

خیلی بده که اهالی فوتبال خنثی باشند. نه اون خنثیای که ناشی از عدمتوان تجزیه و تحلیل است. اون خنثیای که بدونی چه اتفاقی در حال روی دادن است و توان تغییر و جلوگیری از آن را نداشته باشی. بدتر اینکه بدونی در عالم واقع هم هیچکس کارهای نیست که بری پیشش و بهش بگی آقا این رویه غلط است و منجر به فلان ضایعات خواهد شد. درخصوص فوتبال میگم و تشکیلاتش.
اینهایی که مصدر کار هستند، همه آدمهای خوب و خوشذاتیاند و اگر به خودشان باشد، حاضر نیستند خار به پای کسی برود... اما انگاری همه در یک چرخه لاجرم و ناگزیر گیر کردهاند. انگاری سرنخ ماجرا در دستان آنان نیست و حدود اختیارات ایشان در حد تصمیمات کوچک درونسازمانی است. درخصوص اخذ تصمیمات ملی و بینالمللی کارهای نیستند و بیشتر قائل به خودسانسوری و رفع مسئولیت هستند.
در جریان تصدیگری آنان در ظاهر مراتب رای و انتخابات حاکم است، اما در موقع حساب پس دادن و تصمیمگیری، آنها به کسان دیگری جواب میدهند و پاسخگو هستند.
فوتبال در تمامی تشکیلات و زیرمجموعههایش براساس قانون باید مجامعی داشته باشد که بزرگترین مرجع؛ تصمیمگیری و نظارت است. اما هیچ کدام از این مجامع از سطح انتخابات هیات فوتبال روستاها، بخشها، شهرستانها و شهرها تا هیات فوتبال استانها دارای انتخاباتی جامع، موجه و فعال نیستند.
شاید باور نکنید، درصد بالایی از اعضای این مجامع چشمشان به اساسنامههایی که آنها را مسئول کرده است هم نیفتاده و یک بند آن را هم نخواندهاند!!! حالا کلی آدم غرولند میکنند که این فوتبال را سر تا پا فساد و بیاخلاقی گرفته است و خواستار این هستند که فرج و گشایشی صورت گیرد.
در روی کاغذ برای اصلاح فوتبال باید به مجامع و اعضایش مراجعه کرد و با توجه به مشخصهای که از ایشان موجود است آبی از آنها گرم نمیشود. در عالم واقع هم مشخص نیست که به سراغ چه کسی باید رفت؟ اینجوریه که آدمی خنثی میشه. چراکه به سراغ منتخبان مجامع که میروید، آدم بیفلسفهای را روبهروی خودت میبینی که هیچ ایدهآلی را برای کار خودش و آینده فوتبال ندارد، بسیار مسرور است که عضو مجمع و در خواب هم نمیدیده است که روزی صندلی را اشغال کند که باید خبرهای از بین شش میلیون تن اهالی فوتبال اشغال کند و درنهایت برای خوشخدمتی که انجام دادهاند به مسافرتی بهاصطلاح آموزشی به یکی از شهرهای ایتالیا و اسپانیا میرود و به بزرگترین باشگاههای جهان سری میزند و هیچ سوغاتی از آن بزرگی باشگاهها را به یادگار نمیآورد و این تکلیفی است که به گردن ایشان نهادهاند. به سراغ مسئولان میروی همه خوب صحبت و همه موجه جلوه میکنند و تمام توان خود را گذاشتهاند و بیشتر از این هم زورشان نمیرسد.
خدا پدر و مادر برنامههای فوتبالی رسانه ملی را بیامرزد که جهت جلوگیری از خنثی شدن بقیه اهالی فوتبال کورسوی امیدی را در دلشان میتاباند، چراکه اگر این کورسوها نباشد این چهارتا تماشاچی فوتبال هم از ورزشگاه و صداوسیما قهر کرده و فوتبالی باقی نخواهد ماند.
امان از انتخابات و غریبگی و بیاعتقادی مردممان به آن. خبر آخر اینکه وقتی از مطلعی میپرسم آقا سرنخ این فوتبال دست کیه؟
میگوید مجری بزرگترین برنامه فوتبال سیما که همیشه در نقش رابینهود ظاهر میشود. با این اوضاع و احوال مگر چارهای جز خنثی بودن هم وجود دارد؟ در میان این همه نقشآفرین اهریمنی باید گوشهای نشست و زندگی نباتی داشت و به این گوشهنشینی فخر فروخت.
* نویسنده : سعید حفظیفر کارشناس فوتبال
