

جشنواره موسیقی کلاسیک ایرانی امسال دومین دوره برگزاری را پشت سر گذاشته است، اگر بخواهید به مهمترین وجه افتراق این جشنواره نسبت به سال گذشته بپردازید به چه نکتهای اشاره میکنید؟
ما امسال تلاش کردهایم به نسبت دوره گذشته از ظرفیت گستردهتری از هنرمندان در شاخههای مختلف بهره بگیریم. ضمن اینکه امسال ترکیب اعضای شورای هنری جشنواره را به کلی تغییر دادهایم، چراکه احساس کردیم نیازمند وجود سلایق نویی هستیم.
تغییر اعضای شورای هنری جشنواره در حالی صورت گرفته که میبینیم سالها در برخی جشنوارهها و همینطور ارکسترهای فعلی، اعضای شورای سیاستگذاری محدود به تعدادی از هنرمندان هستند و سالها هم در این حیطه باقی میمانند؟
همینطور است، اتفاقا خود من از جمله هنرمندانی هستم که نسبت به این مساله همیشه انتقاد جدی داشتهام و معتقدم اگر تغییری در اعضای شوراهای موسیقی صورت نگیرد نمیتوانیم شاهد تحولات مثبتی در این وادی باشیم. به همین خاطر مهمترین تفاوت امسال با سال گذشته در عملی کردن همین نکته است. از اینها گذشته، امسال هیچکدام از گروههای موسیقی که سال قبل در جشنواره شرکت کردند، حضور ندارند. چون در این زمینه همانطور که دراوایل گفتوگو اشاره کردم میخواستیم از ظرفیت گسترده نوازندگان در جریان برگزاری جشنواره استفاده کنیم. خوشبختانه در این زمینه موفق هم بودهایم، کمااینکه دراین دوره از جشنواره، 20 گروهنواز و 20 تکنواز بهعنوان چهرههای جدید حضور یافتهاند. بههرحال تلاشمان این بوده که جشنواره را به سمت نوگرایی پیش ببریم.
کیفیت اجراهای امسال را چطور ارزیابی میکنید؟
ظرفیت اجراها امسال از نظر کیفی نسبتا در سطح مطلوبی قرار داشته است، ولی مساله این است که وقتی گروهی متقاضی میشود در جشنواره حضور یابد و به تبع آن قطعاتی را اجرا کند، شاید به شکل صد درصد مورد قبول شورای جشنواره نباشد و اعضای شوراها فقط به صرف اینکه این گروهها از مولفههایی برخوردار هستند و درمجموع استانداردهای لازم را دارند به پذیرش این گروهها در جشنواره میپردازند.
در نشست خبری جشنواره موسیقی کلاسیک به این مساله اشاره کردهاید که بهرغم اینکه در سالهای اخیر بر تعداد هنرمندان موسیقی در شاخههای آهنگسازی و نوازندگی اضافه شده و هرسال طیف گستردهای از دانشجویان دراین حیطهها از دانشکدههای موسیقی فارغالتحصیل میشوند، ولی اقبال عمومی نسبت به موسیقی ردیف دستگاهی ضعیف است. به نظر شما مهمترین دلیل بروز این نقصان چیست؟
طبعا نهادهایی هستند که باید همدوش هنرمندان موسیقی پیش بروند و آنها را مورد حمایت و توجه قرار بدهند. منظورم از این نهادها وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و صداوسیما است. وزارت ارشاد در سالهای اخیر تاحدودی توانسته این همراهی را در کنار هنرمندان موسیقی داشته باشد، ولی صداوسیما در زمینه حمایت از هنرمندان منفعل عمل کرده است. بیعلاقگی مدیران در صداوسیما درحالی صورت میگیرد که در سالهای اخیر با ظرفیت گستردهای از هنرمندان زبده مواجه بودهایم که اگر از آنها بهره گرفته میشد میتوانستند در ارتقا و پررنگ کردن موسیقی ردیف دستگاهی ایران نقش بهسزایی داشته باشند.
از طرفی، موسیقی ردیف دستگاهی حیطهای است که باید از سر آگاهی و دانش سراغ آن رفت، هم از سوی هنرمندی که میخواهد به این وادی وارد شود و هم مخاطبی که تمایل دارد به گوش کردن این نوع موسیقی بپردازد. ولی واقعیت این است که در جامعه ما به دلیل فراز و نشیبهایی که حوزه موسیقی با آن مواجه بوده چنین فرهنگسازی صورت نگرفته است. دستکم نیم بیشتری از مردم به دلیل اینکه اطلاعات کافی نسبت به این حوزه ندارند طبعا شنونده آن هم نیستند. این مساله در حالی صورت میگیرد که ما ملتی بودهایم که از پیشینه غنی در حوزه موسیقی معاصر برخوردار بودهایم و فرهنگسازی نسبت به این عرصه باید خیلی پیشتر از اینها صورت میگرفته است. بههرحال موسیقی، خاصه موسیقی ردیف دستگاهی هیچوقت درخلال این سالها به آن شکلی که باید حامی جدی نداشته است. درحالی که این وادی نیازمند حمایت نهادی جریانساز است که شناخت مردم را نسبت به موسیقی افزایش دهد و از این رهگذر بر تعداد مخاطبان کنسرتهایی که در این زمینه برگزار میشود بیفزاید. جشنوارههایی مثل جشنواره موسیقی کلاسیک ایرانی با سالی یکبار برگزار شدن نمیتواند دردی از دردهای این حوزه را تسکین دهد. طبیعی هم هست، چون جشنوارهها همواره در برههای از زمان برگزار میشوند و تا برگزاری بعدی آنها یکسال فاصله میافتد، دراین بین نهادهایی لازم است در طول سال فعال باشند و به مدد تدارک دیدن برنامههای مختلف دراین زمینه، پیوند بیشتری بین مردم و موسیقی ردیف دستگاهی ایجاد کنند.
خود شما درجریان برگزاری این جشنواره، اطلاعات اقشار مختلف جامعه نسبت به موسیقی ردیف دستگاهی را چطور ارزیابی میکنید؟
اگر در این ارتباط نموداری را در نظر بگیریم، باید بگوییم دراین سالها یعنی بهطور مشخص در 10 سال گذشته تا امروز از منظر نوازندگان با رشد کمی مواجه بودهایم. ولی از آن طرف هم میبینیم تعدادی از هنرمندان و به تبع آن مخاطبان هم بودهاند که به دلایل مختلف مدتی در حوزه موسیقی ردیف دستگاهی کار کردهاند و بعد به سوی موسیقی پاپ یا حوزه پاپ سنتی رفتهاند.
این هم یک آسیب است؟
درست است، ولی باید دلایل آن مورد ریشهیابی قرار بگیرد. از همه مهمتر اینکه هنرمندی که وارد عرصه موسیقی ردیف دستگاهی میشود باید بداند در مقایسه با کنسرت موسیقی پاپ، هیچگاه نمیتواند مخاطب پنج هزارنفری داشته باشد، چون جنس و ویژگیهای موسیقی ردیف دستگاهی و بهعبارتی موسیقی کلاسیک ایرانی با دیگر ژانرهای موسیقی مثل پاپ تفاوت دارد.
ولی امروز میبینیم موسیقی پاپ بهنوعی بر جامعه سایه انداخته است، با وجود آنکه قیمت بلیت کنسرتهای پاپ گاه تا مرز 200 هزارتومان هم میرسد، ولی چون آن شناخت و آگاهی که پیشتر به آن اشاره کردم در بین مخاطبان موسیقی وجود ندارد، برخی از مردم ترجیح میدهند به سمت این کنسرتها بروند. به نظر میرسد در این زمینه نیازمند عزم جدی و فعالیتهای میدانی هستیم، در این ارتباط بازهم باید تاکید کنم که جشنوارههایی از این دست بهتنهایی نمیتوانند به فرهنگسازی در این ارتباط بپردازند و فقط به مثابه قطرات آب هستند که به پای درخت نحیفی ریخته میشوند. البته در اینکه جشنوارهای مثل جشنواره موسیقی کلاسیک ایرانی میتواند کمکدهنده و موثر باشد شکی نیست، اما به هر حال اگر میخواهیم شناختها نسبت به این نوع موسیقی بیشتر شود، به برنامهریزیهای جامع و سازوکارهای کاربردیتری احتیاج داریم.
چرا امسال بخش رقابتی دراین دوره از جشنواره گنجانده نشده است؟
واقعیت اینکه جشنواره موسیقی کلاسیک ایرانی، جشنوارهای نو پاست و بهرغم قدمهای تاثیرگذاری که تا امروز برداشته تازه در ابتدای راه است. بنابراین احساس کردهایم در این دوره توانایی گنجاندن چنین بخشی و همینطور بودجههای لازم را در جشنواره نداریم، ولی قصد داریم از سال آینده بخش رقابتی را هم در کنار دیگر بخشهای جشنواره قرار بدهیم.
حالا که صحبت به بودجه کشید اگر ممکن است درباره مقدار بودجه امسال هم توضیح دهید؟
دفتر موسیقی وزارت ارشاد سال گذشته 100 میلیون تومان بودجه بابت دستمزد گروهها تخصیص داد و این رقم قطعا امسال اگر کمتر نباشد بیشتر خواهد بود. ضمن اینکه در مقایسه با سال گذشته، اجراهای صحنهای که گروههای مختلف در این دوره از جشنواره شرکت کردهاند با اقبال گستردهتری از سوی مخاطبان مواجه شده است. به تبع آن فروش بلیتهای جشنواره هم شرایط مطلوبی داشته است. البته امسال بخش پژوهش هم به جشنواره اضافه شده است، در مجموع برآوردمان این است که 150میلیون تومان از سوی دفتر موسیقی به دستمزد هنرمندان در این دوره اختصاص خواهد یافت.
