

این حرفها در حولوحوش مشروطه و بعد از مشروطه بود. بعدا، در بین جنگ اول و دوم جهانی، یک نوع «نژادپرستی» را در ایران ترویج کردند؛ به همین کلمهای که عرض میکنم اصرار دارم که اینها یک نوع نژادپرستی را تبلیغ میکردند. اینها نژاد آریایی را برتر میدانستند و در این میان، آلمانیها را برتر از همه، چون آنها را آریایی خالص معرفی میکردند. همین گروه زمینهساز به وجود آمدن حزب ناسیونالیسم- سوسیالیسم آلمان، به رهبری رایش سوم یا هیتلر شد که بر اساس همین حرفهای بیمبنایی که نژاد برتر، آلمانی است و بقیه نژادها پایینتر هستند دنیا را به خاک و خون کشید. نژادپرستان نازی حتی قالبهایی از جمجمه ساخته بودند که جمجمههای افراد را در آن اندازه میگرفتند؛ یعنی مثلا یک قالبی درست کرده بودند و سر هر آدمی را که مدعی میشد آریایی است، داخل آن میکردند و با این قالب اندازه میگرفتند که معلوم بشود از نژاد آریایی است یا مثلا یهودی یا نژاد دیگری است. این دسته از اواسط حکومت رضاشاه، که هیتلر در آلمان پا گرفته بود، همین موضوع - بهاصطلاح- پسر عمو بودن نژاد ایرانی و جرمنها را مطرح کردند و اصلا همین حرفها مبنای هیتلرگرایی رضاشاه شد. رضاشاه علاقهمند بود که از انگلیسها شیفت کند به سمت آلمانها و همین امر هم باعث شد انگلیسیها وقتی متفقین ایران را اشغال کردند، رضاشاه را تبعید کردند به موریس و بعد هم به ژوهانسبورگ. آن حرفهای بیپایه که ما و آلمانها ریشه مشترک نژادی داریم و ما برتریم و بقیه، هر را که غیر ماست، نژاد پست است، مقایسه کنید با نظریه متعالی اسلام که میفرماید: «یا أَیهاالنَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوبا وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا ان أَکْرَمَکُمْ عِنْدَا... أَتْقاکُمْ انا... عَلیمٌ خَبیرٌ: بیتردید ما همه شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را قبیلههای بزرگ و کوچک قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید. مسلما گرامیترین شما در نزد خدا پرهیزکارترین شماست. همانا خداوند بسیار دانا و آگاه است.» (حجرات: 13)
این یعنی یک سیاهپوست حبشی میتواند از یک سفیدپوست قریشی افضل باشد؛ چنانکه بلال به دلیل تقوا، اخلاص و اعتقادش، نزد خداوند افضل بر امثال ابولهب و ابوجهل بود. این فلسفه مترقی اسلام را با آن فلسفه واپسگرایانه نژادپرستی که واقعا هیچ مبنای علمی ندارد مقایسه کنید. اسلام میگوید آدمها ممکن است با هم تفاوت جسمی و فیزیکی داشته باشند، اما این دلیل نمیشود که یکی بر دیگری برتری داشته باشد. همین موضوع را علم هم قبول دارد؛ یعنی استعداد پیشرفت هم به این بستگی ندارد که این سیاه است یا سفید؛ این آریایی است و آن غیرآریایی. شما امروزه میبینید سرعت رشد اقتصاد چینیها از همه ملتهای دیگر بیشتر است. خب، آن زمانی که آلمانیها مدعی میشدند نژاد برترند و همه استعدادهای عالم در آنها خلاصه شده و مردم دیگر دست پایین اینها هستند؛ آنها در حال پیشی گرفتن در رشد اقتصادی و صنعتی بودند. اما امروز چینیها از آلمانیها حتما جلوترند. ژاپنیها قبل از چینیها از بقیه جلو زدند. همین نگاه به تاریخ معاصر کاذب و بیمبنا بودن نظریه برتری نژاد آریایی را نشان میدهد. بعدا که غائله نازیها برطرف شد، استعمارگران از همین نظریه استفاده کردند برای ایجاد تفرقه بین امت واحد اسلامی. خداوند در آن آیه شریفه که ذکر شد میفرماید همه شما «انسان» هستید. شعبه، قبیله، ملت، اینها به خودی خود ملاک برتری نیست. ملاک فضیلت «تقوا» است. مروری اجمالی بر تاریخ بشر هم نشان میدهد در هر زمانی و هر دورهای، یک قومی برتری داشته است. امروزه هم در همین تاریخ معاصر، ببینید بعد از جنگ جهانی اول تا حالا، چه مقدار قدرت و برتری دستبهدست شده است. یک زمانی، قدرت در دست آسیای مرکزی بود، موقعی در بینالنهرین بود، موقعی در دره سند بود، موقعی در اروپا بود، موقعی در ری بود، موقعی در نیشابور بود، موقعی در آذربایجان بود؛ در هر زمان، یک جایی محل بروز استعدادها بود: «وَ تِلْک الْأَیامُ نُدَاوِلُها بَینَ النَّاسِ: و ما این روزها[ی پیروزی و شکست] را در میان مردم میگردانیم.» (آل عمران: 140) رضاشاه از آن نظریه برتری نژادی خیلی سوءاستفاده کرد و ضربه زد به هویت ملی ما. هویت ملی ما این است که مردمی از اقوام مختلف آذری، کرد، خوزستانی، کرمانی، مازندرانی، گیلانی، خراسانی و... ، همه اینها همه در یک سرزمین زندگی میکنند و هیچکس صرفا با استناد به تبار و نژادش، از دیگری نمیتواند سبقت بگیرد. در جنگهای اول و دوم جهانی، در انقلاب اسلامی، در جنگ تحمیلی، در مشکلات مختلفی که این کشور داشته، مقاومتی که این مردم در کنار هم نشان دادهاند بینظیر است. آیا آذربایجانیها در مقابل هجوم تزارها و کمونیستها کم مایه گذاشتهاند و کم ایستادهاند؟!
ادامه دارد ...
