درباره ایران -۳
ایران و هویت ایرانی به‌هیچ‌وجه پس از اسلام محو نشد. ملاحظه کنید، سلجوقیان از آسیای مرکزی آمدند و در ایران حاکم شدند. اما فردی که در آن دوران، حکومت اصلی می‌کرد خواجه‌ نظام‌الملک طوسی (۴۸۵-۴۰۸ق) بود.
  • ۱۳۹۷-۰۲-۰۷ - ۱۳:۳۵
  • 00
درباره ایران -۳
هویت ایرانی، هویتی چندپاره گسسته و بی‌پیشینه نیست
هویت ایرانی، هویتی چندپاره گسسته و بی‌پیشینه نیست

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، آنچه می‌خوانید سلسله مباحث دکتر علی‌اکبر ولایتی و جمعی از کارشناسان در مجموعه برنامه‌های «ایران» در سیمای جمهوری اسلامی ایران با موضوع تبیین مفهوم «ایران و هویت ایرانی» است که در ستون ثابت «درباره ایران» به‌صورت پاورقی در روزنامه «فرهیختگان» منتشر می‌شود.

 در نوشته‌های گروهی از شرق‌شناسان، تاکید فراوان بر گسست سیاسی ایران مشهود است؛ گویی هویت ایرانی هویتی چندپاره، گسسته و بی‌پیشینه است. آیا واقعا چنین است؟

هرگز این‌طور نیست. با توجه به تجربیاتی که ما داریم در پشت دیدگاه بسیاری از شرق‌شناسان نیتی استعماری نهفته است؛ از قبیل اظهارات لرد کُرزُن(1) (1925-1859م)، نایب‌السلطنه و فرماندارکل انگلیس در شبه‌قاره هند (1905-1899م)، وزیرخارجه انگلستان در جنگ اول جهانی (1924-1919م) و رئیس مجلس اعیان انگلستان (1924-1916م و 1925-1924م). لرد کرزن به ایران توجه خاصی داشت. وی یک سفر 6 ماهه از شمال‌شرقی ایران به جنوب‌غربی کشور ترتیب داد یعنی از حوالی مرزهای غربی شبه‌قاره هند -که مستعمره انگلیس بود- تا منطقه بسیار حساس و بعدا نفت‌خیز خوزستان را درنوردید و کتابی با عنوان ایران و قضیه ایران نوشت که مرحوم غلامعلی وحید مازندرانی (1369-1291ش) آن را ترجمه کرده است. با اینکه لرد کرزن یک تحقیق میدانی خوبی را ترتیب داده است، اما از اظهارنظرهای مغرضانه و سیاسی خود بازنمانده و در جای‌جای کتاب، به اظهار مطالب غیرعلمی و صرفا بااهداف استعماری پرداخته است. بالاخره او یک شخص انگلیسی بود که بیش از آنکه یک محقق باشد، یک شخصیت سیاسی داشت و آنقدر مورد اعتماد نظام حاکم بر بریتانیا بود که نایب‌السلطنه هند و وزیر خارجه شد. این‌چنین شرق‌شناسانی فاقد حسن‌نیت هستند و یک سوء‌غرضی پشت اظهارات‌شان هست. البته در دورانی که به قول آل‌احمد غرب‌زدگی جلوه و نمودی داشت، چون کسی اسم فرنگی و چشم‌ آبی و موی بوری داشت و از یک منظر فرنگی بود، فریفته سخنش می‌شدند. ولی حالا دیگر کسی اینها را باور نمی‌کند. اینکه اینها می‌گفتند «هویت ایرانی بعد از اسلام از بین رفت!» می‌خواستند بگویند ایران و اسلام با هم در مغایرت هستند. ایرانی که یک زمانی بر بخش مهمی از رُبع مسکون حکومت می‌کرده حالا با اسلام، هویت ایرانی خود را از دست داده و دیگر هم این هویت احیا نشده است. اینها می‌گفتند ایرانی هر گرفتاری دارد ناشی از اسلام است. اگر فقط ذهن سیاسی داشته باشید، از این مطالب، خیلی تفسیر سیاسی برمی‌آید.

