

یکی از مسائلی که همه درمورد آن صحبت میکنند، این است که باید سرمایهگذاری در سینما از سرمایهگذاری دولتی و حکومتی فاصله بگیرد و به سمت خصوصیسازی برود تا به این ترتیب سود در اثر نقش پیدا کند و ما شاهد بهتر شدن آثار باشیم. سوال مهمی که پیش میآید این که حالا که نیاز به تهیهکننده مستقل داریم، این شخص باید دارای چه خصوصیاتی باشد؟ از اینجا شروع کنیم که وظایف اولیه تهیهکننده (معمولی و نه خوب) در اثر سینمایی چیست؟
وظایف تهیهکننده در ایران یا در صنعت سینمای دنیا؟
ما فعلا بحثمان در مورد همین ایران است.
خب خیلی با هم فرق دارند. مناسبات سینمای ایران الان اینطور است که تهیهکننده بیشتر یک نوع واسطه است برای اینکه بتواند مجوز تولید داشته باشد. حتی در سالهای اخیر پدیدهای به وجود آمده به نام تهیهکننده صوری، یعنی برخی پروژهها سرمایه دارند ولی برای اینکه بتوانند مجوز ساخت بگیرند، احتیاج دارند که کسی نقش تهیهکننده را ایفا کند.
اسم تهیهکنندگی آن شخص باعث میشود پروانه ساخت به پروژه داده شود ولی آن آدم عملا فقط یک پولی میگیرد و هیچ مسئولیتی در قبال فیلم ندارد. فقط کارهای تشریفاتی انجام میدهد، یعنی نامههای اداری را امضا میکند و بعضی وقتها حتی در روند ساخت فیلم هم حضور ندارد. نمیگویم همه اینطوری هستند ولی مناسبات تولید در سینمای ایران طوری است که تهیهکننده مسئولیت چندانی در قبال شکست یا موفقیت فیلم ندارد. اگر فیلم شکست بخورد سرمایهگذارها شکست خوردهاند و اگر موفق بشود هم این شخص سود ثابتی را از قبل گرفته که بهنسبت سود قابلتوجه و مطمئنی است. بعضیها هم هستند که خودشان سرمایهگذار را پیدا میکنند ولی باز از آن پول قسمتی را برمیدارند و بعد فیلم را تولید میکنند.
هیچ جای دنیا تقریبا تا جایی که من میدانم اینطوری نیست، یعنی تهیهکنندگی کار بسیار پرمخاطرهای است و ابعاد مختلفی دارد. ممکن است شکستهای وحشتناکی داشته باشد. ممکن است به خاطر یک اشتباه در محاسبه دیگر نتوانید فیلم تولید کنید. در ایران ظاهر امر این است که بسیاری از فیلمها، فیلمهای بخش خصوصی است ولی در واقع بخش خصوصی نیست، مثلا فیلمهای ژانر دفاع مقدس اغلب سرمایهشان از ارگانها میآید که برایشان چندان مهم نیست که آن پول برگشت داشته باشد. در بخش بهظاهر خصوصی هم مثلا یکسری بانکها سرمایهگذاری کردهاند که باز هم برایشان برگشت پول خیلی مهم نبوده است. زمانی شرکتهایی با یکسری قانونها میخواستند از سینما بهعنوان تبصره فرهنگی استفاده کنند، مثلا فیلم تولید کنند به جای مالیات و خود این امر باز باعث شده موفقیت و شکست فیلمها برایشان اهمیتی نداشته باشد.
درمجموع سینمای ایران در تولید دچار بحران جدی ماهوی است. از این نظر که بسیاری از فیلمها به پولشان نمیرسند و سودی ندارند ولی عواملشان آسیبی نمیبینند و به حیاتشان ادامه میدهند، یعنی هم آن فیلمسازها دوباره فیلم میسازند، هم آن تهیهکنندهها. انگار که اراده جمعی کشور است که هر سال تعدادی فیلم ساخته شود، برای اینکه یک عدهای بیکار نباشند و این خیلی مهم نیست که فیلمها واقعا فروش میکنند یا نه.
حالا میخواهیم از چیزی که هست فاصله بگیریم و به آن چیزی که باید باشد نزدیک بشویم، یعنی وظایف اولیه تهیهکننده چه باید باشد؟
توجیه اقتصادی خیلی مهم است. به نظر من چیزی که باید باشد و در همه دنیا هم هست این است که برای تولید فیلم، توجیه اقتصادی وجود داشته باشد. جدا از توجیه اقتصادی، توجیه فرهنگی هم مهم است. یعنی حتی اگر فیلم پول خودش را برنمیگرداند دستکم اعتبار هنری به دست بیاورد. مثلا در سیستمهای بلوک شرق اینطور بود.
شاید سینمای ایران هم متاثر از آن فضا عمل میکند ولی در غرب توجیه اقتصادی مهم است، یعنی اگر فیلمی میخواهد هنری باشد باید کمخرج باشد. من همیشه جمله دنی بویل (Danny Boyle) را مثال میزنم، میگوید اگر تو با 20 میلیون دلار فیلم تولید میکنی، در هالیوود آزادی عمل داری که بازیگرهایت را خودت انتخاب کنی ولی اگر صدمیلیون شد، دیگر آنها به جای تو تصمیم میگیرند، آنها میگویند چقدر از حجم فیلمت باید اکشن باشد، از کدام بازیگرها باید استفاده کنی. بنابراین در سینمای غرب، مناسبات تولید بر مبنای توجیه اقتصادی میچرخد و تهیهکننده آنجا کسی است که برای اینکه فیلمی تولید شود، سرمایه فراهم میکند و عوامل را در پروژه دخالت میدهد، به تولید نظم خاصی میدهد و بعد از تولید زمینهچینی میکند برای پخش و حضور در جشنوارهها. اوست که پروژه را به سرانجام میرساند.
آیا صرف وجود تهیهکننده بهعنوان شخصی که دغدغه سوددهی یک اثر را دارد، باعث نمیشود سینما به سمت تجاریشدن محض برود و از سینمای هنری فاصله بگیرد؟
نکته همین است. تهیهکننده در متر جهانی لزوما در جادهای از پیش تعیینشده جلو نمیرود. بسیاری از تهیهکنندگان بزرگ کسانی بودند که خطر کردند. در سینمای ایران فیلمهای پرفروش اغلب فیلمهای خیلی نازلی هستند و مثلا حتی فروش فیلمی مثل ابد و یک روز باعث نشد تولید آن نوع سینما بهعنوان یک محصول پرفروش رونق بگیرد.
البته رونق گرفت ولی نه به اندازه فیلمهای کمدی سخیف. در ایران کسی که میخواهد پول دربیاورد، لزوما مسیری را میرود که از قبل معلوم است، مثلا با گذاشتن چند بازیگر کمدی معروف فیلمی مثل نهنگ عنبر تولید میشود که میتوانید چندینبار تکرارش کنید. نمیگویم سینمای هالیوود اینطور نیست، هالیوود هم تولیدهای سخیف بهخصوص در دوران معاصرش زیاد دارد ولی در کل مفهوم تهیهکنندگی خوب این است که بو بکشی و ببینی آیا به جز کمدی چیزهای دیگری هم میتواند سودآور باشد. سود لزوما به معنی فروش میلیاردی نیست، ممکن است ماهی و گربه بسازی که 250 میلیون بیشتر هزینهاش نشده ولی چند برابر فروش داشته و مشکل همین است که آدمها فکر میکنند فیلمی که 10 میلیارد فروش داشته سود کرده، درحالی که مثلا شهر موشها 2 که هفت میلیارد هزینهاش شد، حدود 10 میلیارد فروش کرد، پس خیلی هم سود نکرده است.
اصلا مشکل آمار و ارقام در سینمای ما این است که وقتی فروش را میبینید نمیدانید با چه هزینه تولیدی و با چه هزینه تبلیغاتی فیلم تولید شده است، بنابراین معلوم نیست که محصولی که فروش زیادی میکند آیا اصلا سود زیادی داشته یا نه.
حالا یک پله برویم جلوتر، یعنی از وظایف اولیه تهیهکننده برسیم به چیزی که بهتر است تهیهکننده داشته باشد. یکی از مسائلی که همه بر سر آن اتفاقنظر دارند این است که تهیهکننده باید اهلیت سینمایی داشته باشد یعنی یا در فضای سینما باشد یا تحصیلات رسانهای و سینمایی داشته باشد. این دلیلش چه میتواند باشد؟ چون ما فردی را میخواهیم که بتواند سرمایهگذار پیدا کند و پروژه را مدیریت کند، چه نیازی به اهلیت سینمایی هست؟
در معیار درست تهیهکننده باید سینما و مناسبات آن را بشناسد. مناسبات سینما از مناسبات تجارت متفاوت است. الان هم در ایران پیش میآید، کسی که از حوزه دیگر میآید، معمولا خیلی موفق نمیشود، به خاطر اینکه، سینما مناسبات خودش را دارد. مثلا همین چیدمان اکران، خودش یک مساله پیچیده است که به روابط بستگی دارد.
این خیلی سادهانگاری است که فکر کنیم فیلمی دیده میشود تا سنجیده شود ظرفیت فروشش چقدر است و براساس آن اکران میگیرد و فروش میکند یا نمیکند. کاملا ربط دارد به اینکه آیا آن فیلم موفق میشود در یک فصل خوب اکران شود یا نه. آیا موفق میشود سینماهایش را نگه دارد؟ فیلمهایی بودهاند که زمین خوردهاند، به خاطر اینکه سالنهایشان را گرفتهاند، با اینکه فروشهای خوب داشتهاند و فیلمهای دیگری آنقدر ادامه پیدا کردهاند تا به یک فروش حداقلی برسند. این ربطی به ظرفیت فروش ندارد، به مناسبات اکران ربط دارد. بنابراین اگر تهیهکنندهای سینما و مناسبات سینما را نشناسد، به مشکل میخورد.
باز چالش دیگری که بر سر ماهیت تهیهکننده وجود دارد این است که ما در یک تیمی، کارگردان خوب، سرمایه و مدیر پروژه داریم، این وسط حضور یک تهیهکننده خوب چه چیزی را به فیلم اضافه میکند؟
تهیهکننده در واقع به نظم پروژه ساختار میدهد. مثلا اگر یک کارگردان کمالگرا داشته باشیم، ممکن است بودجه کم بیاید، یعنی برای اینکه کار به نتیجه قابل قبولش برسد، برداشتها را زیاد کند، بین عوامل مشکل به وجود بیاورد یا هرچیز دیگری و اینجا تهیهکننده نقش کنترلکننده کارگردان را هم دارد. بیخود نیست که در مراسم اسکار جایزه اصلی را به تهیهکننده میدهند، چون تهیهکننده حتی ممکن است نقش اساسیتری از کارگردان در طول پروژه داشته باشد.
* نویسنده : مهدی شریفی روزنامهنگار