در سالهای اخیر بحث رونق گرفتن اقتصاد در عرصه هنرهای تجسمی مطرح شده و بسیاری از هنرمندان و دستاندرکاران این عرصه تلاش کردهاند به سهم خود دراین زمینه نقش داشته باشند. به نظر شما چطور میتوان به اقتصاد موسیقی معاصر کمک کرد؟
اگر بخواهم بهطور مشخص درباره رونقبخشی به اقتصاد موسیقی کلاسیک ایرانی صحبت کنم، باید بگویم فعالیت در این زمینه به آن شکلی که باید ساده نیست و برای محقق کردن چنین مسالهای، سازوکارهایی نیاز است که فقط هم بهعهده هنرمندان موسیقی نیست و مدیران فرهنگی هم باید دراین زمینه همیاری و حمایت کنند. مسالهای که عامل بازدارنده برای رونق اقتصاد موسیقی به شمار میرود این است که ما در ردیف کشورهایی قرار داریم که عضو قانون کپیرایت نیستیم، همین مساله کار را برایمان دشوار کرده است. نمونه آن فروش نرفتن آلبومهای موسیقی در شرایطی است که دانلودهای غیرقانونی بسیار باب شده و عملا کسی مقابل چنین جریانی نمیایستد. در حالی که دانلود غیرقانونی آثار موسیقایی صدمات وسیعی به هستی هنرمندی میزند که عمر و جوانیاش را صرف ساخت و ارائه این آثار کرده است. نمونه آن مجموعه هشت آلبوم کیهان کلهر است که قرار است از سوی موسسه فرهنگی- هنری «ساز آواز» منتشر شود و در دسترس علاقهمندان قرار بگیرد. مجموع این اثر 120 هزار تومان است؛ 120 هزارتومان برای هنرمندی که به خاطر هرکدام از قطعات این آلبومها، ماهها عمر خود را در فرودگاهها و هتلها صرف کرده و به قولی خوندلها خورده تا توانسته کاری را که میخواهد در این وادی به مرحله مطلوب برساند.
ولی وقتی در فضای مجازی، کامنت برخی از افراد را میخوانم واقعا متاسف میشوم، چراکه برخی از کامنتها حکایت از آن دارد که این قیمت زیاد است و میتوان هر کدام از این قطعات را درسایتهای مختلف به شکل رایگان دانلود کرد و... . در چنین شرایطی چطور میتوان به رونق وارتقای اقتصاد در حوزه موسیقی امیدوار بود؟! از طرفی، وقتی آگاهی و شناخت لازم نسبت به موسیقی ردیف دستگاهی از سوی مردم در یک جامعه وجود ندارد، طبیعی است که آنها نمیتوانند درک کنند یک هنرمند برای به ثمر رساندن یک آلبوم چقدر مرارت و مشقت متحمل شده است. البته نمیتوان از مردم انتظار داشت که به رعایت کردن حقوق مولف پایبند باشند، وقتی صداوسیما بهعنوان ارگانی که باید درجامعه به مثابه الگوی فرهنگی باشد هم، چنین موردی را رعایت نمیکند. صداوسیما سالهاست بدون اجازه هنرمندان، آثار آنها را از رادیو و تلویزیون پخش میکند، بیآنکه به حقوق مولف احترام بگذارد. اینها مسائلی هستند که همواره در حیطه موسیقی ما وجود داشته و بهطور قطع اگر نتوان به مرتفع کردن چنین مسائلی پرداخت، اقتصاد موسیقی هیچگاه رشد نخواهد کرد و به تعالی و بالندگی نمیرسد.
برگردیم به جشنواره موسیقی کلاسیک ایرانی، با پشت سر گذاشتن دومین دوره از جشنواره، ارزیابی شما نسبت به گروههای امسال در جریان اجراهای صحنهای چیست؟
خوشبختانه نقاط قوت در این دوره از جشنواره زیاد است، ما تلاش کردهایم در این دوره مولفههای بسیاری را رعایت کنیم. یکی از اینها تمرکز و توجه به نسل میانی موسیقی است؛ بهطوری که امسال در جریان برگزاری جشنواره از هنرمندانی که در رده سنی دهه 50 تا 70 بودهاند دعوت کردهایم تا به ارائه اثر دراین جشنواره بپردازند. نکته دیگر اینکه امسال هنرمندان پیشکسوت در کنار هنرمندان جوان به اجرای برنامه پرداختهاند. درمجموع، گروههایی که امسال در جشنواره شرکت کردهاند خروجی راضیکننده و مطلوبی داشتهاند و توانستهاند نظر اعضای شورای هنری و همینطور مخاطبان را به خود جلب کنند. یکی از این گروهها «بحر نور» بود که واقعا اجرای خوبی در طول جشنواره ارائه داد. همینطور سیدرضا طباطبایی در بخش ساز و آواز به بداههخوانی در مایه سهگاه پرداخت و آوازی را برای مدعوان اجرا کرد که در نوع خود بینظیر بود و با استقبال و تشویقهای پی در پی مردم مواجه شد.
* نویسنده : آزاده صالحی روزنامه نگار
