

آدرس را که نگاه میکنی احتمالا در مخیله انسان نمیگنجد که در چنین منطقهای خبری از خیر باشد. بر اساس جو غلطی که وجود دارد این تصور اشتباه رایج شده است، اما در واقع این نگاه درست نیست. تازه وقتی به آنجا میروی و برجها و مراکز خرید لاکچری اطراف را نگاه میکنی این تصور پررنگتر میشود. اما همه این تصورات زیاد دوام نمیآورد. وقتی کوچه شهید حاتم خانی را تا میانه جلو میروی، لابهلای کامرانیه و فرمانیه این زینبیه در میانه کوچه جلب توجه میکند و سروصدای کارهای خیر از آن بلند میشود. طبق فراخوان قبلی همه سر ساعت آنجا بودند. در زینبیه حاضر شده بودند تا طبق نوشته روی پاکتهای ارزاق همدرد هم باشند. قبلا هم در ارتباط با گروه همدردی نوشتیم اما این بار متفاوت است؛ ماه رمضان و هیات زینبیه و شور و شوق جوانانی که فارغ از هر نگاه منفعتطلبانهای در حال انجام کار خیر هستند.
وارد زینبیه شدم. سمت چپ حیاط زینبیه چند نفر در حال بستهبندی مرغها بودند؛ اتفاقی که هم به خاطر بوی مرغ و هم به دلیل حساسیتهای خاص فردی شاید هیچکس در خانه تجربهاش نکرده باشد اما اینجا بدون کوچکترین بیمیلی در حال بستهبندی کردن مرغها بودند. کمی جلوتر و داخل زینبیه پاکتها به ردیف چیده شده بودند. هر نفر مسئول قرار دادن یک محصول داخل هر بسته بود. یکی ماکارونیها را داخل بستهها میگذاشت، یکی رب گوجهفرنگی، یکی روغن و یکی هم گوشت و مرغ. در نهایت هم در بستههای کاغذی را با منگنه میبستند و دست به دست به سمت حیاط میفرستادند و آنجا هم عدهای این وسایل را بار وانت میکردند و به مناطق مختلف میفرستادند.
کارتنهای اقلام مختلف داخل زینبیه و داخل حیاط چیده شده بود. سرعت در انجام کار خیلی مهم بود؛ چون گوشت و مرغ فاسد شدنی بودند. علیرغم ضعف ناشی از روزه گرفتن هیچکس کندی نمیکرد و همه مشتاقانه کارها را انجام میدادند. یخها هم زیر تابش حرارت آفتاب به سرعت در حال آب شدن بودند و این مساله سلامت گوشت و مرغها را به خطر میانداخت.
وانت اول بارگیری شد برای یافتآباد. با محمدحسین پویانفر که صحبت کردم میگفت اینها به یافتآباد ارسال میشوند و آنجا هم تحویل فردی معتمد شده و بعد هم به دست نیازمندان آن منطقه میرسد. من هم فکر میکردم محدوده فعالیتشان در اطراف تهران است اما براساس زمزمههای بچهها متوجه شدم صحبت از کرج و قم است. کمی که تعداد بستهها بیشتر شد وانت دوم بارگیری شد برای چیذر و بعد هم وانتی دیگر به کرج ارسال شد. میگفتند چند روز پیش هم یک وانت به قم فرستادند و آنجا این اقلام بین نیازمندان پخش شد.
اما این همه ماجرا نبود. لابهلای بستهبندیها و آمادهسازی اقلام کمی فرصت شد تا با محمدحسین پویانفر بیشتر صحبت کنم. از کلیت ماجرا سوال کردم. او گفت: «قرار است که به نیت حضرت امیرالمومنین(ع) 1100 بسته ارزاق تهیه و بین نیازمندان توزیع شود. هزار بسته اینجا تهیه میشود و 100 بسته هم در کوهبنان استان کرمان به دست زلزلهزدگان آن منطقه میرسد که کارش را هم نیروهایی که آنجا هستند انجام میدهند. در ارتباط با بحث مالی هم که با فراخوانهایی که در فضای مجازی تلگرام و اینستاگرام منتشر کردهایم، مردم همت کردهاند و ما توانستهایم این اقلام را تهیه کنیم و به کمک جوانان حزباللهی در همین زینبیه بستهبندی و به مناطق مختلف ارسال کنیم.
صحبتمان با هم تمام شده بود. بستهها هم یکییکی آماده و بارگیری و ارسال میشدند. من هم مجبور بودم تا قبل از افطار از آنجا بروم چون جای دیگری کار داشتم؛ هرچند دوست داشتم کنار سایر بچهها افطار آنجا باشم ولی قسمت نشد. البته موضوعی که قابلتوجه بود و باید از آن به نیکی یاد کرد تجمیع تعداد زیادی از جوانان برای انجام کار خیر در هر سطحی در چنین اماکنی است. اینکه سوای تصاویر غلط و گاهی درست که از جوانان امروز در ذهن ساخته میشود بدون نگاه و فهم کنشهای این جوانان- که همدرد با همنوعان خود در حال خدمترسانی به آنها هستند- درک آنها امکانپذیر نیست. بنابراین باید چنین حرکاتی علیرغم گلایهمندیهای گوناگون نسبت به وضع موجود معیشتی، اقتصادی و اجتماعی که حجم بالایی از آن ناشی از سیاستهای غلط مسئولان است، تشویق و در جهت توسعه و گسترش آن گام برداشته شود. هیات ریحانه النبی به همراه گروه همدردی بدون هیچ منت و چشمداشتی در این مسیر حرکت کرده و حالا سوای بخشی از نیازمندان تهرانی در سایر شهرها نیز به یاری محرومان شتافته است.
* نویسنده : ابوالقاسم رحمانی روزنامهنگار