گاه، مشاهده می‌شود‌ که متاسفانه همین مطالب در دانشگاه‌ها هم تدریس می‌شود که واقعا مایه‌تاسف است. یک علتش وجود خلئی است که در تحقیقات تاریخی با متدولوژی جدید در کشور وجود دارد.  اما در پاسخ به پرسش شما، باید گفت که ایران و هویت ایرانی به‌هیچ‌وجه پس از اسلام محو نشد. ملاحظه کنید، سلجوقیان از آسیای مرکزی آمدند و در ایران حاکم شدند. اما فردی که در آن دوران، حکومت اصلی می‌کرد خواجه‌ نظام‌الملک طوسی (485-408ق) بود. در تاریخ آمده که خواجه در مراجعت از ماوراء‌النهر،‌ کرایه ملاحان جیحون را بر خراج انطاکیه نوشت یعنی ملاحانِ کشتی‌های ملکشاه در جیحون باید اجرت خود را در انطاکیه دریافت می‌کردند. ملاحان فریاد زدند که این چه کاری است؟ انطاکیه چندان دور است که اگر جوانی از ما به انطاکیه برود، پیر بازگردد. سلطان سرِّ این ماجرا را از نظام‌الملک پرسید. او در پاسخ گفت دست‌نوشته ما را در همین شهر به زرِ ناب می‌خرند و دارایی و ثروت ما همین‌جا هم آنقدر هست که بتوانیم دستمزد این ملاحان را پرداخت کنیم. غرض من آن بود که مزد ملاحان را پرداخت کنم تا که جهانیان بدانند که وسعت مُلکِ سلطان تا کجاست.(2) یعنی این سلجوقیان که از آسیای مرکزی آمده بودند به دستیاری دانشمندانی چون خواجه نظام‌الملک و از طریق تقویت دستاوردهای علمی و تمدنی ایرانی و نوشتن کتاب‌های علمی به زبان فارسی و احیای عظمت ایران گام بزرگی در تداوم ایران و هویت ایرانی برداشتند. خواجه نصیرالدین طوسی (672-597ق) در زمان ایلخانان با اینکه بر زبان عربی تسلط داشت، اما تعداد زیادی کتاب علمی به زبان فارسی نوشت. اینها برای حفظ هویت ملی زبان فارسی را پاس می‌داشتند. بعد هم از آن، صفویه رسما به نام «ایران» حکومت به پا کردند. شما می‌بینید که شاه اسماعیل اول (حکومت: 930-907ق) به نام «پادشاه ممالک محروسه ایران» نامه می‌نویسد به سلطان بایزید (دوم) و بعد، در عمل هم ایران را احیا می‌کند. در ایران اهل بیتی احیاشده به دست شاه اسماعیل، از یک طرف، مرثیه‌خوانی بر شهدای کربلا و مراسم دهه اول محرم احیا می‌شود و از دیگر سوی، مراسم نوروز. حدود 500 سال پیش یعنی در سال 907ق، شاه اسماعیل صفوی در تبریز به‌عنوان «پادشاه ایران» تاج‌گذاری کرد(3)

پی‌نوشت:
1-Lord George Nathaniel Curzon
2- ظهیرالدین نیشابوری، سلجوق‌نامه، ص 31؛ راوندی، راحه ‌الصدور و آیه ‌السرور در تاریخ آل سلجوق‏، صص 129-128؛ رشیدالدین فضل‌ا... ، جامع‌التواریخ، ص 33؛ آقسرایی، مسامره الاخبار و مسایره الاخیار، ص 19.
3- قزوینی، فوایدالصفویه، ص 7.

ادامه دارد

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران