

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، هر چقدر هم صنعت و تکنولوژی پیشرفت داشته باشد، هنوز هم کشاورزی و دامداری جزء مهمترین فعالیتهای بشری محسوب میشوند. وظیفه تامین و امنیت غذایی جامعه برعهده کشاورزی است. علاوهبر اینکه غذای بشر توسط کشاورزان و دامداران تولید میشود، مواد اولیه برخی از صنایع از قبیل نساجی و پوشاک نیز وابسته به آنها هستند. همچنین تعداد بسیاری بهطور مستقیم و غیرمستقیم مشغول ارائه خدمات به کشاورزان و کشاورزی هستند. سهم شاغلان بخش کشاورزی از کل شاغلان در سال 96 به 17.4 درصد رسیده که البته نسبت به سالهای قبل از آن با کاهش مواجه شده است. با همه اهمیتی که کشاورزی دارد، با مشکلات زیادی روبه رو است و همواره بیمهری از جانب دولتمردان شامل حالش شده است؛ به این جهت به سراغ غلامعباس اکبری، استاد کشاورزی دانشگاه تهران رفته او برخی از مشکلات بخش کشاورزی و راهکارهای آنها را بررسی کردهایم.
دولت نرخ خرید تضمیمی محصولات کشاورزی را با چندین ماه تاخیر و بدون افزایش اعلام کرد. اگر دولت مخالف این قانون است، چرا اقدام به لغو آن نمیکند؟ اگر هم موافق است، چرا اینقدر بد اجرا میکند؟
به نظر من بهعنوان یک کارشناس کشاورزی قانون خرید تضمینی گندم و سایر محصولات کشاورزی یکی از واجباتی است که دولتها باید آن را اجرا کرده تا اینکه بتوانند رزق مردم را تامین کنند. اگر این قانون نباشد طبیعتا مردم به سمت کشتهای دیگر میروند. این ایده بسیار مثبت است به شرطی که دولت بتواند بهموقع طلب کشاورزان را بپردازد. اما کمبود نقدینگی در کشور باعث شده است که دولت نتواند به تعهداتش عمل کند. سال گذشته دولت مجبور شد حدود پنج هزار میلیارد تومان اوراق خزانه اسلامی را بفروشد تا وزارت جهاد کشاورزی بتواند طلب گندمکاران را پرداخت کند. دولت اگر پول داشت که نمیرفت اوراق منتشر کند و مجبور شود سود آنها را نیز بپردازد. در کل ایده خوبی است و اصلا هم موافق لغوش نیستم ولی باید شرایط دولت را هم در نظر گرفت.
برخی اذعان میکنند که قیمت گندم وارداتی ارزانتر از داخلی است و نتیجه میگیرند که بهتر است خرید تضمینی لغو و نیاز کشور از خارج تامین شود. با توجه به شرایط داخلی شما این حرف را صحیح میدانید؟
بله، درست است نرخ جهانی گندم ارزانتر از نوع داخلی آن است؛ برای اینکه میزان تولید ما در واحد سطح کم است، یعنی نسبت به هزینهای که در یک هکتار میکنیم، محصول بسیار کمی به دست میآید.
در همین هفته با کشاورز گندمکاری برخورد کردم که در هر هکتار 13200 کیلوگرم گندم برداشت کرده و بهعنوان کشاورز نمونه انتخاب شده بود. این کشاورز خوب کار کرده و در مزرعهاش دانش مدیریت را به کار گرفته بود. اگر مزارع را خوب مدیریت کنیم حالا 13 تن نه، ولی 6 تن که میتوانیم برداشت کنیم؛ نه اینکه امروزه متوسط تولید گندم بین سه تا چهار تن در هکتار باشد. کشاورزان ما آموزشپذیر نیستند و حوصله اینکه توصیههای ترویجی را قبول کنند، ندارند. اصلا نیاز نیست کار خیلی خاصی را صورت دهند، اما همین که توصیههای ترویجی را قبول کنند، برایشان سخت است. اگر دانش مدیریت به مزارع تزریق شود، بهخوبی میتوانند چند تن اضافهبرداشت داشته باشند. بنده خود کشاورزی کردهام و میدانم جایی که وقت بیشتری گذاشتهام، عملکرد نیز بهتر بوده است.
