اوایل دهه ۷۰ شهید مرتضی آوینی با حضور در دانشگاه هنر به سوالاتی درباره سینما پاسخ داد؛ سوالاتی که همان زمان با واکنش‌هایی همراه بود
شکی نیست که سینمای امروز ایران از لحاظ تکنیکی بسیار پیشرفته‌تر است و از این لحاظ هیچ تردیدی نیست، اما از لحاظ نگرش به سینما و جهان، این سینما شجره‌ای است که در خاک مدرنیسم شهبانویی پا گرفته و بالیده است. اگرچه مسلما رنگی ظاهری نیز از فضای این سال‌ها به خود گرفته است.
  • ۱۳۹۶-۱۱-۱۸ - ۱۰:۴۰
  • 00
اوایل دهه ۷۰ شهید مرتضی آوینی با حضور در دانشگاه هنر به سوالاتی درباره سینما پاسخ داد؛ سوالاتی که همان زمان با واکنش‌هایی همراه بود
فارغ‌التحصیل دانشگاه هنر انقلاب از سینمای متعهد می‌گوید
فارغ‌التحصیل دانشگاه هنر انقلاب از سینمای متعهد می‌گوید

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»،  شهید مرتضی آوینی اسفند 1370 در دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر تهران در سمینار «بررسی سینمای پس از انقلاب» سوالات متعددی را پیرامون سینما مطرح کرد و به آنها پاسخ داد؛ سخنرانی‌ای که در همان دوران با واکنش‌های بسیاری همراه بود. در ذیل بخشی از این سوال و جواب‌ها آورده شده است:

بنده فکر کردم با توجه به فرصت بسیار کوتاهی که در اختیار ما قرار داده‌اند، بهترین کار این است که به طرح مجموعه‌ای از سوالات که در طول مدت فعالیت سینمایی و مطبوعاتی مرا به تفکر و تأمل واداشته‌اند، اکتفا کنم.

مگر نه اینکه مخاطب عام آدم‌هایی سطحی و با خواسته‌های مبتذل هستند؟

نه، این یک توهم شبه‌روشنفکرانه است. مخاطب عام مسلما مردمی ساده هستند و از پیچیدگی‌های ریاکارانه شبه‌روشنفکران بی‌خبر. آنها، هم دارای خواسته‌های خوب و فطری هستند و هم دارای گرایش‌های شیطنت‌بار. مگر قرار است فیلم حتما از یک طرف دارای پیچیدگی‌های قلابی باشد و از طرف دیگر به خواسته‌های شیطنت‌بار مخاطب عام جواب بگوید؟ کافی است که فیلم به ساختار دراماتیک وفادار باشد تا دارای جذابیت باشد، و ساختار دراماتیک لزوما ملازم با فساد نیست.

چرا فیلم حتما باید داستان داشته باشد و به ساختار دراماتیک وفادار بماند؟

چون فیلم مظهر زندگی است. آنچه در فیلم ظهور می‌یابد، زندگی است با صورتی پالایش‌یافته و صریح‌تر و همان‌طور که زندگی آغاز و پایان و اوج و فرود دارد و وجود و هویت انسان در طول این وقایع و اوج و فرودهاست که شکل می‌گیرد، فیلم نیز باید ذاتا به این ساختار وفادار بماند. فیلم در رابطه بین فیلمساز و تماشاگر شکل می‌گیرد و در این رابطه فیلمساز نمی‌تواند همچون یک هنرمند مدرنیست فقط در اندیشه بیان خودش باشد. این کار یعنی تحقیر تماشاگر، یعنی بی‌اعتنایی به انسانی که حق دارد اعتلای روحی خود و فرهنگش را در سینما جست‌وجو کند.

چرا فیلمساز باید به فرهنگ و ملت خودش وفادار باشد؟

کسی اجبار نکرده است که فیلمساز چنین باشد. نخل جز در گرمسیر و گل یخ جز در زمستان نمی‌رویند؛ از هر خاکی همان برمی‌آید که در اوست. مردم جهان فورد را می‌ستایند، چون به‌شدت آمریکایی است، کوروساوا را می‌ستایند، چون به‌شدت ژاپنی است.

ممکن است سینمای قبل و بعد از پیروزی انقلاب را از لحاظ رابطه‌اش با مخاطب تحلیل کنید؟

بله. پیش از پیروزی انقلاب اسلامی دو جریان سینمایی در کشور ما وجود داشت؛ یک جریان فیلمفارسی و یک جریان سینمای شبه‌روشنفکری پرمدعا. تحلیل نوع رابطه‌ای که این دو جریان سینمایی با مخاطب داشتند، بسیار مفید است.

فیلمفارسی یا سینمای آبگوشتی یک سینمای تجارتی بود که به بهانه تجارت ناگزیر بود «مردمی» باشد. اما این مردمی بودن مثل مردمی بودن آغاسی بود. فیلمفارسی سعی داشت با ریاکاری، جذابیت خود را بر ضعف‌های وجودی مردم استوار کند. مثال بسیار روشنی که می‌توان زد، «جنگ هفته» در تلویزیون است. نگرش فیلم‌های «جنگ هفته» به تماشاگر، همان نگرش فیلمفارسی است. در این نگرش، مخاطب مردمی سطحی، ساده‌پسند، گرفتار معادلات پست دنیایی و دوستدار ابتذال هستند. این همان نگرشی است که در جامعه دیگری به‌جز ما که نظارت اخلاقی بر سینما از جانب مردم و سیاستگذاران وجود ندارد، چون پیچکی خود را به داربست فساد، روابط نامشروع و ابتذال متکی خواهد کرد و بالا خواهد کشید.

جریان دیگری که در سینمای پیش از انقلاب وجود داشت، نگرش دیگری بود که هم‌اکنون نیز بر سینمای ما حاکم است. ریشه‌ سینمای شبه‌روشنفکری غربزده در واقع در سال‌های پیش از انقلاب با فیلم‌هایی چون «شب قوزی» و «جنوب شهر» و نمونه‌های بعدی‌اش از جمله «طبیعت بی‌جان» و «مغول‌ها» که نمونه‌های روشنی از این سینما هستند پا گرفته است. البته شکی نیست که سینمای امروز ایران از لحاظ تکنیکی بسیار پیشرفته‌تر است و از این لحاظ هیچ تردیدی نیست، اما از لحاظ نگرش به سینما و جهان، این سینما شجره‌ای است که در خاک مدرنیسم شهبانویی پا گرفته و بالیده است. اگرچه مسلما رنگی ظاهری نیز از فضای این سال‌ها به خود گرفته است.

این سینما به مخاطب عام بی‌اعتناست؛ اصلا معتقد است که فیلم اگر دو نفر بیننده نیز داشته باشد، سینماست و همان‌طور که گفتم، این سینما به سیر تحول تاریخی سینما نیز که به ایجاد نهادی اجتماعی با نام سینما منتهی شده نیز اعتقاد ندارد و با آن معارض است و اگر امکان می‌داشت، همچون گروتوفسکی برای تماشاگران خویش کنکور می‌گذاشت و آن کسانی را به سینما راه می‌داد که با زبان سینمای شبه‌روشنفکری آشناتر هستند.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران