آراز مطلبزاده، دانشجوی کارشناسیارشد روانشناسی بالینی کودک و نوجوان: عمده متخصصان حوزه رواندرمانی با اتکا بر شواهد متعدد در سریال مدعی هستند این سریال مطلقا تصویر درستی از فرآیند رواندرمانی و اتاق درمان ارائه نمیدهد. عدهای دیگر هم ضمن تایید این گزاره، اقتضائات و الزامات درام را پیش میکشند و موضع نسبتا معتدلتری اتخاذ میکنند. دسته دیگری هم با مطرح کردن تجارب خود از فرآیند رواندرمانیشان این پرسش را مطرح میکنند که اساسا مگر در جهان واقعی تمامی رواندرمانگران اصول حرفهای و مرزهای درمانی را رعایت میکنند که اکنون یک سریال عینبهعین آن اصول و مرزها را به تصویر بکشد؟ در ادامه این پرسش، عدهای هم این فرضیه را پیش میکشند آنچه در افعی تهران ترسیم شده یک رواندرمانگر غیرحرفهای است که به اقتضای داستان طراحی شده است و احتمالا همین وجوه غیرحرفهای و نابلدیاش در سیر روایت واجد کارکرد خواهد بود. خلاصه کلام اینکه فرضیهها و تحلیلها درباره چگونگی بازنمایی اتاق درمان و فرآیند رواندرمانی در سریال افعی تهران بسیار است. از همین رو در این نوشتار نسبتا مفصل برآن خواهم بود تا در بخش نخست فضای اتاق تراپی و آنچه تحت رواندرمانی در این سریال یاد میشود را از منظر بنیانهای تئوریک و اصول بالینی با زبانی ساده بررسی کنم و در بخش دوم نیز سعی خواهم کرد با طرح چند نکته کوتاه ریشههای چنین بازنمایی از اتاق تراپی را بازیابم و نسبت این بازنمایی را با منطق بازار و صنعت فرهنگ بسنجم.
بازگردیم به پرسش مهم و داغ این روزها که در مطلع نوشتار طرح شد؛ درمانگر افعی تهران تاچه حد حرفهای عمل میکند؟ تقریبا هیچ. گواه این پاسخ، مصادیق متعددی است که میتوان در هر کدام از سکانسهای مربوط به تراپی تعدادی از آن را بهوضوح دید. با این حال شاید بد نباشد برای بررسی چند مورد از این مصداقها کمی ریشهایتر بحث را حول بررسی معنای مفهومی عنوان روانکاو آغاز کنیم؛ چراکه اساسا در افعی تهران شخصیت مژگان مشتاق تحت عنوان روانکاو به مخاطب معرفی میشود. عنوان روانکاو به رواندرمانگری اطلاق میشود که با رویکرد تحلیلی و با اتکا بر مفروضهها و متدهای روانکاوانه مراجع۱میپذیرد و رواندرمانی انجام میدهد. از همین رو هم در نظر و هم در عمل با سایر رویکردهای رواندرمانی از جملهCBT، طرحواره درمانی، ACT، DBT و... تفاوتهای آشکاری دارد. با این حال حتی وقتی از روانکاوی سخن به میان میآوریم از نحلهها و شاخههای متفاوتی حرف میزنیم که از روانکاوی کلاسیک فرویدی-لکانی و روانکاوی «آبجکت ریلیشنز» گرفته تا «سلف سایکولوژی» و «ایگو سایکولوژی»را در بر میگیرد که همگی در طول عمر تقریبا 130 ساله روانکاوی پدید آمدهاند و واجد تفاوتهایی انکارناشدنی با همدیگر هم هستند. با این همه تمامی این شاخهها و نحلهها علیرغم تفاوتهایشان همگی در نسبت با سایر رویکردهای غیرتحلیلی تاکیدات و ایدههای بسیار مهمتری درباره مفاهیمی از قبیل چهارچوب تحلیلی، مرزهای تحلیلی و... دارند. بهطورکلی میتوان ادعا کرد که اساسا در ادبیات روانکاوی بهواسطه اهمیت مفاهیمی از قبیل واپسروی، انتقال، انتقال متقابل و... مرزهای درمانی نقشی به غایت مهم دارند؛ چراکه خود مقوله مرز و چگونگی مواجه شدن مراجع با این مرزها در طول تحلیل میتوانند در قالب عناصری راهگشا عمل کنند و وجوه مختلفی از ابعاد ناخودآگاه مراجع و سایکوپاتالوژی او را آشکار سازند. در همین راستا نیز میتوان اشاره کرد موئلفههایی از قبیل زمان و هزینه جلسات، طرز نشستن درمانگر و مراجع در جلسه، افشای اطلاعاتی از زیست شخصی درمانگر، نوع ادبیات درمانگر، فیگور، میمیک صورت و لباس او، مصرف خوراکی و آشامیدنی در جلسه، انتشار محتوای جلسه در فضای مجازی و... همگی واجد کارکردهایی درباره مرزهایی تحلیلی هستند. مرزهایی که در هرکدام از تداعیها، کشف و بازخوانی فانتزیها و کنشنمایی مراجع میتوانند مخدوش شوند و اگر با روانکاوی کمتجربه سروکار داشته باشیم که نتواند تخطی از مرزها را بهدرستی تشخیص دهد مختصات بافت درمانی نقض خواهد شد و غایت تحلیل به محاق خواهد رفت.
