یادداشت/ داود جهانوند شاعر

سیدحسن حسینی شاعری اندیشمند و صاحب باور بود. ایشان اعتقاد داشتند که هنرمند نباید «بی‌طرف» باشد. «هنرمندِ بی‌طرف ترکیب بی‌معنی و ابلهانه‌ای است. هنر یعنی طرفداری و هنرمند یعنی طرفدار.»

  • ۱۳۹۷-۰۱-۲۱ - ۱۰:۳۹
  • 00
یادداشت/ داود جهانوند شاعر

هنرمندِ بی‌طرف

هنرمندِ بی‌طرف

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، به آرزو می‌مانست. با قامتی رشید و چشمانی نافذ! و لبخند و جذبه‌ای توامان! اگر بخت یار بود و با او هم‌کلام می‌شدی، شیرین‌کلامی و نغز گفتاری‌اش دلیل محکم‌تری بود تا آرزویش کنی. آرزو کنی چون او باشی یا در کنارش باشی. و این همه، هنوز چیزی یا ذره‌ای از او نبود. بیش و پیش از همه، وی همان «راز رشید»‌ی بود که جز اندکی از او فاش نشد و همان اندک در این کسادی و قحطی چه بسیار و بسیار است.

مفتخرم که در سال‌های تحصیل در دانشگاه شاگرد کمترینش بودم و پس از آن سر ارادت بر آستان حضرتش داشتم. آنچه در این سال‌ها از وی دیدم جز نیکویی نبود. حقیقت‌جویی، آرمان‌خواهی، بی‌پروایی، آزادگی و راست‌قامتی در نهاد ایشان نهادینه بود. هم‌دانشگاهی‌های من فریادهای حق‌طلبانه ایشان را در دفاع از استادی محترم در دانشگاه ورامین از خاطر نخواهند برد و این همه، در آثار و اشعار ایشان به خوبی نمایان است و من، نگارنده، در این یادداشت به اختصار درباره شعر ایشان از چند منظر سخن خواهم گفت.

سیدحسن حسینی شاعری اندیشمند و صاحب باور بود. ایشان اعتقاد داشتند که هنرمند نباید «بی‌طرف» باشد. «هنرمندِ بی‌طرف ترکیب بی‌معنی و ابلهانه‌ای است. هنر یعنی طرفداری و هنرمند یعنی طرفدار.» ( براده‌ها؛ سیدحسن حسینی‌) البته معنای این «بی‌طرفی» با حزبی بودن و خطی بودن کاملا متفاوت است. مقصود ایشان از طرفداری، طرفداری از حق و حقیقت و عدم وابستگی است و نه طرفداری از منافع شخصی یا حزبی. مقصود ایشان این بود که هنرمند باید در مسائل مختلف جامعه اهل تشخیص و تمییز باشد و درباره مسائل روز اظهارنظر و از موضعی روشن جانبداری کند. و شعر ایشان همواره مواضعی روشن درخصوص باورهای مذهبی و ملی و اجتماعی دارد. بخش بزرگی از سروده‌های ایشان، اشعار آیینی و در توصیف شخصیت‌های دینی است و هیچ‌گاه، نگاه نو و آوانگارد ایشان درباره شعر و صورت‌ها و مظاهر جدیدش باعث نشد همچون عده‌ای، از باورهای مذهبی خود قدمی به عقب بازگردد یا آن را به اتاق خلوت خود ببرد. نیز ناگفته نماند این اشعار و این اصرار بر عیان داشتن‌شان، باعث شد از شناخت و معرفی دیگر وجوه شعر و شخصیت ایشان تا حدود بسیاری غفلت شود.

بخش دیگری از سروده‌های ایشان به مضامین و موضوعات اجتماعی اختصاص دارد که بیشتر نگاهی منتقدانه و اعتراضی دارد. مثنوی «آب‌ها و مرداب‌ها» شاید سرآغاز این نوع اشعار است که با نگاه انتقادی و اعتراضی سروده شده‌اند. جز این مثنوی و غزلیات اجتماعی، حتی در میان غزلیات عاشقانه و عارفانه نیز گاهی بیتی و اشاره‌ای نکته‌سنجانه و ظریف دیده می‌شود که به ناهنجاری‌ها می‌تازد.

زبان ایشان در بیان این نقدها و اعتراضات گاه جدی و محکم است (‌مانند غزل «گرگ شد میش زبان‌بسته که نازش کردیم») و گاه بیانی طنزآمیز و لطیف دارد (‌مانند غزل «‌گرچه ناخودآگاه خنجر می‌زنند» و سراسر دفتر «نوش‌داروی طرح ژنریک»‌).

صداقت در بیان از ویژگی‌های دیگر شعر و شخصیت ایشان است. همان‌طور که پیشتر گفتم، نه نگاه نو و آوانگارد مانع ابراز علایق دینی و مذهبی ایشان است و نه باورهای عمیق مذهبی و ارادتش به انقلاب، سد بیان کاستی‌ها و ضعف‌ها.

