انتقاد وزیر اسبق صنعت، معدن و تجارت از برخی سیاست های اقتصادی ۴ دهه اخیر
در طول سالیان گذشته و به‌طور مستمر، تنها به دلیل تامین منافع کوتاه‌مدت، منابع پیش‏خور و آینده نادیده انگاشته شده است. بخش قابل‌توجهی از صندوق‌های بازنشستگی یا ورشکسته شده‌اند یا اتکای قابل‌توجهی به منابع دولتی دارند.
  • ۱۳۹۶-۰۸-۱۷ - ۱۳:۳۲
  • 00
انتقاد وزیر اسبق صنعت، معدن و تجارت از برخی سیاست های اقتصادی ۴ دهه اخیر
اغلب صندوق‌های بازنشستگی ور شکست شدند
اغلب صندوق‌های بازنشستگی ور شکست شدند

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، مهدی غضنفری، وزیر اسبق صنعت، معدن و تجارت امروز یکی از منتقدان صریح سیاست‌های اقتصادی کشور است. او که به تازگی اصطلاح تباهیدگی و بالندگی اقتصاد را مطرح کرده، بر این باور است که فرآیند تباهنده اقتصاد ایران، منابع را تلف کرده و تنها محصول تباهیده‌ای را تحویل جامعه می‌دهد که شاخص‌ترینش همان استقراض داخلی و اوراق قرضه خزانه است. او با استعاره، ۶ چاه نفت شامل چاه نفت واقعی، چاه نفت مجازی، چاه نفت طبیعی، چاه نفت مصادره‌ای، چاه نفت قرضی و چاه نفت اعتباری را عواملی می‌خواند که فرآیندهای تباهنده در اقتصاد ایران را با وضوح بیشتری به معرض دید می‌گذارند.

روز گذشته، «مهر» گفت‌وگویی تفصیلی با این استاد دانشگاه علم و صنعت انجام داده و از او پرسیده است که آیا اکنون می‌توان اقتصاد ایران را یک اقتصاد تباهیده دانست؟

غضنفری در پاسخ به این سوال با اشاره به اینکه این روزها در محافل مختلف علمی، اقتصادی و سیاسی کشور، موضوع بهبود اوضاع اقتصادی ایران مطرح است، گفته: «وعده‌هایی که در این زمینه داده می‌شود، بعضا از «رسیدن به اقتصاد اول منطقه» به «حفظ سطح معیشت مردم» تنزل یافته است. البته هر یک از صاحب‌نظران مشکل را در جایی می‌دانند. برخی، ساختارهای بوروکراسی را مسئول و گروهی، ناکافی بودن تعاملات بین‌المللی یا خروج سرمایه را علت اصلی ذکر می‌کنند؛ مردم هم گاهی امیدوارانه و این روزها اغلب ناامیدانه، پیگیر تصمیمات و اتفاقات هستند. اما برای طرح اینکه بتوان به‌درستی قضاوت کرد که اقتصاد ایران تباهیده است یا خیر، باید ابتدا تعاریف درست و مشخصی از یک اقتصاد تباهیده ارائه کرد.»

او در مورد کلمه تباهنده توضیح داده است که این کلمه برگرفته از سر کلمات تبذیر در به‌کارگیری و اهمال در هدایت و نظارت بر دارایی‌های هدف است و گفته: «فرآیند تباهنده، فرآیندی است که منابع و امکانات یا همان دارایی‌ها را به‌عنوان ورودی دریافت کرده؛ اما خروجی اندک، بسیار کم یا حتی منفی را پس می‌دهد. معمولا در اقتصاد، خروجی یک فرآیند، وارد فرآیند دیگری می‌شود. حال اگر فرآیند دوم هم تباهنده باشد، چرخه تباهندگی تشکیل می‌شود که نتایجش نابودی تدریجی منابع و نهایتا «اقتصاد تباهیده» است. پس فرآیند تباهنده، منابع را تلف می‌کند و محصول تباهیده تحویل جامعه می‌دهد. چاه نفت مجازی شامل امکان خلق پول اعم از چاپ پول یا تسعیر مجدد منابع ارزی و نیز خطوط اعتباری بانکی از جمله مواردی هستند که اقتصاد ایران را به سمت تباهندگی سوق می‌دهند.»