اینکه کشاورز به سمت آموزش نمیرود به ضعف نقدینگی و کثرت مشکلات برنمیگردد که رغبت نمیکند بهدنبال روشهای جدید برود؟
نه، اصلا این گونه نیست و به نقدینگی مربوط نیست. وقتی کشاورزی به دفاتر ترویج کشاورزی مراجعه و راهنمایی جهت کاشت صحیح طلب کند، کارشناسان آن مراکز استقبال میکنند. من دیدهام کشاورزی که برای کشت ذرت مراجعه میکرد و راهنماییهای لازم را میگرفت، بعد از برداشت تشکر میکرد ولی برخی کشاورزان بدون هیچ توصیهای اقدام به کشت میکردند و نتیجه لازم را نمیگرفتند. اگر کشاورزان توصیهپذیر باشند، این همه کارشناس باتجربه داریم که میتوانند از آنها استفاده کنند. آن کشاورزی که توانسته در هر هکتار 13200 کیلو گندم برداشت کند، در زمین دیم در هر هکتار 6700 کیلو تولید داشته است در حالی که میانگین گندم دیم در کشور کمتر از 1000 کیلو در هکتار است. این کشاورز هیچ تکنولوژی جدیدی به کار نبرده و فقط توصیههای مروجان را به کار بسته است. میشود و میتوانیم به شرطی که کشاورز نیز رغبت داشته باشد و به راهنمایی مروجان عمل کند. در این مورد نه دانش آنچنانی نیاز است و نه تکنولوژی که بخواهیم پول بدهیم و بعد قیمت محصول گران تمام شود.
چگونه میتوانیم کشاورز را به سمت استفاده از کارشناسان کشاورزی سوق دهیم؟ روشهای تنبیهی و تشویقی خاصی مدنظر شماست؟
بالای 90 درصد کشاورزی مربوط به بخش خصوصی است و نمیشود کسی را تنبیه کرد که چرا کم برداشت کردهای. جایزه محصول بیشتر در خودش مستتر است، نیازی به جایزه و تشویق نیست. البته با جوایز تشویقی مخالف نیستم ولی سود محصول بیشتر، سریعا به خود کشاورز برمیگردد.
ازجمله مهمترین مشکلات بخش کشاورزی مصرف آب و است. این گفته که 90 درصد آب کشور را بخش کشاورزی مصرف میکند، چقدر صحیح است؟
این آمار اشتباه محض است. همه محاسبات علمی نشان میدهد آب در اختیار کشاورزی حدود 70 درصد است. وقتی آب از پشت سد رها میشود تا به سر مزارع برسد، بهدلیل اینکه در کشور ما تبخیر آب بسیار بالاست، بخشی از آن هدر میرود. همچنین کانالهای انتقال آب خوبی نداریم و بخشی از آب نیز به زمین نفوذ میکند. آنهایی که میگویند کشاورزی 90 درصد آب کشور را مصرف میکند، این هدررفت را هم به حساب میآورند. بعد از اینکه آن 70 درصد به دست کشاورز برسد تازه مشکل شروع میشود؛ چون سیستمهای آبیاری ما ضعیف است. بهترین سیستمها آبیاری تحت فشار، قطرهای، بارانی و... است؛ اما در بسیاری از مزارع این سیستمها به کار نرفتهاند. در بخش زیادی از کشور ما آبیاری بهصورت جوی و پشته و امثالهم صورت میگیرد یا در باغات آب را در جویهای عریضی رها میکنند و هدر میرود. دولت هرساله برای ترویج آبیاری تحت فشار و... برنامه دارد ولی هنوز نتوانسته این برنامه را به سرانجام برساند. اگر اصولی کار شود به ازای هر مترمکعب آب میتوان حداقل یک کیلو محصول تولید کرد ولی آمار فعلی 3/0 کیلو به ازای این مقدار آب است. باید سیستمهای آبیاری را ترمیم کنیم. امروزه هم دولت و هم مردم بهخوبی درک کردهاند که آب مشکل دارد و مردم نیز تمایل دارند به سمت سیستمهای نوین آبیاری بروند تا از آب بهتر استفاده کنند.
سالهاست این شعار را میدهیم که باید به سمت آبیاری تحت فشار برویم ولی سرعت عملیاتیشدن این شعار بسیار پایین است. چرا؟
قبول دارم سرعت بسیار پایین است. از اول انقلاب این شعار بوده و همه دولتها بهدنبال این کار بودهاند، ولی بستگی به منابع مالی دولتها دارد. اساسا باید دید آیا کشاورزی اولویت کشور ماست یا خیر. وقتی کشاورزی را بهعنوان یک صنعت نگاه نمیکنیم، سرعت تحولات آن نیز پایین است. در بخش صنعت جا و امکانات را مهیا میکنند، وام و تسهیلات میدهند، مسائل زیستمحیطی را حل میکنند و... درنهایت شهرکهای صنعتی را شکل میدهند. تولیدکنندگان از این شهرکها بهرهبرداری میکنند و محصول به دست میآورند. وقتی در سیاستهای کلی نظام به کشاورزی نیز چنین نگاهی وجود داشته باشد، مشکلات آن نیز حل خواهد شد. نگاه جامعه به کشاورزی خوب نیست. اگر کسی بگوید میخواهد کشاورزی کند، فکر میکنند میخواهد بیل بزند، نگاه بیرونی به کشاورزی خوب نیست. بسیاری از دولتمردان و سیاستمردان ما نگاهشان به کشاورزی همینگونه است. تا نگاه به کشاورزی مدرن نشود این اتفاقات مثبت در آن نمیافتد.
مشکل حادی که کشاورزان ما دارند این است که چندین ماه زحمت میکشند تا محصول به بار بیاید ولی درنهایت سود آن به جیب دلالها و واسطهها میرود. چگونه باید این مشکل را حل کرد؟
این مشکل مربوط به امروز نیست، از سالیان گذشته همینگونه بوده و در سایر صنایع نیز همینگونه است. صنعت واقعی کشور ما صنعت واسطهگری است. بین دلاری که از بانک مرکزی بیرون میآید تا آن دلاری که به دست مردم میرسد، همیشه فاصله قابل توجهی وجود داشته است. قطعهسازان و تولیدکنندگان محصولات غیرکشاورزی محصولشان را با چه قیمتی تولید میکنند و با چه قیمتی به دست مصرفکننده میرسد؟ داستان آنها خیلی فرقی با محصولات کشاورزی ندارد، فقط تولیدات صنعتی هزینه دورریز ندارند و محصولشان خراب نمیشود. الان هندوانه در بازار کیلویی 1500 تومان به فروش میرسد، ولی سر زمین آن را 100 تومان از کشاورز میخرند. چند روز دیگر گیلاس به بازار میآید، کیلویی 60 هزار تومان، مگر آن را چند از کشاورز میخرند؟ صنعت واسطهگری موفقترین صنعت کشور است. تا دلالان و واسطهها را محدود نکنند نمیتوان این مشکلات را حل کرد.
برخی اقتصاددانان با حمایت دولت از هر صنعتی مخالفند؛ مخصوصا در کشاورزی اذعان دارند که نباید از کشاورزی حمایت شود و نباید به آن یارانه تخصیص داد، در حالی که بسیاری از کشورها حمایتهای زیادی از کشاورزی صورت می کنند. نظر شما چیست و بقیه دنیا چگونه از کشاورزی خود حمایت میکنند؟
این نگاه به این خاطر است که در بخش کشاورزی نگاه صنعتی حاکم نیست. آنهایی که موافق حمایت از کشاورز نیستند و میگویند کشاورز خودش باید تولید کند و بعد نیز برای محصولاتش بازار پیدا کند، باید سایر مولفههای جامعه را نیز نگاه کند. مثلا رفاه اجتماعی در کشورهای پیشرفته چگونه است؟ در این کشورها کشاورز وقتی بیمه شد دیگر دغدغه درمان ندارد. در ایران کشاورز اگر هم بیمه شود، یک بیمه کماثر است که رفاهی در اختیارش نمیگذارد. اولین حمایتهایی که در دنیا از کشاورزان و تولیدکنندگان میشود این است که دغدغه رفاهی نداشته باشند. در خیلی از کشورها وقتی زمین در حال تخریب است، برای اینکه زمین جان بگیرد و حاصلخیز شود، نمیگذارند یکسال در آن کشت شود. در این مدت درآمد کشاورز را به او میپردازند. در آنجا کشاورز دغدغه ندارد و مثل ایران نیست که با هزار گرفتاری کار کند.
چند سالی است که مدیریت بازار محصولات کشاورزی به وزارت جهاد کشاورزی سپرده شده است و این وزارتخانه با همه فشارها توانسته تا حدودی واردات مواد غذایی را سامان دهد؛ اما شاهدیم وزارت صنعت فشار میآورد که دوباره مدیریت واردات را دست بگیرد. شما کدام وزارتخانه را برای مدیریت بازار مناسبتر میدانید؟
تجربه نشان داده در چند سال گذشته که مدیریت بازار با وزارت جهاد کشاورزی بوده، آرامش بیشتری در محصولات کشاورزی حاکم بوده است. سال 81 به بازدید مجتمع تولید نیشکری رفته بودیم، ملاحظه شد حجم بسیار وسیعی نیشکر روی زمین است و در حال تولیدند، بعد همان موقع قرار بود دو میلیون تن شکر وارد کشور شود در حالی که حجم زیادی سرمایهگذاری شده و 80 هزار هکتار نیشکر کشت شده بود. اگر مدیریت در دست وزارت جهاد کشاورزی باشد طبیعتا در تولید و نیاز داخل اطلاعات بهتری دارد و میتواند با واردات بهاندازه، بازار را بهتر تنظیم کند.
