریتش را بگیریم و چه اسلامیتش را به هر حال این ترکیب حقیقی، استحاله شده. اسلام سیاسی این را به میگوید ما آن اسلامیتی که جمهوریت همراهش نباشد را قبول نداریم و کما اینکه اگر اسلامیت را از آن بگیریم سکولار میشود.
بیتوجهی به مجلس بیتوجهی به کل نظام است
مصطفی کواکبیان، دبیرکل حزب مردمسالاری: آمار منتشرشده بیانگر این است که مشارکت انتخاباتی در تهران به ۸ درصد رسیده. یعنی نهتنها نسبت به دور اول زیادتر نشده بلکه کاهش نیز داشته است. روز جمعه ۵۵۲ هزار نفر از ۷ میلیون و ۷۷۵ هزار نفر در انتخابات شرکت کردند. نفر اول هم که آقای بیژن نوباوه بود فقط سهونیم درصد یعنی ۲۷۱ هزار رای آورده. بنده خودم در مجلس دهم یک میلیون و ۲۶۵ هزار رای آوردم و با این حال نفر ششم شدم. بنابراین آسیبشناسی این مشارکت حداقلی یک ضرورت برای اساتید دانشگاه است.
10 شاخص مهم برای آنکه انتخابات مجلس دوازدهم با مشارکت پایین برگزار شد
1. در مورد انتخابات یازدهم اسفند ۱۴۰۲ مجلس یک ابهام درخصوص جایگاه مجلس در قانون اساسی وجود دارد. یعنی در خود قانون اساسی بنبستهایی درخصوص جایگاه مجلس وجود دارد که باید حل شود. ما زمانی میگفتیم نظام ریاستی داریم. یک زمان میگفتیم نظام نیمهپارلمانی و نیمریاستی داریم اما الان واقعیت این است که یک ملغمهای وجود دارد، یعنی هویت نظام مشخص نیست که ریاستیپارلمانی یا نیمهریاستی و نیمهپارلمانی است. این را باید مشخص کنیم که جایگاه مجلس در همین ساختار نظام ولایت فقیه چیست؟ ما در سال ۶۸ خواستیم بهگونهای ریاستی شود که این اتفاق هم نیفتاد اما مجلس اگر بخواهد میتواند طرح عدم کفایت سیاسی رئیسجمهور را مطرح کند و او را استیضاح کند. اینها در قانون اساسی هست که در نظامهای ریاستی به این شکل مطرح نمیشود. پارلمانی محض هم نیست و در قانون اساسی هم اشاره شده که شخص دوم کشور رئیسجمهور است. این مسائل باید حل شود. همچنین ابهامی بر نظارت شورای نگهبان در تشخیص مغایرت قوانین با شریعت اسلام و قانون اساسی وجود دارد. ما در مجلس به این برخورد میکردیم که شورای نگهبان درخصوص برخی قوانین نمیگفت مغایرت با شرع یا قانون اساسی دارد بلکه میگفت که ابهام دارد. یعنی این دیگر «سالبه به انتفاع موضوع» میشد. یا میگویند این قانون با سیاستهای کلی نظام جور درنمیآید. من در رصد خودم از حوزههای تهران متوجه شدم که ۲۸ لیست وجود دارد. آیا انتخابات ما با باندهای قدرت شکل میگیرد یا باید یک نظام حزبی که معمولا در پارلمانها مطرح است، تعریف شود؟ از سوی دیگر همین لیستها آبروریزیهایی از یکدیگر نیز کردند.
2. مساله دوم تضعیف اعتماد عمومی به اصل نظام است. متاسفانه اعتماد عمومی مردم و درواقع این 60 درصدی که مشارکت نداشتند نسبت به نظام تضعیف شده. البته این موضوع فقط مربوط به دولت فعلی هم نیست؛ چراکه اگر ۱۰ سال اخیر را بررسی کنیم میبینیم که در سال ۹۶ مشکلات و درگیریهایی به وجود آمد، سال ۹۸ ماجرای بنزین پیش آمد و در خیلی از حوادث دیگری که رخ داد، اعتماد عمومی مردم تضعیف شد و شفافیتی در پاسخگویی به مردم وجود نداشت که سطح آگاهی آنها از این مسائل بالاتر بیاید.
