مروری بر تعاریف آکادمیک اسلامهراسیبلیک با اضافه کردن قید «احساسات و نگرشهای منفی بیاساس و غیرمنطقی» در قیاس با گاتشاک و گرینبرگ که «تشویش و نگرانی» را وجه مشخصه اسلامهراسی دانستهاند و امثال آنان، تعریفی جامعتر ارائه میدهد.
مناقشه در اصطلاح
عدمتوافق بر سر یک تعریف واحد، مشکلات و موانع عدیدهای در مسیر پیشرفت این عرصه پژوهشی ایجاد کرده است. اریک بلیک، استاد برجسته علوم سیاسی در کالج میدلبری ایالت ورمونت آمریکا، به برخی از این مسائل اشاره کرده است:«عموم مردم وجود اسلامهراسی را مسلم فرض میکنند، با این حال ما بسیار کمتر از آنچه باید، از این پدیده میدانیم. ما از ابعاد مختلف اسلامهراسی، شدت، فراگیری و گستردگی آن در زمانها و مکانهای گوناگون و در میان گروههای اجتماعی مختلف و همچنین در مورد شباهتها و تفاوتهای آن با سایر انواع تبعیض، بیاطلاعیم.
گذشته از این، بدون تعریفی واحد نمیتوانیم علل و ریشههای این معضل و تبعات و پیامدهای آن را به دقت بررسی کنیم. یکی از علل اصلی عدماجماع بر سر یک تعریف واحد، این بوده که اسلامهراسی عموما با اغراض و مقاصد سیاسی استعمال شده و کاربرد سیاسی آن بر کاربرد علمی غلبه داشته است، لکن طی سالهای اخیر، درحال خارج شدن از این قالب تحمیلی و راهیافتن به مباحث جدی علوم اجتماعی است.»توران کایوقلو، استاد ترکتبار روابط بینالملل در مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه واشینگتن نیز ضمن تایید این مساله، مینویسد: «با وجود ابهام در معنای این واژه چگونه میتوانیم عوامل آن را بیابیم، سطوح مختلف آن را در جوامع گوناگون و در طول زمان بررسی کنیم و راهکارهای مقابله با آن را بشناسیم؟»
بنابراین اختلافات مستمر در مورد تعریف و معنای اسلامهراسی مانع تبدیل شدن آن به مفهومی تطبیقی و قابل مقایسه و اندازهگیری شده است، اما از سوی دیگر باید توجه داشت که اینگونه جدالها کاملا مرسوم است. هرچند دو دهه از وضع و کاربرد معاصر واژه «اسلامهراسی» میگذرد، تثبیت یک اصطلاح ابدا به معنای مصون ماندن آن از نقد و بررسی نیست. چنانکه حتی اصطلاحات پرکاربردی مانند دموکراسی و ایدئولوژی همچنان در محافل علمی، موضوع بحث و جدل قرار میگیرند. در نوشتار حاضر، با هدف وصول به فهمی عمیقتر از پدیده اسلامهراسی، به مرور تفاسیر و برداشتهای متنوع از آن میپردازیم. با توضیح این نکته که تمرکز ما بر انعکاس دیدگاههای اندیشمندان و محققان غربی خواهد بود؛ چراکه آنچه ما بهعنوان اسلامهراسی میشناسیم، در «جوامع غربی» جریان دارد. ضمناینکه واژه و مفهوم اسلامهراسی برساخته متفکران غربی است؛ از اینرو، نیل به درکی صحیح از اسلامهراسی معاصر، بدون رجوع به دیدگاههای آنان میسر و ممکن نخواهد شد.
در ادامه، مبحث «تعاریف آکادمیک اسلامهراسی» را پی میگیریم: عدهای از پژوهشگران این واژه را در آثارشان بهکار بردهاند، بدون اینکه تعریفی از آن ارائه کنند. برخی دیگر اسلامهراسی را با ویژگیها و خصیصههایی تعریف کردهاند که مبهم، محدود و بسیار کلی و عام هستند. برای مثال، پیتر گاتشاک و گابریل گرینبرگ (2008) در کتاب خود تحتعنوان «اسلامهراسی: نگاه به مسلمانان بهمثابه دشمن»، آن را به «تشویش و نگرانی در رابطه با اسلام» معنا کردهاند و پینا وربنر، انسانشناس مطرح بریتانیایی آن را شکلی از «نژادپرستی افتراقی» میخواند. سایر تعاریف دقیقتر و فاقد نقاط ضعف اینچنینی هستند، هرچند در میان آنها اختلافنظر در مورد نحوه تئوریزهکردن اسلامهراسی کم نیست. شرمان لی و همکارانش در دانشگاه «کریستوفر نیوپورت» ویرجینیا، از اولین محققانی که به معرفی شاخصهایی برای سنجش و اندازهگیری دقیق این مفهوم پرداختهاند، اسلامهراسی را به معنای «ترس از مسلمانان و اعتقادات اسلامی» میدانند.
طاهر عباس، محقق برجسته مدرسه اقتصاد و علوم سیاسی لندن و نیز تحلیلگر مسائل مرتبط با نژاد، قومیت و اقلیتهای مسلمان بریتانیا، در تعریفی مشابه، مقصود از این واژه را «ترس، وحشت و هراس از اسلام و مسلمانان» دانسته است. خوزه پدرو زوکوئت، پژوهشگر مرکز مطالعات اروپا در دانشگاه هاروارد، اسلامهراسی را چنین توصیف میکند: «نوعی ذهنیت یا گفتمان مبتنیبر هراس که منجر به قضاوتهای عام و فراگیر نسبت به اسلام میشود؛ اسلام بهمنزله دشمن، اسلام بهمثابه غیر و دیگری و درنهایت، اسلام بهعنوان جبههای واحد و یکپارچه، تغییرناپذیر و خطرناک که مطلقا مستحق رفتار خصومتآمیز غرب است.»محمدمهدی سمتی، استاد ایرانی گروه ارتباطات دانشگاه ایلینویس شمالی، در اثر شاخص خود «اسلامهراسی، نژاد و فرهنگ در عصر امپراتوری»، آن را «مفهوم و برداشتی انتزاعی و منفی از اسلام» تعریف کرده است که «محکوم به ناسازگاری با اروپایی و آمریکاییبودن [غربیبودن] است.» یکی از دقیقترین تعاریف را یورگ استولز، استاد جامعهشناسی دین در دانشگاه لوزان سوئیس ارائه کرده است: «اسلامهراسی به معنای طرد اسلام، افراد و گروههای مسلمان براساس تعصب و کلیشههاست. عناصر اصلی اسلامهراسی ممکن است عاطفی، شناختی و همچنین رفتاری (مثل تبعیض و خشونت) باشند.» بهطور خلاصه، از دید شرمان لی و طاهر عباس، اسلامهراسی منحصرا نوعی ترس یا هراس است؛ حال چه از اسلام و چه از مسلمانان. زوکوئت و سمتی اعم از اینکه، اسلامهراسی فقط به ترس معنا شود یا به بیش از ترس و هراس صرف، آن را متوجه اسلام میدانند و نه پیروان آن یعنی مسلمانان. در آخر استولز آن را به طرد اسلام یا مسلمانان تعریف میکند که افکار، احساسات و نگرشهای ضداسلامی تا اعمال خشونتبار را دربر میگیرد.
جمعبندی
گرچه اصطلاح علمی یاد شده واجد نقاط ضعف بسیار و فاقد وضوح لازم است، اسلامهراسی بدونتردید کماکان ادامه دارد و دیگر نمیتوان آن را از فرهنگنامه اروپا و غرب بهطورعام حذف کرد یا آن را نادیده گرفت. گسترش مفهومی و زبانی این واژه در عرصه عمومی، سیاسی و آکادمیک به این معناست که اسلامهراسی در حال حاضر بهعنوان یک واقعیت اجتماعی مطرح است و تبدیل به موضوعی مهم و حیاتی شده که نیازمند توجه و عمل است. نخستین گام در مسیر فهم این واقعیت اجتماعی، توافق بر سر تعریفی دقیق و علمی است.
از میان تعاریف موجود، اریک بلیک به بهترین شکل آن را «احساسات و نگرشهای منفی بیاساس و غیرمنطقی در قبال اسلام و مسلمانان» توصیف میکند. دلیل ارجحیت این تعریف، جامعیت، مانعیت، سادگی و اختصار آن است؛ بلیک با اضافه کردن قید «احساسات و نگرشهای منفی بیاساس و غیرمنطقی» در قیاس با گاتشاک و گرینبرگ که «تشویش و نگرانی» را وجه مشخصه اسلامهراسی دانستهاند و امثال آنان، تعریفی جامعتر ارائه میدهد. وی همچنین با معرفی اسلام و مسلمانان بهعنوان هدف و موضوع خصومت، آن را از موارد مشابه و دیگر اشکال عدمتساهل همچون نژادپرستی، یهودستیزی و دگرهراسی متمایز مینماید. درنهایت، برتری اصلی بلیک نسبت به آلن، زوکوئت و لوپز در این است که تعریف او ضمن رعایت اختصار، شاکله اصلی اسلامهراسی را به شیوایی بیان میکند.
* منابع در دفتر روزنامه موجود است.
* نویسنده : عباس عیسیزاده کارشناسارشد مدیریت رسانه
مطالب پیشنهادی