در بیان عام «هنر» و به صورت اخص «شعر» برای ایشان جدی است و هیچ‌گاه تفنن و سرگرمی نبوده ‌است. وی برای هنرمند رسالتی قائل است که خود شدیدا به آن پایبند است. سراسر کتاب «براده‌ها» - که در نوع خود بی‌نظیر است- مانیفست ایشان درباره شأن شاعر و هنرمند و بایدها و نبایدهای این منزلت اجتماعی است. همچنین استفاده از پرسوناژ «شاعر» و «تاجر» و تقابلی که بین این دو کاراکتر در مجموعه «نوش‌داروی طرح ژنریک» ایجاده شده، نشان از همان توجه ویژه است. در این باره سخن بسیار است که باید در مجالی دیگر، بیشتر و دقیق‌تر به آن پرداخته شود.

اگر چه بارزترین وجه شعر ایشان، اندیشه و محتوا‌ست، نمی‌توان از ظرافت‌های لفظی و معنوی و تردستی‌ها و شگفت‌آفرینی‌های این شاعر درگذشت.

مثال همواره من در این خصوص بیت زیر است:

نفس: تیغ مرگ و شگفتا دمادم  ز جان می‌کشم منت قاتلم را

به تشبیه نفس به تیغ مرگ دقت کنید. حال به واژه «دمادم» در معنای دم به دم (نفس به نفس ) دقت کنید که معنای دو دم (شمشیری که دو لبه تیز دارد ) را نیز تداعی می‌کند. و حال وجه شبه نفس به تیغ دو دم که درهر دم و بازدم چیزی از عمر آدمی را می‌بُرد و می‌کاهد چقدر جذاب‌تر و زیباتر است. جز این، به ظرفیت فعل «می‌کشم» در مصراع دم بنگرید. چه چیز را می‌کشم؟ نفس؟ تیغ؟ منت قاتل؟ یا هر سه؟

اغراق نکرده‌ام اگر بگویم نظیر این مهندسی واژگان و این تسلط بر استفاده از ظرفیت‌های واژه را در کمتر شاعری سراغ دارم.
و نکته دیگر آنکه هیچ‌گاه ایشان را شاعر خاص یک قالب و شیوه خاص نمی‌بینیم. رباعی، غزل، مثنوی، قطعه، ترانه، نیمایی، سپید، قطعات ادبی، جملات قصار، طرح یا آنچه خود «هایکوواره» می‌نامد یا آن دیگر که «فرهنگ خودمانی» نام گرفته، همگی ظرف‌هایی هستند که ایشان محتوای متناسب را در آن ریخته و به غایت ظرفیت از آن بهره گرفته و بهره رسانده است.

ایشان از اولین کسانی است که قالب سپید را که آن روز‌ها در انحصار مضامین آوانگارد و دگراندیشانه بود، در خدمت مضامین آیینی درآورد و بهترین نمونه‌های این قالب را با این موضوعات خلق کرد. شعر «راز رشید» که سروده‌ای عاشورایی در رثای حضرت ابوالفضل (ع)، در قالب سپید است، گواه ادعای من در این خصوص است.

همچنین، استفاده از قالب نیمایی برای سرودن طنز در مجموعه «نوش‌داروی طرح ژنریک» و آن هم با این درجه از کیفیت، در انحصار دریچه نگاه و اراده ایشان است.

با این همه، هیچ‌گاه نمی‌بینیم که ایشان در یکی از این چشم‌اندازهای رشک‌برانگیز، رحل اقامت افکند و سودای شهرت بپرورد و مرید جمع کند و مکتب راه بیندازد و دفتر دستک به هم زند؛ که او رهگذر این مسیر است و گاه به سرانگشت اشاره، چشم‌اندازی پیش‌روی دوستداران شعر و ادبیات قرار داده است.

دریغ و دریغ که زود از میان برخاست و به دیدار معبودش شتافت. امروز بیش از هر وقت دیگر جای خالی شاعری وارسته چون او که بی‌پروا و با صدایی رسا و در کمال دقت و انصاف، کجروی‌ها را فریاد بزند و «سردربرف ‌فروبردگان» را هشدار دهد، خالی است.

سخن درباره ایشان بسیار است و مجال این نوشته اندک. پراکندگی این یادداشت را که معلول هجوم نکات و مطالب بسیار درباره این شاعر گرانقدر بود، بر نگارنده ببخشایید. نام و یادش جاودان.

در پایان آخرین نوشته ایشان را که ساعاتی پیش از کوچ ابدی‌شان در وبلاگ شخصی خود ثبت کرده بودند، تقدیم خوانندگان این یادداشت می‌کنم.

چه نعمتی است نادانی برای بال‌های پرنده. دانستن، حجم قفس را به رخ بال پرنده می‌کشد. آه چه می‌شد اگر نمی‌دانستم!» همین معنی را بیدل دهلوی پیچیده در حله‌ای از فلسفه و دانایی عرضه می‌کند. خوشا به حال آنها که نمی‌دانند و بال‌هایشان با قفس فالوده می‌خورد:

زین پیش که دل قابل فرهنگ نبود
از پیچ و خم تعلقم ننگ نبود
آگاهی‌ام از هر دو جهان وحشت داد
تا بال نداشتم قفس تنگ نبود!

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران