دولت‌سازی به سبک استعمار
اهمیت موارد تایوان و فیلیپین در عرصه‌ ماموریت‌های دولت‌سازی معاصر از موقعیت استثنایی آنها در دوران تاریخ استعمار نشأت می‌گیرد. این اتفاق در شرایطی شکل می‌گیرد که هنوز هدف از استعمار تغییر جامعه‌ سنتی به دولت بروکراتیک مدرن است.
  • ۱۳۹۶-۱۰-۱۳ - ۱۷:۴۲
  • 00
دولت‌سازی به سبک استعمار
ماموریت غربی‌سازی نگاهی به تمدن‌سازی آمریکا در تایوان و فیلیپین
ماموریت غربی‌سازی نگاهی به تمدن‌سازی آمریکا در تایوان و فیلیپین
به گزارش «فرهیختگان آنلاین»،بنیادهای فکری دولت‌سازی در طول سالیان مختلف تغییرات گسترده‌ای را به خود دیده است و کشورهای استعمارگر از هرکدام درس‌های بیشتری گرفته و تلاش کرده‌اند در موارد دیگر بتوانند بهتر عمل کنند. مقاله‌ زیر توسط رئو ماتسوزاکی، فارغ‌التحصیل دکتری علوم سیاسی دانشگاه MIT ایالات متحده، با عنوان «تئوری دولت‌سازی»، به بررسی روش‌های گذشته دولت‌سازی و مقایسه‌ آنها با روش‌های کنونی می‌پردازد.

در طول دو دهه‌ گذشته، بازیگران بین‌المللی مجددا اقدامات مستقیم و نقش تاثیرگذاری را در ایجاد جنگ‌ها و سقوط حکومت‌ها آغاز کرده‌اند.

در سال 1992 و پس از ماجرای کامبوج، سازمان ملل نیز در این عرصه‌ وارد شده و به حکومت پسادرگیری همانند پیشرفت در عرصه‌های اقتصادی و سیاسی توجه کرده است. البته این فقط سازمان ملل نیست که در عرصه دولت-ملت فعال است. همین‌طور ایالات متحده اولین ماموریت پساجنگ سردی دولت‌سازی را پس از آنکه 18 آمریکایی در سومالی کشته شدند در سال 1993 به اجرا درآورد. تا این زمان و پس از آن هر دو جناح جمهوری‌خواه و دموکرات به شکل مشهودی با کمک گروه‌های نظامی، سیاسی و مقدار فراوانی پول برای بازسازی هائیتی، بوسنی، کوزوو، افغانستان و عراق اقدام کردند.

البته آمارهای اخیر بازیگران بین‌المللی در ایجاد نهادهای بین‌المللی از طریق اشغال ناامیدکننده بوده است و نشانه‌های کمی از پیشرفت دارد.

با توجه به پیامدهای استراتژیک انسانی دولت‌سازی و مداخله‌ خارجی درازمدت، درک بهتری از نیازمندی‌های گروه‌های خارجی برای ساخت نهادهای موفق در سرزمین‌های اشغال‌شده، ضروری و موردنیاز است. هدف این گفتار آن است که به بررسی تلاش‌های گذشته‌ دولت‌سازی به‌ویژه در چارچوب استعمار بپردازد.

برخی طرح‌های نهادسازی به شکل جاه‌طلبانه‌ای تحت استعمار اجرا شده است. دلیل این اتفاق هم مجموعه‌ موفقیت‌های خیره‌کننده و شکست‌های فاجعه‌باری است که در این عرصه به وجود آمده است.

اشغال تایوان توسط ژاپنی‌ها (از 1895 تا 1945) نمونه‌ ویژه‌ای از موفقیت دولت‌سازی در چارچوب استعماری است. قبل از آنکه تایوان توسط ژاپن اشغال شود این کشور از نظر اقتصادی در حال توسعه بود اما به دلیل برخی مسائل سیاسی امپراتوری چینگ بسیار بیمار بود. حضور ژاپنی‌ها ابتدا با جنگ گسترده‌ای همراه بود. ژاپنی‌ها بدون طرحی برای آینده حکومت در تایوان و تعیین حاکم بلافاصله وارد جنگ شدند.

البته این نکته هم وجود دارد که ژاپن راهنمایی‌های متضادی از مشاوران فرانسوی و انگلیسی خود دریافت کرد و در ایجاد نهادهای حکومت در سال‌های اولیه‌ استعماری شکست خورد.

در طول یک دهه، استعمارگران طاعون را ریشه‌کن کردند، سیستم کهنه و ناکارآمد مالکیت زمین را مدرن ساختند و شبکه‌ متراکم جاده‌ها و راه‌آهن را توسعه دادند تا این کشور به یک کشور مستعمره‌ سودآور تبدیل شود.

در همان زمان که ژاپنی‌ها در حال ایجاد موسسات دولتی مدرن در تایوان بودند، مقامات استعمارگر ایالات متحده‌ آمریکا با این واقعیت که ماموریت آنها تمدن‌سازی است، در سال 1898 فیلیپین را به اشغال درآوردند. دولت استعماری آمریکا فاقد ظرفیت لازم برای تحمیل طرح نهادی جدید بین مردم فیلیپین بود. سرکوب جنبش استقلال این کشور توسط ایالات متحده یکی از نشانه‌های این مساله است.

ایالات متحده در این کشور اقداماتی انجام داد اما هیچ کدام از این تلاش‌ها در عرصه‌هایی همچون ارتقای سلامت و همچنین هدایت مدارس کودکان فیلیپینی به سمت سیستم مدارس سکولار نتیجه‌ای نداشت. دولت ملی برای این مساله شکل گرفته بود که باورهای فیلیپینی‌ها را دموکراتیک کند اما به شکل ناامیدکننده‌ای فاسد بود.

در طول نیمه‌ اول قرن بیستم دو قدرت امپریالیستی (ژاپن و ایالات متحده) تلاش می‌کردند سبک زندگی خود را به مردمی که مقابل اشغال مقاومت می‌کردند و خواستار استقلال بودند، القا کنند. اما فقط در یکی از این موارد اهداف استعماری به نتیجه می‌رسد.

اهمیت موارد تایوان و فیلیپین در عرصه‌ ماموریت‌های دولت‌سازی معاصر از موقعیت استثنایی آنها در دوران تاریخ استعمار نشأت می‌گیرد. این اتفاق در شرایطی شکل می‌گیرد که هنوز هدف از استعمار تغییر جامعه‌ سنتی به دولت بروکراتیک مدرن است. نکته‌ اصلی این که روش‌های استفاده شده در تایوان و فیلیپین با روش‌های معمول استعمار قدیم اروپاییان در آسیا و آفریقا تفاوت داشت؛ مخصوصا وقتی این سیستم با مستعمره‌هایی که به شکل غیرمستقیم از طریق واسطه‌های محلی اداره شده‌اند، مقایسه می‌شود.

این دو نمونه زمانی شکل می‌گیرد که روش‌های شدید مهندسی اجتماعی به شکل معمول، مجاز هستند. استراتژی‌های موسسه‌سازی در هر دو نمونه، تلاشی برای دولت‌سازی معاصر بوده است. هر دو نمونه‌ نتایج مثبت و منفی اقدامات در کشورها را نشان داده‌اند و درس‌های بسیاری برای سیاستگذاران امروزی دارند.

 

* نویسنده : رئو ماتسوزاکی دکتری علوم سیاسی از دانشگاه MIT و استاد دانشگاه استنفورد

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران