یادداشت/ محمدرضا امیری دانشجوی کارشناسی‌ارشد جامعه‌شناسی سیاسی

افراد در یک پروسه تربیتی از جامعه‌پذیری یا هر چیز دیگری شکل گرفته‌اند اما نوع رسانش‌داده‌ها بین مردم و منابع خبری اعم از حاکمیتی و خصوصی، منابع آگاه مانند دانشگاه‌ها و اساتید دانشگاهی(در تمام طول عصر گذشته) و در دسترس بودن یا نبودن اطلاعات را می‌توان به‌عنوان عوامل اصلی وضع امروزی معرفی کرد.

  • ۱۳۹۶-۱۰-۰۹ - ۱۴:۴۲
  • 00
یادداشت/ محمدرضا امیری دانشجوی کارشناسی‌ارشد جامعه‌شناسی سیاسی

کدیزه شدن

کدیزه شدن

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، این بحث که تحلیل‌های روزمره در تاکسی‌های زرد و سبز خیابان‌های شهر یا مسافربرهای شخصی که نقد‌های خصوصی ویژه دهک‌های اجتماعی خود را با آب و تاب و انواع اسلوب‌ها و استدلال‌های عقلی در طول مسیر به مشتری خود می‌خورانند، سال‌هاست در بالای لیست لطیفه‌سرایی‌های ما جایی برای خود باز کرده است اما این سوال کاملا مطرح است که چه تفاوتی بین این بررسی‌ها و دیدگاه‌ها با نظریات کارشناسانه وجود دارد و اینکه چه چیز در دوره جامعه‌پذیری و رشد افراد منجر به این پدیده شده است که اخبار علمی و عقلانی همراه با کارشناسان خبره زمین‌شناسی و دانشگاهی مثلا در مورد موضوعی مانند زلزله اخیر توان مقابله با کدها و شایعات عده قلیلی از مردم را ندارند؟ این روند چه مشکلاتی را برای زندگی اجتماعی افراد ایجاد می‌کند؟ در زلزله اخیر این پدیده اجتماعی را می‌توان در جمله‌هایی مانند «اینها همه به خاطر فلان پروژه امنیتی و نظامی خارجی یا داخلی است» مشاهده کرد. این سخنان در کشور زلزله‌خیزی که سالانه میهمان چند بلای طبیعی از این جنس است و رخ دادن زلزله روی کمربندی جهانی که گسل‌های متعددی روی آن قرار دارند و سال‌هاست که دانشمندان خبر از وجود آن و احتمال فعال شدن‌شان داده‌اند، اتفاق افتاده است. بدون موادخام و اطلاعاتی بیرونی می‌توان گفت که چنین بررسی‌ها و باورهایی در بین مردم ایجاد و ساخته و پرداخته نمی‌شود اما آیا اذهان عمومی ما دچار مشکل شده‌اند یا به دلیل حجم بالای اطلاعات داده‌های بی‌کیفیت عامل ایجاد این پدیده شده‌اند؟

در پاسخ به این پرسش‌ها می‌توانیم این پیش‌فرض را برای اذهان عمومی قائل شویم که افراد در یک پروسه تربیتی از جامعه‌پذیری یا هر چیز دیگری شکل گرفته‌اند اما نوع رسانش‌داده‌ها بین مردم و منابع خبری اعم از حاکمیتی و خصوصی، منابع آگاه مانند دانشگاه‌ها و اساتید دانشگاهی(در تمام طول عصر گذشته) و در دسترس بودن یا نبودن اطلاعات را می‌توان به‌عنوان عوامل اصلی وضع امروزی معرفی کرد. به‌طور مثال نگاهی به سخنرانی‌ها و تحلیلگری‌های سخنرانان دانشگاهی و عمومی در دهه گذشته بیندازید که چه سیری را در رمزگشایی و باز کردن کدهای سری پشت پرده اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه داشته‌اند و وجه مشترک اکثر آنها حرف زدن از آن پشت پرده‌ای است که با طعنه به مخاطب می‌گوید: «تو نمی‌دانی و نمی‌توانی بدانی.» به‌عنوان مثالی دیگر کدیزه بودن معماگونگی موضوعات بیرونی این پیش‌فرض را برای افراد ایجاد کرده که موضوعات اقتصادی در سرلیست فعالیت‌های غیرقابل پیش‌بینی و مهار‌ناپذیر اجتماعی قرار دارند، بازخورد بدیهی این گونه فضای زیستی همان صفوف طولانی خرید اقلام و کالاها هستند که گاه‌وبیگاه تشکیل می‌شود، بخشی از این عطش خرید به این دلیل ایجاد می‌شود که فرد اطلاعات قابل قبولی از آینده ندارد و تجربه‌های وی همواره در تاریکی اطلاعاتی رخ داده است. این خاص‌گرایی در اطلاعات و عدم‌شفافیت در تمام حوزه‌های عمومی جامعه ما قابل مشاهده است. رازآلودگی فضای اجتماعی و عادت دادن عموم مردم به کدهایی که برای حل و فهم معادلات اجتماعی سیاسی و فرهنگی خود به آنها احتیاج دارید و در هیچ کجا آنها را پیدا نمی‌کنید، گوینده‌ای است که دائما به شما می‌گوید «آنها در حال توطئه و دروغگویی هستند»، حال آنکه در بطن جامعه گاهی هیچ یک از آن هیولاهایی که مورد توهم است، شاید موجود نباشند.

استعمارزدگی و جنگ به‌عنوان رویدادهای سهمگین گرچه سهم بسزایی در ایجاد زمینه لازم برای زایش این اذهان عمومی داشته‌اند اما تمام‌کنندگان کار همان‌هایی هستند که اطلاعات قطره چکانی و گاهی غلط را همراه با آب و تاب فراوان مانند قصه‌های مادر بزرگ‌ها در بنگاه‌های خبری، سخنرانی‌ها و... به خورد مردم می‌دهند. در خلأ نبود نخبه‌های واقع‌گرا و عدم برخورد و گاهی حمایت از افرادی که بالن‌های فکر خود را در اتمسفر رمزآلودگی به پرواز در می‌آورند، نمی‌توان افرادی را به‌عنوان کنشگران عقلانی که حتی براساس سود و زیان خود عمل می‌کنند به بار آورد. این دید را که «همواره آن چیزی هست نمی‌دانم» من منفعلی را می‌آفریند که برای کسب اطلاعات از جامعه و سر درآوردن از موضوعات و رویداد‌های اطرافش در بهترین حالت ترجیح می‌دهد به عقل خودش بدون نیاز به اطلاعات بیرونی و آنچه که در این فضا با حواس خود درک می‌کند، اعتماد کند و قید تجربه و بررسی و تحلیل دیگران را تا حد زیادی غلط و اشتباه بداند؛ این را می‌توان از علل اصلی بی‌رغبتی مردم به مطالعه دانست.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران