

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، شاعران بزرگ معاصر مانند پیشینیان خود، نام یا تخلص یککلمهایشان آنقدر باشکوه است که تکلف هیچ پسوند و پیشوندی حتی نامخانوادگی را در کنار خود نمیپذیرد. مثلا کسی را سراغ نداریم که به «نیما» بگوید استاد نیما یوشیج یا «قیصر» را جناب دکتر قیصر امینپور صدا بزند. این اتفاق خاص بزرگان شعر است. نیما، قیصر، مشفق، حمید و... با آنکه هرکدام در فضایی متفاوت از هم در دنیای شعر زندگی میکردند ولی تمام شکوه و شیرینی نامشان به همین اسامی کوتاه اما پرطمطراقشان است؛ نامهایی که در ذهن مخاطبان شعردوست، تصویری است از قلهای که فراتر از ابرها استوار ایستاده و دیگران از دامنهاش به تحسین آن خیره شدهاند.
حسان نیز یکی از همین نامهای یککلمهای پرشکوه است. نام حسان برای کسانی که او را میشناختند مجموعهای از غیرت، شور، اخلاص، اشک، دلدادگی و از دنیا بریدن است که این همه در هر کلمه از شعرش جمع شده، نامی که بدون هیچ پسوند و پیشوندی باید ادا شود، نامی که وقتی بیان میشود «آمدهام ای شاه پناهم بده» و «امشب شهادتنامه عشاق امضا میشود» به ذهن متبادر میشود.
برای ما که خود را در زمره شاعران جوان مذهبیسرا میدانیم، حسان آیینه غیرت شعر ولایی بود. هم غیورانه شعر میگفت و هم غیورانه آن را میخواند. این غیرت در کمتر شاعری وجود دارد. شعرهایش نجیب و شریف است.
اما غمی که از شب عروج حسان گریبان خیلی از شاعران و شعردوستان و محبان اهلبیت(ع) و خصوصا شاعران جوان را گرفته است، حسرت این است که چرا کمتر سراغ او را گرفتیم، کاش بیشتر به سراغش میرفتیم و از تجاربش استفاده میکردیم. شاید خیلی از ما تا همین شب گذشته حتی خبر نداشتیم که حسان چند سالی است در بستر بیماری افتاده و از منظر جسمی روزگار خوشی را نمیگذراند.
من که خود را شاعر آیینی جوان به حساب میآوردم، تا همین دو ماه گذشته که قصد کردیم مستندی را درباره زندگی و زمانه حسان بسازیم با اینکه میدانستم او بیمار است اما از وخامت حال او بیخبر بودم و بعد از دیدنش وجدانم یقهام را گرفت که تا الان کجا بودی؟ و چرا تا به حال از حال و روز کسی که همیشه با شعرهایش خاطره داشتی بیخبر بودی؟ به هر حال پرونده زندگی دنیوی حسان با تمام خاطراتی که با خود به خاک برد، بسته شد و به دیدار موالیان خود رفت. کاش قدر بزرگانی که در این عرصه حضور دارند، مثل میثم و موید را که هنوز فضای شعر از نفسشان متبرک است، بیشتر بدانیم.
