آتشفشانی نیمه‌فعال
در روزهای اخیر اخبار و تصاویری از وقوع ناآرامی‌ها و اعتراضات مردمی در مناطقی از استان بدخشان در شمال‌شرق افغانستان انتشار یافته که با واکنش‌های گسترده و بعضا متفاوتی نیز مواجه شده است.
  • ۱۴۰۳-۰۲-۱۸ - ۰۷:۵۵
  • 00
آتشفشانی نیمه‌فعال
نگرانی طالبان از زبانه کشیدن آتش‌های زیر خاکستر
نگرانی طالبان از زبانه کشیدن آتش‌های زیر خاکستر

میراحمدرضا مشرف، پژوهشگر حوزه بین‌الملل: با استناد به منابع رسمی و نزدیک به طالبان، ناآرامی‌ها در بدخشان حداقل دو روز دوام داشته و به کشته و مجروح شدن چند نفر از اهالی این مناطق منجر شده است. در مورد سرمنشأ آغاز درگیری‌ها میان مردم محلی و طالبان هم این‌گونه روایت شده که مقاومت کشاورزان و اهالی منطقه در برابر نابودی مزارع خشخاش توسط نیروهای طالبان، مسبب اصلی وقوع این رخداد بوده است؛ درعین‌حال که منابع محلی نسبت به شیوه و عملکرد تیم امحای طالبان و تعرضات آنها به حریم خصوصی مردم به‌شدت معترض بوده و این مساله را ریشه اصلی درگیری دانسته‌اند.           
درهر صورت این تحرک مردمی علیه طالبان در رسانه‌های عمومی و شبکه‌های اجتماعی بازتاب گسترده‌ای یافت و حتی واکنش برخی مقامات و سیاستمداران پیشین افغانستان را نیز به همراه داشت؛ چنانکه عبدالطیف پدرام، رهبر حزب کنگره ملی افغانستان از اخطار به شوونیسم پشتون و به‌صدا در آمدن ناقوس‌ها برای طالبان در این منطقه سخن گفت و فوزیه کوفی، نماینده پیشین بدخشان در مجلس ملی از آن به‌عنوان نافرمانی مردم آزاده و باعزت بدخشان یاد کرد. در مقابل طالبان و حامیان آنها بر وقوع این رخداد بر سر مبارزه با مواد مخدر، محدود بودن دامنه این حرکت و درنهایت بزرگنمایی آن توسط عوامل وابسته به غرب پافشاری داشتند.                       
در چنین شرایطی تعیین یک تیم ویژه به سرپرستی «فصیح‌الدین فطرت» رئیس ستاد ارتش طالبان آن هم در معیت چند تن از دیگر مقامات برجسته طالبان، می‌تواند نشان‌دهنده آن باشد که مساله اخیر و رسیدگی به جوانب آن تا چه حد برای طالبان دارای حساسیت و اهمیت است. اما در مورد دلایل اهمیت حوادث بدخشان برای امارت اسلامی شاید بتوان به چند نکته مهم اشاره کرد. در وهله نخست باید گفت این رخداد ویژگی منحصربه‌فردی داشت؛ ویژگی اول اینکه حرکت و خیزشی کاملا محلی و مردمی و بدون هیچ‌گونه اتصال و پیوندی با جناح‌های مخالف نظامی و سیاسی طالبان که درعین‌حال از پتانسیل تسری سریع به دیگر نقاط استان و حتی کشور برخوردار بود و دقیقا به همین دلیل است که پس از وقوع نا آرامی‌ها در دو منطقه بدخشان، مسئولان امارت بلافاصله برای ختم هر چه سریع‌تر غائله دست به‌ کار شدند. اما ویژگی دوم را می‌توان به اهمیت جغرافیایی و انسانی منطقه وقوع ناآرامی‌ها مرتبط دانست. بدخشان با توجه به جغرافیای سیاسی و قومیتی، استانی کلیدی برای طالبان به‌شمار می‌آید که در تسلط طالبان بر نواحی شمالی و سقوط نظام جمهوریت نیز نقشی حیاتی و مهم ایفا کرد. افرادی چون فصیح‌الدین فطرت، از بدخشانی‌های تقریبا پرشماری هستند که موجبات دوام و بقای امارت در نواحی شمالی را فراهم کرده‌اند. بنابراین هر گونه ناامنی و نارضایتی در این نواحی می‌تواند بهای سنگینی همچون سرخوردگی و سردرگمی بخشی از بدنه طالبان، تشدید شکاف‌های قومیتی و تقویت مواضع مخالفان و به‌ویژه داعش را میان مردم محلی به‌دنبال داشته باشد. اما درنهایت ویژگی سوم، توجه ویژه طالبان به این رخداد را باید در زمینه‌ها و ریشه‌های ایجاد‌کننده آن جست‌وجو کرد. براساس آنچه از اخبار رسانه‌ها و تصاویر منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی قابل استنباط است، دو عامل مهم در شکل‌گیری این ناآرامی‌ها دخیل بوده‌اند:

1.ممانعت طالبان از کشت مواد مخدر
درحالی‌که حدود دو سال از صدور فرمان رهبر طالبان مبنی‌بر ممنوعیت کشت خشخاش در افغانستان می‌گذرد، به‌نظر می‌رسد مقامات امارت نسبت به اجرای این فرمان کاملا مصمم بوده و به نتایج در خور توجهی نیز دست یافته‌اند. در این راستا و بنابر آخرین گزارش‌های منتشر شده از جانب سازمان ملل و دیگر نهاد‌های بین‌المللی طی دو سال اخیر شاهد کاهش 95 درصدی کشت خشخاش در افغانستان بوده‌ایم، به‌نحوی که عرضه تریاک از 6200 تن در سال 2022 به رقم ناچیز 333 تن در سال 2023 رسیده است. این موفقیت طالبان در مبارزه با کشت خشخاش به‌نوعی تداعی‌کننده و تکرار تجربه اولین دوره حاکمیت آنها بر افغانستان در دو دهه قبل محسوب می‌شود، اما از سوی دیگر می‌تواند یادآور مشکلاتی باشد که طالبان در آن هنگام با آن مواجه شده و با بی‌توجهی نسبت به آنها بهای گزافی هم پرداختند. دو دهه قبل طالبان در شرایطی تصمیم به نابودی مزارع خشخاش گرفتند که یک‌سوم درآمد ناخالص ملی افغانستان از این طریق بود و درآمد حداقل 3.5 میلیون نفر از مردم به شکلی مستقیم یا غیرمستقیم از این محل تامین می‌شد. این در حالی بود که نه ملاعمر، رهبر طالبان و نه دیگر مقامات سیاسی امارت در آن زمان، هیچ استراتژی یا برنامه‌ریزی کلانی برای جبران خسارات کشاورزان یا حداقل تامین منابع معیشت جایگزین برای آنها نداشتند. این‌گونه بود که به قول یکی از تحلیلگران غربی طالبان دست به «خودکشی اقتصادی» زدند و متقاعد کردن بزرگان روستایی و جمعیت کشور به شورش علیه رژیم طالبان، برای نیروهای غربی بسیار آسان شد.  
اکنون به‌نظر می‌رسد طالبان در دومین دوره حاکمیت خود در حال تکرار همان اشتباهات سابق هستند. ملاهبت‌الله، رهبر طالبان در حالی در آوریل 2022 ممنوعیت کشت خشخاش را اعلام کرد که هیچ راهکار یا استراتژی مشخصی برای معیشت کشاورزان آسیب‌دیده تعیین نشد. بر مبنای آمارهای اخیر منتشر‌شده از سوی نهادهای بین‌المللی در آمد 1.3 میلیارد دلاری کشاورزان افغانی از محل کشت و توزیع خشخاش، در سال 2023 به رقم نازل 110 میلیون دلار کاهش پیدا کرده و در کنار آن حدود 450 تا 600 هزار فرصت شغلی مرتبط نیز از بین رفته است. در یک اقتصاد به‌شدت وابسته به کشاورزی، این می‌تواند به‌منزله یک فاجعه و مواجهه با فقر اقتصادی مطلق تلقی شود. برنامه‌های طالبان برای کشت جایگزین یا برنامه کمک‌های معیشتی نیز چندان روشن نیست. بنابر برآوردهای انجام گرفته در دوران جمهوریت، اجرای برنامه‌های طولانی‌مدت کشت جایگزین و ارائه کمک‌های معیشتی به کشاورزان به سرمایه‌ای بالغ بر 20 میلیارد دلار نیاز خواهد داشت. روشن است که طالبان به هیچ وجه قابلیت اجرای چنین برنامه سنگین و پرهزینه‌ای را ندارد. از سوی دیگر روابط تیره و تار آنها هم با سازمان‌ها و نهاد‌های بین‌المللی بر سر مسائل مختلف، امکان همکاری نزدیک‌تر و کمک‌های هر چه بیشتر در عرصه مبارزه با مواد مخدر را سلب می‌کند.                         
همه این شرایط نشان می‌دهد امارت اسلامی طالبان وارد عرصه بسیار سختی شده و حتی شاید به تعبیری «بی‌گدار به آب زده» است. رویداد بدخشان ضعف شدید امارت در چگونگی اجرا و برنامه‌ریزی‌ها در امر مبارزه با مواد مخدر را آشکار کرد. حوادث بدخشان نشان داد صرف اجرای فرامین رهبری طالبان به هر قیمتی و بدون درنظر گرفتن عواقب بلندمدت اقتصادی و سیاسی آن، تا چه حد می‌تواند جنجال برانگیز و دردسرساز باشد. شاید طالبان با اقدامات سریع فعلی خود بتوانند بحران را مهار کرده و مانع سرایت شعله‌ها به دیگر مناطق شوند، اما هیچ‌کدام از این اقدامات صورت مساله و اصل مشکل موجود را پاک نخواهد کرد و چه‌بسا با وزش بادی جدید، این آتش زیر خاکستر در جایی دیگر شعله‌ور شود.    

2.مسائل قومیتی و فرهنگی
 دلیل حادثه بدخشان را نمی‌توان به معضلات مربوط به مواد مخدر محدود دانست، این را می‌توان از شعارها و چهارچوب اعتراضی مردم محلی این منطقه درک کرد. سر دادن شعارهایی چون «ما امارت نمی‌خواهیم» یا «مرگ بر امارت» یا حاکمان هلمندی یا قندهاری نمی‌خواهیم، حکایت از نارضایتی‌ها و مشکلاتی ریشه‌دارتر از مواد مخدر دارد. در واقع بخش مهمی از این نارضایتی به رویکرد سیاسی طالبان در انتصاب پشتون‌تبارها به مناصب عالی سیاسی و نظامی در استان‌هایی باز می‌گردد که اصولا هیچ قرابتی با زبان و فرهنگ پشتون ندارند. به همین دلیل مردم، مسئولان منصوب شده از جانب امارت را بیگانگی می‌بینند که به اجبار بر آنها تحمیل شده‌اند. این موضوع حس سرخوردگی را در مردم این مناطق تقویت می‌کند و البته در مورد بدخشانی‌ها این حس مضاعف خواهد بود؛ چراکه با توجه به نقش نسبی که در پیروزی امارت داشته‌اند، خود را در حکومت جدید سهیم دانسته و تعیین مسئولانی بیگانه و خارج از فرهنگ و قومیت بومی را استحقاق خود نمی‌دانند. انتخاب قاری فصیح‌الدین که خود یک بدخشانی است، به‌عنوان سرپرست هیات رسیدگی‌کننده کاملا گویای آن است که طالبان این نارضایتی را درک کرده و به‌نوعی در‌صدد دلجویی از مردم محلی برآمده‌اند. با این حال تداوم رویکرد فعلی طالبان در نگاه تک‌قومیتی به حاکمیت و نگاه از بالای پشتون‌ها به سایر اقوام، همچنان از این ظرفیت برخوردار خواهد بود که در آینده شاهد مشکلات بیشتری از این دست باشیم.     

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