در چند روز اخیر عدهای از رواندرمانگران در فضای مجازی با نگاهی انتقادی به فرآیند تولید محصولات نمایشی این پرسش را مطرح کردند که چرا از یک متخصص در این زمینه برای مشاوره استفاده نشده است؟ عمده این افراد معتقد بودند عدم حضور یک ناظر حرفهای در این زمینه باعث چنین بازنمایی از درمانگر و فرآیند روان درمانی شده است. حتی در توییتر نیز شاهد بودیم که چند تن از رواندرمانگران با انتقادهای شدید از سامان مقدم و پیمان معادی، سازندگان افعی تهران را به تخریب وجهه درمانگران متهم کردند. با این حال به نظر میرسد تقلیل سادهانگارانه مساله به عدم حضور یک مشاور متخصص در حوزه رواندرمانی دمدستیترین و راحتترین پاسخ به این پرسش باشد. عدهای دیگر نیز معتقد هستند قضاوت هنوز زود است و احتمالا سازندگان سریال تمهیدی برای به تصویر کشیدن عواقب درمان گرفتن از چنین درمانگری اندیشیدهاند که قرار است در پایانبندی سریال به آن پرداخته شود. این نگاه ناپخته هم مدعی و مبلغ یک نوع رسالتانگاری آموزشی برای محصولات نمایشی است. به این معنا که گویی باید یک فیلم یا سریال لزوما بین درمانگر خوب و بد تمایزی آشکار بگذارد تا هم از حیثیت درمانگران حرفهای دفاع کرده باشد و هم به مخاطب اطلاعات و بدیهیات لازم در این زمینه را آموزش داده باشد. احتمالا چنین نگاه ناپختهای برای همه ما آشناست. در دهههای اخیر به کرات شاهد بودیم که چگونه اصناف مختلف گمانی مبنیبر هتکحرمت صنف خود در فلان فیلم یا سریال داشتند. از اعتراض پرستاران به فیلم شوکران بهروز افخمی در دهه 70 گرفته تا واکنشهای طلاب حوزههای علمیه در برابر فیلم مارمولک در دهه 80 و نقدهای گاه و بیگاه پزشکان به سریالهای مهران مدیری همگی مصادیقی از این نگاه تنگنظرانه و ناپخته هستند.
به نظر میآید چرایی و چگونگی بازنماییهای سریال افعی تهران از اتاق تراپی، شهر تهران و سینما و... فهمیده نمیشود مگر در بستر این نظریه انتقادی که اجمالا در چند سطر بالا توضیح داده شد. به زبان دیگر باید گفت pov اصلی و حقیقی افعی تهران چیزی نیست جز بازار. بازاری که پیوسته در حال تولید فانتزی برای مخاطب/مشتری است و فانتزی چیست جز عرصه غیاب واقعیت. فلذا در همین عرصه است که تصویر شهر از آلودگیها و نازیباییهای راستینش تهی شده و تهرانی پیش روی مخاطب/مشتری گذاشته میشود که شباهتی به تهران زیستهشده توسط ما ندارد و بیش از هر چیز به ابرشهرهای غربی شبیه است که از pov غرب روایت میشوند. همچنین در همین بستر است که مناسبات و شرایط واقعی تولید فیلم در ایران سانسور میشود و آنچه بازنمایی میشود بیشتر شبیه به رویاست. از برآیندهای همین فضاست که زیبایی زن با نگاهی یکدستانگارانه ترسیم میشود و پیوسته زنانی را در سریال میبینیم که همگی یکشکل هستند. باز در همین فضاست که مفهوم تراپی و فرم آن دگرگون شده، مرزهای درمانی به هم خورده، اتاق تراپی از حقیقت تهی شده و بستری فراهم میشود مملو از اروتیسم که مراجع و درمانگر به جای دیالوگدرمانی مدام با یکدیگر دل و قوه رد و بدل میکنند. پس از مدتی نیز مراجع و درمانگر پس از آغاز یک رابطه عاطفی همچنان میتوانند با «خم کردن خطوط قرمز» درمان را ادامه دهند و آب از آب هم تکان نخورد. به یک معنا باید گفت آنچه که شاهدش هستیم عبارت از این است که بازار به مثابه کلانگفتمانی مسلط از بالا میل هنرمند/تولیدکننده و مخاطب/مشتری را همزمان و بهطور ناخودآگاه مجددا بازتعریف میکند و برآیندش میشود ساخت سریالی مثل افعی تهران. سریالی که هر دو طرف (هنرمند/تولیدکننده و مخاطب/مشتری) در توافقی نانوشته با توسل به فانتزی برای لحظاتی از زیست واقعی و تلاطمها و مصائبش رها میشوند و سازندگان نیز میتوانند با اتکا بر توجیههایی از قبیل تمایز جهان درام با جهان واقعی، استقبال مخاطب و میزان بالای واچتایم همچنان از اثر خود دفاع کنند.
پینوشت: در رویکردهای مختلف رواندرمانی و مشاوره به واسطه افتراقی که بین مبانی نظری این رویکردها با پزشکی وجود دارد، ترجیح داده میشود به جای عنوان patient(بیمار) از کلمه Client (مراجع) استفاده شود.
جهت خواندن متن گامل گزارش، اینجا را بخوانید.