3. سومین شاخص که تاثیر زیادی در بحث انتخابات داشت، قانون مصوب مجلس یازدهم است که ضربه عجیبی به مشارکت مردم زد. این قانون در تاریخ 5/5/1402 تصویب شد و همان موقع گفتند که همه باید تا شانزدهم ثبتنام کنند. خیلی از احزاب اصولگرا و اصلاحطلب گفتند که ما این فرصت را نداشتیم که لیستی تنظیم کرده و ثبتنام کنیم.
4. یکی از بزرگترین عواملی که باعث شد مردم کمتر در انتخابات شرکت کنند این بود که میگفتند ما در تنگنای اقتصادی هستیم و نمیخواهیم در انتخابات شرکت کنیم. در این زمینه هم حرفهای زیادی برای گفتن وجود دارد. نظرسنجیها هم نشان میدهد که اکثر مردم به دلیل افزایش قیمتها و کوچکتر شدن سفرهشان مشارکت کمی در انتخابات داشتند.
5. یک تفکر در میان بعضی از دستاندرکاران وجود داشت و اعتقادشان بر این بود که اصلا نیازی به رای گسترده مردم نیست و به صورت علمی این موضوع را بررسی میکردند و آن را به مرحوم مصباح یزدی منتسب میکردند. آنها به این موضوع تمسک میکنند و میگویند اصلا چرا به دنبال مشارکت حداکثری هستید؟
6. شاخص بعدی «غیررقابتی بودن انتخابات» بود. در جریان اصولگرایی رقابت دعواهای زیادی وجود داشت اما این رقابت درون یک جبهه بود، نه میان همه سلایق. از سوی دیگر خیلی از افراد اصلاحطلب اساسا در انتخابات حضور نداشتند.
7. مطالبات صنفی اقشار مردم خیلی پاسخ داده نمیشد. کارگرها مشکلاتی داشتند و همین اواخر انتخابات بحث حداقل دستمزدهای کارگران را تحت تاثیر قرار داد. بازنشستگان، معلمان و پزشکان هم مسائلی داشتند که باعث شده تا بخشی از آنها دست به مهاجرت بزنند.
8. نکته بعدی عدم برخورد جدی حکومت با فساد مالی درونسیستمی است. فسادهای مختلفی در این سالها وجود داشت. همین اواخر هم ماجرای بابک زنجانی مطرح شد که دو میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلار از اموالی که زنجانی اختلاس کرده بود بازگردانده شد و گفتند که او تبرئه شده اما مشخص نیست که این پولها کجا رفته است.
9. عملکرد مجلس یازدهم هم یکی از بزرگترین ضربهها را به مشارکت مردم زد. هنوز هم که هنوز است مردم میگویند اینها میخواهند بروند مجلس تا شاسی بلند بگیرند. هیچکس هم نسبت به این مساله پاسخگو نبود. همچنین در موضوع شفافیت علیرغم شعارهایی که داده شد به تصویب نهایی نرسید. لایحه حجاب و عفاف هم چندین بار رفت و برگشت داشت اما هنوز هم نتیجهای نگرفتند. معتقدم در مجلس یازدهم طرح مثبتی که در جهت گشایش سفره مردم و معیشت آنها باشد، ندیدیم. از آن طرف بحث کاهش ارزش پول ملی مطرح است که در این دوره مجلس قیمت دلار نزدیک به ۳۰ هزار تومان افزایش پیدا کرد.
10. نکته آخر هم این است که طبق آمار ما، نزدیک به ۱۰۰ نفر از نمایندگان مجلس یازدهم تقریبا در جلسات غایب بودهاند، یعنی اصلا حضور و عدم حضورشان خیلی تفاوت نمیکند و این نقطهضعف بزرگی است.