

کنار زدن رقبا
سوالی که امروز درباره نقش منطقهای امارات متحده عربی مطرح است به چیزی حدود حداقل 10 سال برمیگردد؛ درست زمانی که محمد بن زاید، ولیعهد کنونی امارات تلاش کرد رقبا را برای ولیعهدی از صحنه بردارد تا پادشاهی خود را در آینده تضمین کند. عملکرد رهبران کشورهای حاشیه خلیج فارس یک روند مشخص دارد؛ در درجه اول اولویت مشترک میان همه صاحبان قدرت در حاشیه خلیج فارس برآورده کردن منافع آمریکا در منطقه و در درجه دوم برتری در رقابت میان سایر کشورهای همسایه است تا از این طریق بتوانند پایداری حکومتشان را تضمین کنند.
سیاستی متفاوت از پدر
عملکرد «محمد بن زاید» در دوره ولیعهدیاش نشان میدهد سیاستی متفاوت از پدرش در پیش خواهد گرفت که البته این عدم تشابه در سیاستها بیشتر به سیاست خارجی مربوط میشود تا امور داخلی امارات. پادشاه کنونی ظرفیت، جغرافیا و حساسیت امارات را میداند و برای همین از همان ابتدا به دنبال مشارکت در مسائلی نبود که موجب به خطر افتادن ثبات کشورش شود. سیاست زاید ایجاد ثبات با بهکارگیری «دیپلماسی پول» بود و تلاش میکرد از این طریق بحران و آشوب را از کشورش دور نگه دارد. «محمد بن زاید» راهبری متفاوتی دارد؛ او ابتدا از ناتوانی برادرش «شیخ خلیفه» در اداره کشور استفاده کرد و سریعا به سوی تغییرات استراتژیک رفت و از تمام نیروی خود برای تحت سلطه قرار دادن ولیعهدهای امارتهای مختلف کشور امارات استفاده کرد. او حتی توانست به واسطه بحران مالی سال 2008 حاکم دبی را نیز تحت کنترل خود در آورد. اولین امتیازی که بن زاید توانست از حاکم دبی بگیرد، استقلال او در زمینه ارتباط این شهر با خارج از کشور بود. حکومت دبی توانایی صدور ویزا را بدون تصویب ابوظبی از دست داد و این اقدام برای محمد بن زاید اهمیت بسیاری داشت، زیرا این کار زمینه را برای گسترش حاکمیت امنیتی ابوظبی بر دبی و دیگر امارتهای امارات متحده مهیا میساخت. تمام این اتفاقات تحت نظر و حمایت آمریکاییها میافتاد حتی انگلیسیها که به تاریخ نفوذشان در این قسمت از شبه جزیره عرب افتخار میکردند نیز نقش مشاورهای داشتند و عدم دخالت مستقیم در امور امارات را پذیرفته بودند؛ مگر هنگامی که آمریکا از آنها بخواهد که ورود کنند.
تنفر ولیعهد امارات از محمد بن سلمان
هر چه روابط سایر فرزندان زاید با آمریکاییها بیشتر میشود، محمد بن زاید ولیعهد کنونی تمایل بیشتری از خود برای همکاری با آمریکاییها نشان میدهد و بر این باور است که قرار گرفتن در رتبه نخست میان متحدان آمریکا در شبه جزیره عرب، نیازمند ایفای نقشهای زیادی در منطقه است. با این حال امارات برخلاف قطر، با عربستان سعودی دشمنی نکرد بلکه برای تقویت نقش خود در منطقه روابطش را با سعودیها افزایش داد. این در حالی است که اسناد فاششده ویکیلیکس نشان میدهد که محمد بن زاید از عربستان بهشدت تنفر دارد.
بن زاید در سخنانی، با «میمون» نامیدن نایف بن عبدالعزیز، ولیعهد فقید عربستان اظهار داشت که امارات و عربستان طی 250 سال گذشته، 57 مورد جنگ با یکدیگر داشتهاند، زیرا طی این مدت، عربستان قصد اشغال امارات را داشته است و سعودیها دوستان عزیز من نیستند، اما ما به همزیستی مسالمتآمیز با آنها نیاز داریم.
دلیل ائتلاف امارات و عربستان
تقویت روابط امارات با سعودیها شاید به این خاطر بود که بن زاید، محمد بن سلمان را در دسترسترین شریک برای پیادهسازی یک نقشه سیاسی جدید برای شبه جزیره عرب دیده بود. جاهطلبی شاهزاده جوان سعودی به آنچه ولیعهد امارات در سر داشت شباهت زیادی دارد. پذیرفتن عربستان بر ایجاد اصلاحات داخلی به امارات این امکان را میدهد که دایره نفوذ خود را در شبه جزیره گسترش دهد. از طرف دیگر نزدیکی میان دو کشور باعث میشود تا بتوانند بر دیگر کشورهای عضو شورای همکاری تسلط یابند. این تصادفی نبود که هر دو ولیعهد جاهطلب خیلی سریع درباره ضرورت سرنگونی حکومت پادشاه قطر، محاصره کویت و تسلیم کردن عمان، متفقالقول شدند. هر دو تمام توان خود را به کار گرفتهاند تا ائتلاف قطر با آمریکا و سایر کشورهای غربی را از بین ببرند، از طرف دیگر افکار عمومی را از نقش جدی کویت در مصالحه میان قطر و عربستان سعودی و امارات منحرف کنند و به کشورهای دیگر نشان دهند که رابطهای محتاطانه با عمان داشته باشند.
نقشه جدید برای منطقه
دستیابی به این اهداف از طریق روشهای قدیمی که بر پرداخت پول به احزاب، شخصیتها، رسانه و... صورت میگرفت، دیگر امکانپذیر نیست. پس از بحرانهای به وجود آمده در کشورهای عربی، رسیدن به این اهداف نیاز به یک اصلاح اساسی داشت. در این زمینه اماراتیها وارد بازیای شدند که فراتر از توان مدیریتشان بود. این مساله باعث شد امارات مستقیما وارد نقشهای خونین شود که جان دهها هزار نفر از شهروندان عراق و سوریه تا یمن، لیبی و حتی فلسطین را گرفته است.
