

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، بعضی از ما طوری برای امور جاری و عادی خانه، خرید میکنیم که گویی قرار است قحطی بزرگ سال ۱۲۹۵ شمسی تکرار شود! درست است که قفسههای اغواکننده و سبدهای بزرگ اَبَرفروشگاهها، ممکن است هر کسی را وسوسه کند اما برای حفظ سلامتی خودتان هم که شده، خوراکیها را دپو نکنید! گذشته از این، بعضی از این هایپرمارکتها با برند دومشان در کشور فعالیت میکنند و صاحبان غیرایرانی دارند که اگر مردم اسم و رسم واقعیشان را بشناسند، نهتنها از آنها خرید نمیکنند، بلکه برای برچیدنشان هم کمپین راه میاندازند!
اگر نگاهی به عقب بیندازیم، میبینیم که تا همین چند سال پیش، جز دو سه فروشگاه زنجیرهای وطنی، خبری از این هایپرمارکتها و مراکز خرید بزرگ نبود و هر کداممان از مغازههای نزدیک منزلمان خرید میکردیم، با کاسبان محلهمان سلامعلیک داشتیم و حتی گاهی یواشکی، ازشان جنس نسیه هم میخریدیم و آخر ماه با هم حساب کتاب میکردیم! در همین خرید کردنهای مداوم، با همسایههایمان هم بیشتر آشنا میشدیم و از احوال همدیگر خبر میگرفتیم.
در این یادداشت نگاهی داریم به نکات ریز و مهمی که با دقت به آنها هنگام خرید اجناس مختلف، میتوانیم سنگهای بزرگی را جابهجا کنیم و باری از دوش هموطنان خود برداریم.
1) بالاخره مرکز شهر کجاست؟!
سیتیسنتر؟! یک زمانی، مرکز شهر، مسجد بود؛ حالا شده پاساژ! اصلا این بحث را کنار بگذاریم که وقتی مرکز توجه از عبادت و خدمت به همنوع منحرف شود و بدون در نظر گرفتن شرایط و فرهنگ مردم، به اصالت سود و سرمایه گرایش پیدا کند، چه عواقبی گریبانگیرمان خواهد شد.
وقتی خرید از ابرفروشگاهها برایمان به عادت یا تفریح تبدیل شود، ناخودآگاه به فردی مصرفگرا و خدای ناکرده اشرافیمآب تبدیل میشویم. شاید فقط یک قوطی رب و مقداری حبوبات نیاز داشته باشیم، اما چون به صورت «تفریحی» و برای «سرگرمی» با سبد بزرگ خرید موجود در هایپرمارکتها بین قفسهها میگردیم، احتمالا مقداری تنقلات و لوازم مورد درخواست کودکمان (که شاید برایش ضرر هم داشته باشد) هم برمیداریم. بعد چون فکر میکنیم «اوووه! کِی باز فرصت میکنم بیام خرید؟!»، خیلی چیزهای دیگر هم که هنوز در خانه داریم، میخریم و به همین سادگی جیبمان خالی و منابعمان پیشاپیش صرف خرید مایحتاج ماههای آینده خانه میشود! به قدر نیاز جاری خانواده خرید کنید، انبار کردن کالاهای مصرفی، تبعات خوبی در پی ندارد؛ ممکن است بگندند یا کهنه شوند و باعث مسمومیت کودکان یا اعضای آسیبپذیرتر خانواده شوند. کمکم بخرید و تازه تازه مصرف کنید.
2) «همهچیز زیر یک سقف» نیست!
مگامالها و هایپرمارکتها با ترویج این تفکر که همه اقلام موردنیاز خانواده را باید از یک محل بتوان خرید، همهچیز میفروشند! از گوشت و میوه گرفته تا دستمال توالت و مواد گندزدا. از طرفی جوری تخفیفهای مداوم و هر روزهشان را تبلیغ میکنند که انگار آتش به مالشان زدهاند یا چک برگشتی دارند و حتما باید اجناسشان را به پول نزدیک کنند؛ در حالی که در واقع این تخفیف، گاهی مبلغ ضرری است که به تولیدکننده تحمیل میشود تا هایپرها بتوانند اجناس را با قیمت پایینتر از آنها بخرند و زیرقیمت خردهفروشیها و کاسبان محلی، به دست مردم برسانند و به این صورت، مردم را جذب فروشگاه خود کنند.
