درآمدهای بادآورده در حوزه الگوی توزیع اثرات خود را بر الگوی مصرفی مردم و دولتی‌ها خواهد گذاشت؛ تا جایی که درآمدهای ارزی وجود داشته و تولید داخلی پرهزینه باشد، دولت و ملت ترجیح می‌دهند ارز بدهند و کالای ارزان و شاید تاحدی باکیفیت‌تر تحویل بگیرند.
  • ۱۳۹۶-۱۲-۲۴ - ۰۵:۱۳
  • 00
نفت چه بلایی بر سر اقتصاد ایران آورد
نفت چه بلایی بر سر اقتصاد ایران آورد
به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، تا حالا با خود اندیشیده‌اید که اگر نفتی وجود نداشت، کشور ما چگونه اقتصاد خود را اداره می‌کرد؟ قبل از اکتشاف نفت وضعیت اقتصاد ما چگونه بود؟ کشورهایی که صاحب منابع نفتی نیستند، آیا درمانده‌اند؟ آیا گرسنه مانده‌اند؟ آیا اقتصادشان فلج شده است؟ آیا مدیریت منابع نفتی ما در مجموع و در سال‌های پس از اکتشاف نفت به نفع اقتصاد ما بوده است یا به ضرر آن؟

به نظر لازم است به برخی آثار ورود نفت و درآمدهای حاصل از آن در اقتصاد ایران اشاره شود و آنگاه بتوان با یک دید بهتر و عمیق‌تر به مساله لزوم جدایی اقتصاد و بودجه دولت از نفت و داشتن نگاه سرمایه‌ای و استقلالی بدان پرداخت. این آثار را می‌توان در سه حوزه دنبال کرد.

 نفت و الگوی تولید

نفت شاهرگ حیات اقتصاد کشور است؛ نه از این جهت که با خام‌فروشی آن می‌توان بودجه را تامین کرد، بلکه از این حیث که با اتکای به آن و با به‌کارگیری آن به‌عنوان یکی از حیاتی‌ترین مواد اولیه موردنیاز تولید و صنعت، می‌توان تولید در کشور را شکوفا و از مزیت نسبی آن به نحو مطلوبی استفاده کرد. اینجاست که دوگانه رویکرد درآمدی و سرمایه‌ای به نفت، خود را بیش از پیش آشکار می‌کند. در واقع مساله اصلی و اساسی اینجاست که چه نوع رویکردی باید بر به‌کارگیری منابع نفتی حاکم باشد؛ استفاده از نفت به‌عنوان یک منبع درآمدی یا رانتی بادآورده و بدون کار و تلاش اقتصادی یا نه به منزله سرمایه لازم برای تولید در بخش‌های مختلف و رشد و شکوفایی صنعت؛ الگوی تولید پرهزینه و کم‌بازده و ناکارآ مبتنی‌بر نفت ارزان و در نتیجه غیرقابل رقابت با صنایع پربازده و با بهره‌وری بالا. توضیح اینکه منابع نفتی و استخراج تقریبا رایگان آن از چاه‌ها و میادین نفتی سبب شده‌است تولیدگرانی که از این ماده اولیه و فرآورده‌های حاصل از آن استفاده می‌کنند، چندان به فکر افزایش راندمان تولید نیفتند. در واقع چالش اصلی در اینجا دوگانه منبع محور بودن تولید یا دانش و فناوری‌محور بودن آن است. در اقتصادهای وابسته، منبع حرف اول و آخر را می‌زند.

در چنین شرایطی، فرهنگی به تدریج شکل می‌گیرد که با هرگونه زحمت و تلاش و فعالیت سخت و سنگین مخالف است و آن را بیهوده می‌داند. به‌جای فرهنگ کار، فرهنگ بیکاری و تنبلی و آسودگی و ریسک‌گریزی و اکتفا به وضع موجود در بدنه دولت و مردم نفوذ می‌کند و هرگونه تحول و پیشرفتی را غیرممکن می‌سازد یا بهتر بگوییم ناپایدار و متزلزل و غیرمقاوم می‌کند.

 نفت و الگوی توزیع منابع و درآمدها

الگوی توزیع امکانات و منابع یک سرزمین بین افراد مختلف بسته به نوع نظام اقتصادی متفاوت می‌شود. نفت در بین منابع طبیعی جایگاه منحصر به‌فردی دارد، چراکه اولا برای تولید صنعتی و کشاورزی بسیار حیاتی است و ثانیا تمام‌شدنی و تجدیدناپذیر است. از این رو نحوه استفاده و تخصیص آن به تولید و مصرف بسیار مهم است. غالب افراد جامعه در قالب یارانه‌های تولیدی و مصرفی از این منبع باارزش با قیمتی پایین‌تر از قیمت تمام‌شده آن بهره‌مند می‌شوند. این یارانه‌ها اقلام مصرفی نظیر کالاهای اساسی همچون روغن، نان، لبنیات، برنج، بنزین، گازوئیل، کاغذ، آب و برق و گاز مصرفی و... را شامل شده و تا اقلام تولیدی نظیر ارز، سود تسهیلات، مواد اولیه نظیر بذر، کود، سم و حامل‌های انرژی موردنیاز کشاورزی و صنعت و نیز دیگر عوامل تولید را دربر می‌گیرد. متاسفانه در یک اقتصاد نفتی، رانت‌های حاصل از این یارانه‌ها به‌صورت برنامه‌ریزی‌شده و صحیح و متوازن و البته شفاف توزیع نمی‌شود. نتیجه اینکه افراد بسیاری با دلالی ارز و تسهیلات و نزدیکی به عناصر سیاسی، اطلاعاتی و اقتصادی از رانت‌های نامحدود بهره‌مند شده و عده‌ای دیگر در حسرت این تسهیلات باقی می‌مانند.

یارانه‌ها با پشتوانه نفت و نه درآمدهای مالیاتی پرداخت می‌شود. از این رو به تدریج فرهنگ فرار مالیاتی حتی در بین بازاری‌های متدین به‌عنوان یک امر مطلوب شکل می‌گیرد. دولت خود را پاسخگو به ملت ندانسته و ملت هم با فرار مالیاتی‌شان تا حد امکان، از پاسخگویی به دولت شانه خالی می‌کنند. با سختگیری دولت، به‌تدریج افراد رو به سوی فعالیت‌های پنهان و اقتصاد زیرزمینی و غیررسمی همچون دلالی، قاچاق، واسطه‌گری بدون اسم و رسم قانونی و تعهدات بیمه‌ای و مالیاتی و گمرکی می‌آورند و فعالیت‌های صحیح قانونی و تولیدی به حاشیه و انزوا رفته و به‌تدریج به تعطیلی کشانده می‌شود. سودهای سرشار ناشی از فعالیت‌های دلالی انگیزه‌ای برای توسعه خطوط تولیدی و فعالیت‌های پرریسک و کم‌سود اما بابرکت کشاورزی باقی نمی‌گذارد. مردم به‌تدریج برای کسب درآمدهای بیشتر و رفاه بیشتر از روستاها به شهرها مهاجرت کرده و به‌دلیل هزینه‌های بالای شهری در حومه‌های شهر سکنی می‌گزینند که خود پدیده حاشیه‌نشینی شهرها را ایجاد و تشدید می‌کند.

همچنین تشدید نابرابری‌های دستمزدی و نیز بی‌عدالتی در تقسیم و تخصیص منابع نفتی، منجر به عرف‌شدن حقوق‌های بالا می‌شود. در یک اقتصاد نفتی دریافت حقوق‌های بالاتر از حد معمول، عرف شده و به قانون تبدیل می‌شود و دریافت‌کنندگان آن، آن را مجاز و حق مسلم خود می‌دانند. دستمزدها و دریافتی‌ها نه‌تنها براساس کارآیی و بهره‌وری و راندمان و اثربخشی و ناظر به شایستگی‌ها و عملکردها نیست، بلکه مبتنی‌بر رانت‌ها، نزدیکی به عناصر قدرت و مانند آن است. در این میان طبقه‌ای در جامعه به نام نوکیسه‌گان شکل می‌گیرد که اولا پرتوقع، ثانیا نان به نرخ‌روز خور، ثالثا غیرخلاق و غیرفعال و رابعا رانت‌خوار بوده و از همه مهم‌تر خواسته یا ناخواسته مروج فرهنگ اشرافی‌گری و لوکس‌گرایی و مصرف‌زدگی و غرب‌پرستی هستند.

 نفت و الگوی مصرف

درآمدهای بادآورده در حوزه الگوی توزیع اثرات خود را بر الگوی مصرفی مردم و دولتی‌ها خواهد گذاشت؛ تا جایی که درآمدهای ارزی وجود داشته و تولید داخلی پرهزینه باشد، دولت و ملت ترجیح می‌دهند ارز بدهند و کالای ارزان و شاید تاحدی باکیفیت‌تر تحویل بگیرند. همچنین درآمدهای رانتی و بادآورده که نه با مشقت تولیدی و سختی کار و تلاش و فکر و صرف دانش به‌دست آمده باشد، به راحت‌ترین شکل هم هزینه شده و اهتمامی برای تولید داخل وجود نخواهد داشت. بحث بهره‌وری در مصرف هم که به معنای مصرف صحیح، کارآ و اثربخش و بدون اتلاف و اسراف و در محل موردنیاز و نه هوس و خواسته نامعقول و بدون پشتوانه لازم است، در اینجا محلی از اعراب پیدا نمی‌کند، چراکه دغدغه و ‌انگیزه‌ای برای اصلاح آن وجود ندارد و درآمدهای نفتی خیال ما را برای مصرف‌کردن بدون محدودیت آسوده می‌سازد.

الگوی درآمد رانتی، طبقه‌ای از نوکیسه‌گان را پدیدآورده و این طبقه، سبک خاصی از زندگی مبتنی‌بر مصرف انواع و اقسام کالاها، خدمات، تجارب، سبک‌ها و مدهای مصرفی و در یک کلمه یک الگوی مصرف وابسته را شکل می‌دهند که در عین تولیدگرا و مولدنبودن شدیدا مصرفی و پرهزینه هستند و جز ضرر و خسران برای نظام اقتصادی کشور و نیز تخریب فرهنگ عمومی ارمغانی ندارند.

تشدید مصرف‌گرایی از نوع ایرانی آن، بدون شک ریشه‌اش در نفتی‌شدن اقتصاد مردم است. بالاترین نرخ‌های مصرفی در جهان جدای از بعضی کشورها نظیر ایالات متحده که قدرت تولید‌ی‌اش او را به این سمت کشانده، به کشورهای نفتی حاشیه خلیج‌فارس از جمله ایران اختصاص دارد. البته به لطف اقتصاد مقاومتی و رهنمودها و توصیه‌های مکرر رهبر معظم انقلاب مبتنی‌بر تقویت تولید داخلی و مبارزه با اسراف و اصلاح الگوی مصرف و توجه به مصرف محصولات وطنی و داخلی در بین مردم، به‌تدریج از شدت آن در برخی جهات کاسته می‌شود، اما شاخص‌های دیگر وضعیت خوبی نداشته و کشور دارد به سمت یک کشور وابسته مصرفی حرکت می‌کند.
 

* نویسنده : علی‌اکبر کریمی پژوهشگر اقتصادی

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