

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، اغلبشان نسبت به جریان کنونی و آنچه امروز در حوزه موسیقی میگذرد، آزردهخاطرند. پای صحبتهایشان که مینشینی اول همسو نمیشوند، ولی بعد کمکم انگار دردهایشان یادشان بیاید، از افرادی حرف میزنند که به باورشان، قداست و شرافت موسیقی را به مخاطره انداخته و چشماندازی مبهم و غمانگیز را برای این حوزه رقم زدهاند. دردشان که میآید تازه شروع میکنند به حرف زدن از آنچه امروز دارد زیر پوست موسیقی میگذرد. به حرف که میافتند گلایههایشان گل میکند، شاید چون یادشان میآید زمانی که هنوز جایگاه موسیقی بهدلیل انقطاع و گسستهای تاریخی مجالی برای مطرحشدن در جامعه نداشت، آنها بودند که در پررنگ کردن و تثبیت موسیقی جدی (در قالب برگزاری کنسرت، انتشار آلبوم، پرورش شاگردان مستعد، شناساندن موسیقی و سازهای اصیل ایرانی به مردم) تلاشهای بسیار کردند، خوندلها خوردند و بهرغم تمام دستاندازهای اجتماعی-فرهنگی که لاجرم بر سر راهشان قرار گرفته بود، دست از ادامه مسیر برنداشتند. حالا اما خودشان صراحتا بیان میکنند که کنار گذاشته شدهاند و در پاسخ به اذهان پرسشگر فقط به یک جمله اشاره میکنند؛ به هزار و یک دلیل. ماجرا اما از کی شروع شد؟ شاید از وقتی که جریان دیجیتال به شکلی اجتنابناپذیر، عرصه موسیقی را هم درنوردید و فروش آلبوم هنرمندان را که گاه یک یا چندین سال از سالهای جوانیشان را برای تولید آن صرف میکردند، تحتالشعاع قرار داد.
از زمانی که انتشار آلبومهای پرهزینه و زمانبر دیگر برای موسیقیدانان و سرمایهگذاران سودآوری در پی نداشت و با رکود مواجه شد، ناچار شدند به تکنولوژی روز دل بسپارند و همپای جریان زمانه به سمتوسوی انتشار تکآهنگ، آنهم در فضای مجازی بروند یا شاید از وقتی که اهالی موسیقی فهمیدند قداست اثر هنری نزد مخاطب اهمیت خود را از دست داده و برخی که روزبهروز بر تعدادشان اضافه میشد، ترجیح دادند وقتی پای دانلودهای رایگان پیش میآید، هزینه ناشی از خرید آلبوم را برای موارد دیگری صرف کنند. حالا دیرگاهی از بیمیلی هنرمندان نسبت به انتشار آلبوم میگذرد، شرکتهای موسیقی که تا پیش از این عمده فعالیتشان از رهگذر انتشار و فروش آلبومها میگذشته فعالیت خود را به سمت برگزاری کنسرت برای هنرمندان مبتنی کردهاند.
تا اینجای ماجرا ظاهرا اشکالی وجود ندارد، وجود برنامهگذاران موسیقی نهتنها در ایران که سالها پیش از ما هم در سایر کشورها وجود داشته است. مشکل اما از جایی شروع میشود که به باور هنرمندان باسابقه موسیقی، روند برگزاری کنسرت در سالهای اخیر از مسیر ناسالمی عبور میکند تا به بطن جامعه منتقل شود. ناسالم از این منظر که امروز عدهای وارد عرصه موسیقی شدهاند که صرفنظر از نداشتن دانش و اشرافی نسبت به این حیطه، هم و غمشان از برگزاری کنسرت به منفعتطلبی و سودآوریهای شخصی محدود مانده است تا اعتلای موسیقی. درد آنجایی به اوج میرسد که این بهظاهر تهیهکنندگان بهجای آنکه دل در گرو موسیقی اصیل ایرانی داشته باشند، تمایل دارند حامی مادی و معنوی موسیقی پاپ باشند.
شکی نیست که در هر جامعه به فراخور نیاز مخاطبان، همه ژانرهای موسیقی باید مجالی برای فعالیت داشته باشد و تردیدی نیست که در یک جامعه به همان اندازه که نیازمند فیلم، تئاتر، موسیقی و بهطور کلی اثر جدی با پیامهای سازنده هستیم، به آثاری فقط برای شاد بودن هم احتیاج داریم، اما آنچه امروز چشماندازی نگرانکننده را در عرصه هنر بیشتر در حیطه موسیقی رقم زده و بیش از پیش شاهد کثرت آن هستیم، حمایت همهجانبه این گروه از تهیهکنندگان از هنرمندان جوان و خوشسیمایی است که به نوعی یکشبه خواننده شدهاند.
از برآیند آنچه امروز در حوزه موسیقی معاصر میگذرد میتوان به زخمهایی برخورد که اگر متولیان فرهنگی نسبت به درمان آن فرصتسوزی کنند، سر باز کردن این زخمها، جریان موسیقی را به لبه پرتگاه میکشانند. هرچند امروز هم اغلب هنرمندانی که زمانی در ارائه آثار شاخص چه در قالب آلبوم و کنسرت پیشرو بودهاند به این مساله اشاره میکنند که شرایط فعلی موسیقی چیزی کم از قرار گرفتن بر لبه پرتگاه ندارد. مساله نادیده گرفتن سلیقه شنیداری آحاد جامعه بهویژه جوانان بهواسطه غالب شدن جریان موسیقی پاپ کنار گذاشتن هنرمندان باسابقه که فعالیت شرافتمندانه را به تب درآمد بیشتر و شهرت ترجیح میدهند و پیه فراموش شدن خود را به تن میمالند، یکهتازی تهیهکنندگانی که بدون رعایت زبان معیار، فقط هنرمندانی را در حیطه موسیقی دستچین میکنند و از آنها نزد مخاطبان بتهای هنری میسازند و محملهایی در قالب کنسرت برای دست و جیغ و هورا راه میاندازند و با آنها قراردادهای طولانیمدت میبندند، تماما نشان از وضع ناخوش احوال موسیقی معاصر دارد، شاید وقت آن رسیده، درد آشنایی به این حیطه ورود کند و ترمزدستی جریان موسیقی فعلی را بکشد تا از رهگذر تامل نسبت به این وادی، سیکل بسته کنسرتگذارها باز شود، زخم هنرمندان کمتر یادشده ترمیم شود و هوای تازه در این عرصه بدمد. هوایی که نوید زدودن باندبازیها، منفعتطلبیها و انحصارگراییها را به ارمغان بیاورد.
