به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، قدیمترها سیخ و سنجاقی بود و اجاق و لوله خودکار، اینها را اگر زبانم لال در وسایل شخصی کسی پیدا میکردید، دیگر میشد به اطمینان به او به چشم یک معتاد نگاه کرد؛ معتادی که البته آنقدرها هم خطرناک به نظر نمیرسید. بیشتر گوشهای تنها یا با رفقا مینشست و مشغول لهو و لعب میشد، بعضا دایره و تنبکی هم بود و بعد از چند ساعت سرخوشی، نا و تاوان معتاد بختبرگشته گرفته میشد و مانند جنازه به گوشهای میافتاد! تشخیص اعتیادش هم آنقدر سخت نبود، از چرت زدنهای وقت و بیوقت، تا خارش بدن؛ اگر هم کار خدا روزی دلش پای زن و بچهاش گیر میکرد و به قولی سرش به سنگ میخورد، خودش را در زیرزمینی، انباری، جایی حبس میکرد تا شیطان پلید اعتیاد از جلدش خارج شود و به زندگی باز گردد. فقط کمی همت میخواست و امید.
اما همانطور که هیچچیز مثل قبل نماند و همهچیز دچار تغییر و تحول شد، مقوله اعتیاد نیز مستثنی نماند و دستخوش تغییرات شد. تغییراتی که برخلاف سایر تحولات و به اصطلاح به روز شدنها، خیلی هم خوب نبود!
سیر تحول موادمخدر از گذشته تا به امروز یا به اصطلاح از سنتی به صنعتی، تا قبل از پیشرفتهای ناگهانی صنعت، روند بسیار کندی داشت. شاید بتوان گفت اولین جرقههای صنعتی شدن مواد مخدر در ایران، حدود 20 سال پیش زده شد. در آن زمان قرصهای روانگردان که بیشتر با نام اکستازی شناخته میشد، ناگهان رواج گستردهای پیدا کرد.
با فراگیرشدن مصرف این قرصها مخصوصا بین جوانان، دیگر خبری از گوشهنشینی نبود و نشئگی جای خود را به توهم هیجان داده بود؛ هیجانی که خیلی وقتها غیرقابل کنترل میشد و مصرفکننده را به کام مرگ میکشاند. با این حال، هرچه بود، مصرف این قرصها تقریبا مخصوص میهمانیها و پارتیهای شبانه بود و به همین دلیل هم خیلیها به آن به دید مواد مخدر نگاه نمیکردند.
دیوار شیشهای
اما قضیه به همین جا ختم نشد؛ سوداگران مرگ حالا مادهای را به بازار عرضه کرده بودند که میتوان گفت ترکیبی بود از سنت و مدرنیته، همانقدر که شیوه مصرف آن به مواد سنتی شباهت داشت و از نظر علائمی مانند خماری و همچنین تعدد دفعات مصرف خاطره موادمخدر سنتی را زنده میکرد، عوارض و نتایج آن اما کاملا صنعتی بود. هیجان بالا، توهمزا بودن بسیار شدید و البته ایجاد خوی پرخاشگری در فرد از ویژگیهای مخدر شیشه بود. موادی که بر خلاف اسم زیبا و شفافی که داشت، بعد از مدت کوتاهی حتی چهره مصرفکننده را به زشتترین حالات تبدیل میکرد. مصرف شیشه اما به میهمانیها و دورهمیها و گعدهنشینیها ختم نشد. سود سرشار فروش این محصول برای تولیدکنندگان آن باعث شده بود که سالها با جاافتادن نام این محصول به نام مواد مخدر مبارزه کنند تا جایی که با تبلیغات گسترده بهخصوص بین جوانان، مدتها از این محصول در آرایشگاههای زنانه و خوابگاههای دانشجویی بهعنوان داروی لاغری یا قرص بیدار ماندن در شبهای امتحان استفاده میشد اما عوارض مصرف شیشه بسیار وحشتناک بوده و به گفته بسیاری از پزشکان نیز ترک کردن آن به صورت کامل، سختتر از جان دادن خواهد بود. همین امر باعث شد مصرف این ماده در جامعه و پس از ایجاد مشکلات فراوان تا حدودی توسط خانوادهها و دولت کنترل شود؛ هرچند هنوز هم در جرگه رایجترین مواد مخدر مصرفی در ایران است.
از همه اینها که بگذریم روی هم رفته میزان مصرف همه این مواد حتی 40 درصد از بازار مصرف را نیز تشکیل نمیدهد!
گل پشت و رو نداره!
گل، غنچه، علف؛ نه، اشتباه نکنید. صحبت درباره باغداری نیست، اینها تنها بخشی از اسمهای زیبای این ماده ویرانگر است.
مادهای که در دنیا بیشتر به نام ماریجوانا شناخته میشود؛ گیاهی با رنگ سبز نسبتا تیره، که زندگی مصرفکنندهاش را کاملا تیره و تار میکند.
کافی است چرخی در پارکهای شهر بزنید، چند دقیقه روی نیمکت بنشینید و چند عدد اسکناس ترجیحا 10 هزار تومانی را چند بار بشمارید. زیاد طول نمیکشد که احتمالا با جوانی کم سن و سال مواجه میشوید. بر خلاف سایر فروشندگان مواد اما توقع دیدن لباسهای پاره، چهره ژولیده و صورتی خمار را نداشته باشید چراکه همانطور که مشتریان این نوع مواد مخدر را اکثرا نوجوانان و جوانان 13 تا 25 سال تشکیل میدهند، فروشندگان آن نیز غالبا جوانانی با ظاهری آراسته هستند. قضیه وقتی جنجالیتر میشود که تنها با چیزی حدود 40 هزار تومان میتوانید مقدار مورد نیاز برای دو یا سه بار مصرف را تهیه کنید. کاشت این گیاه نیز خیلی دشوار نیست و برای پیدا کردن بذر آن که از خانواده خشخاش است، کافی است چرخی در شبکههای اجتماعی بزنید؛ بذری که در هر آب و هوایی و در هر مساحتی قابل کشت بوده و البته تشخیص تفاوتش با گیاهان آپارتمانی تقریبا دشوار است!
اما مشکل اصلی شناسایی مصرفکنندگان این مواد، مخصوصا برای خانوادهها نیز تنها به اینجا ختم نمیشود؛ اندکی بعد از اولین مصرف این مواد که اشکال مصرف آن از داخل سیگار تا کیک گل متفاوت است، ظاهرا دنیای جدیدی روبهروی فرد پدیدار میشود!
مصرفکننده که حالا اعتمادبهنفس کاذب و شدیدی در خود احساس میکند، خوشبرخورد میشود، اشتهایش افزایش مییابد، پرتحرک میشود، احساس میکند قدرت فهم و دانش او چندین برابر شده و حتی ترکهای دیوار نیز برایش جذاب شدهاند. دلیل اصلی این پدیده اما به گفته روانشناسان، غدد و حسگرهای احساس لذت (در اصطلاح روانپزشکی به آنها ظرف لذت گفته میشود) در ذهن مصرفکننده است که دچار آسیبهای جدی شدهاند و فرد قدرت تشخیص لذت حقیقی و خیالی را از دست میدهد اما این تازه ابتدای کار است. این ماده که اعتیادآوری وحشتناکی هم دارد (مخصوصا نوع فرآوری شده آن که به آن وید یا گل سم میگویند) با شیوه مصرف و تهیه بسیار آسان، کمکم جای خود را بهعنوان یک همراه همیشگی در دل مصرفکننده باز میکند.
با گذشت زمان، حباب ساختگی لذت، شکسته شده و فرد احساس افسردگی شدید پیدا میکند. توهمزایی این ماده مخدر برخلاف بسیاری از مواد، بسیار واقعی به نظر میرسد بهطوری که فرد حتی پس از بازگشت به حالت طبیعی نیز متوجه توهم بودن آن نمیشود و همین امر قضیه را پیچیدهتر میکند. کار به جایی میرسد که جای توهم و واقعیات کاملا در ذهن مصرفکننده جابهجا میشود. در این حالت، ذهن فرد کاملا بیدار و مشغول فعالیت است اما بدن وی در حالتی بین خواب و بیداری بوده و ممکن است یک کلمه یا یک کار را بالغ بر 50 بار پشت سر هم تکرار کند، بدون آنکه حتی متوجه یک بار انجام آن باشد. دیگر خبری از رفتارهای پسندیده و اعتمادبهنفس کاذب نیست. اشتهای فرد بهشدت کاهش یافته و کاهش وزن شدید و ناگهانی به وجود میآید. پرخاشگری ذهنی در فرد به جایی میرسد که برای خواندن یک خط نوشته گاهی ساعتها وقت صرف میکند.
رهایی از دام این ماده چندان راحت نیست. ماده موثره آن تتراهیدروکانابینول یا به اختصار تیاچسی حالتی محلول در چربی دارد و پس از هر بار مصرف، حدود 35 تا40 روز در بدن فرد باقی میماند. مصرفکننده که حالا حسگرهای لذت در مغزش تقریبا نابود شده است، چارهای جز مصرف دوباره و دوباره این مواد برای ایجاد اندک شور و انرژی در خود ندارد و این کار را آنقدر ادامه میدهد تا تقریبا به مصرفکننده 24 ساعته تبدیل شده و تمام زندگی خود را به پای این گیاه آدمخوار، از دست میدهد.
چه باید کرد؟
شکی نیست که عامل اصلی گرایش به مواد مخدر در بین جوانان و نوجوانان، فاصله فکری و روحی ایجاد شده بین آنها و خانوادههاست. در این صورت، فرد به یک هدف عالی برای سوداگران مرگ تبدیل میشود. اختصاص زمان کافی برای ارتباط با جوانان، هدایت اجتماعی آنها به سمت و سوی ورزش و اخلاقیات و کسب دانش کافی میتواند مانع بزرگی بر سر راه سودجویان باشد.
فضای کنترلنشده مدارس، ارتباطات دوستی با جنس مخالف، ضعف خانواده و جامعه در هویتبخشی به نوجوانان و البته گشت وگذار بدون نظارت در فضاهای مجازی، بستری را فراهم کرده که جوانان فارغ از جنسیت، به سمت سوء مصرف مواد مخدر حرکت کنند.
بدون شک، تنها راه نجات جامعه از این بلای خانمانسوز و بنیانبرافکن، همفکری و اقدامات مشترک خانوادهها و مسئولان فرهنگی و اجتماعی کشور است که اگر هرچه سریعتر دست به کار نشوند، شاید در آیندهای نهچندان دور، دیگر هیچ اقدام و عملی کارساز نباشد.
* نویسنده : حمیدرضا کریمیان