روزگاری به فرزندان میآموختیم نانوا، نان میپزد، قصاب گوشت میفروشد، کفاش کفش میدوزد و... . برای نشان دادن هر کدام از این مشاغل به بچه، میتوانستیم به مغازههای اطراف خانهمان برویم. اما حالا گویی به ما اجبار کردهاند که همه مایحتاج خود را از یک مغازه بسیار بزرگ بخریم و عملا مشاغل مختلف محلی، در حال فراموشی و حتی نابودی است. پیادهروی که نیاز ضروری این روزهای ماست، به پاساژگردی و گشتزنی بین قفسههای فروشگاههای سر پوشیده تبدیل شده و این روزها، کمتر از هر زمانی، در کوچه و محله خود، قدم میزنیم. اگر زندگی آپارتمانی، ما را از همسایگانمان دور کرد، بهطوری که حتی ساکنان مجتمع خودمان را هم نمیشناسیم، سبک زندگی هایپری، کاسبان محلی را هم از ما دور کرد و عملا در محله خود تنها شدهایم!
۳) کاسبان محله را فراموش نکنید
به ضرر کاسبان محله که همسایههای شما هستند، راضی نباشید. خرید شما از هایپرمارکتها و مراکز خرید بزرگ، اوضاع کاسبان محلی را وخیم میکند؛ این افراد، به امیدی در محله شما کسبوکار راه انداختهاند و حقی بر گردن شما و ساکنان محلهتان دارند. تصور کنید که با تاسیس یک هایپرمارکت و اقبال شما و همسایگانتان به آن فروشگاه، کاسبی چند مغازه محلی، بیرونق و خدای ناکرده تعطیل میشود: سوپرمارکت، قصابی، کفاشی، بوتیک، خرازی، بزازی، لبنیاتفروشی، میوهفروشی و... .
با خریدهای مکرر از کاسبان محلهتان بیشتر با آنها آشنا میشوید. روابط اجتماعی در محلهها و بین همسایگان، در فرهنگ ما جایگاه ویژهای دارد؛ از این رو بوده است که بسیاری از تحقیقات محلی، استشهادها و استعلامها را با کمک کسبه محل انجام میدادهاند. اینگونه روابط انسانی سازنده و سالم که منشأ خیر و برکت زیادی نیز هست، در دنیای مدرن و فضاهای متاثر از آنها (مانند هایپرمارکتها) به ندرت دیده میشود.
۴) در تحریم هایپرها متوقف نشوید
بعضی انسانهای خاص که دیدگاه ویژهای به مسائل پیرامون خود دارند، نکات بسیار ظریفی را مد نظر قرار میدهند که در نگاه اول، بسیار ساده و پیشپا افتاده به نظر میآید، اما اثرات عمیقی بر زندگی اطرافیان فرد دارد.
بهطور مثال، شهید مدافع حرم، مصطفی عارفی، در خرید کردن بسیار حساس بود. به هیچوجه هندوانه را به شرط چاقو نمیخرید؛ میگفت «قرار نیست در این میان، فقط یک نفر ضرر کند. صاحب بار که نمیداند داخل هندوانه چه خبر است، پس اگر قرار به ضرر کردن باشد، بهتر است بین ما و فروشنده تقسیم شود.» موقع میوه خریدن اگر میهمان نداشتند، میوههای درجه چندم را برمیداشت؛ اگر میهمان داشتند میوههای کمی بهتر را برمیداشت، اما باز هم عالیها را نه! میگفت «میوهفروشها به اندازه کافی ضرر میکنند، لااقل ما هم کمی در این ضرر شریک باشیم.»
برای خرید از سوپرمارکت خیلی دقت میکرد که فروشنده کیست. خیلی به مغازه و محل آن دقت میکرد. از هایپرمارکتها به هیچ وجه خرید نمیکرد؛ دنبال سوپرمارکتهای کوچک و خلوت میگشت تا از آنها خرید کند. حتی فاصلههای طولانی میرفت تا مثلا از مغازهای خرید کند که فروشنده با همسرش مشغول مغازهداری است، میگفت: «حتما نیاز مالی ویژهای دارند که هر دو کار میکنند.»
اگر همه ما چنین نکات ظریفی را رعایت کنیم، نهتنها دیگر نگران بلعیده شدن کاسبان محلی توسط هایپرمارکتها نخواهیم بود، بلکه میتوانیم اقتصاد مملکتمان را بدون نیاز به کمک هیچ عامل خارجی یا حتی داخلی، زیر و رو کنیم!