وی در پاسخ به این سوال که اکنون فرآیندهای تباهنده را می‌توان در کدام یک از بخش‌های اقتصاد ایران با وضوح بیشتری ملاحظه کرد، گفته است: «فرآیندهای تباهنده می‌توانند در همه حوزه‌های اقتصادی و غیراقتصادی فعال شوند. در حوزه اقتصادی ممکن است در بخش‌های دولتی، شبه‌دولتی، تعاونی و خصوصی به وقوع بپیوندد که در بخش دولتی، آن را می‌توان در قالب تبذیر در به‌کارگیری و اهمال در هدایت و نظارت بر دارایی‌های همگانی تعریف کرد. منظور از دارایی‌های همگانی همان منابع آشکار و پنهانی است که دولت به آنها دسترسی دارد و در صورت استفاده نابجا هدر خواهند رفت. اما نکته حائز اهمیت آن است که از آنجا که وجود منابع سرشار نفتی در کشور ما باعث شده به‌تدریج فرآیندهای تباهنده در همه جای اقتصاد کشور نفوذ کند، متاسفانه نگاه ما به سایر منابع غیرنفتی هم به‌مثابه منابع نفتی بوده است. اگر بخواهیم فهرستی از این منابع را ذکر کنیم شامل منابع نفتی، گازی و فرآورده‌های نفتی که اصطلاحا به آن چاه نفت واقعی می‌گوییم معادن، مراتع طبیعی و جنگل‌ها، دریاها و منابع آبی، گردشگری که به آن چاه نفت طبیعی لقب می‌دهیم و اموال، املاک و کارخانه‌های مصادره‌ای و تملیکی که به نام چاه نفت مصادره‌ای می‌گوییم، خواهد بود.»

غضنفری معتقد است که در کنار همه این موارد می‌توان به چاه نفت مجازی شامل امکان خلق پول اعم از چاپ پول یا تسعیر مجدد منابع ارزی و نیز خطوط اعتباری بانکی، چاه نفت اکتسابی شامل درآمدهای مالیاتی، اخذ عوارض و تعرفه‌های گوناگون، فروش دارایی‌ها، چاه نفت قرضی شامل استقراض داخلی و اوراق قرضه خزانه، استقراض خارجی، صندوق‌های بازنشستگی و چاه نفت اعتباری یا همان وقف و سایر منابع بر پایه باورها و سرمایه‌های انسانی و اجتماعی نیز اشاره کرد.

او همچنین به دلایل ناهمواری‌های اجتماعی که حاصل شرایط نابسامان اقتصادی است، اشاره کرده و گفته است: ‌«در کشور ما تلاش‌های بالنده بسیاری صورت گرفته که در همه دوره‌ها، کم و بیش مشهود بوده؛ یعنی چرخه‌های بالندگی وجود داشته؛ اما متاسفانه همزمان چرخه‌های تباهندگی هم فعال بوده و نتیجه آن، تباهیدگی منابع و خسارت‌های پیدا و پنهان بسیار است. اگر چرخه‌های تباهندگی بتوانند غالب شوند اقتصاد کشور را تباهیده خواهند کرد. البته مقامات دولتی هم بارها به این موضوع اشاره کرده‌اند که اشارات آنها، نتیجه فعال بودن چرخه‌های تباهیدگی است.» تنها در مورد صندوق بازنشستگی کشوری طی ۴۰ سال گذشته، ۲۸ قانون، مقررات یا مصوبه توسط دولت و مجلس، بدون در نظر گرفتن بار مالی به تصویب رسیده است. بار مالی این ۲۸ قانون بیش از ۴۰۰ هزار میلیارد تومان برآورد می‌شود، متاسفانه فرآیندهای تباهنده تنها در یکی دو بخش اقتصاد فعال نیستند؛ بلکه با کمی مداقه می‌توان هزاران نمونه از آنها را در همه بخش‌ها مشاهده کرد. از سوی دیگر، هم اینک ۱۶صندوق بازنشستگی در ایران وجود دارد که بزرگ‌ترین آنها سازمان تامین اجتماعی و بازنشستگی کشوری است. فلسفه وجودی این صندوق‌ها مبتنی‌بر آینده افراد است و به صندوق‌های بین نسلی معروف شده‌اند. در طول سالیان گذشته و به‌طور مستمر، تنها به دلیل تامین منافع کوتاه‌مدت، منابع پیش‏خور و آینده نادیده انگاشته شده است. بخش قابل‌توجهی از صندوق‌های بازنشستگی یا ورشکسته شده‌اند یا اتکای قابل‌توجهی به منابع دولتی دارند.

این استاد دانشگاه، علت این پدیده‌های خسارت‌بار را برخی مدیران تباهنده و تصمیمات تباهنده آنها دانسته و تاکید کرده که «این مدیران به‌دلیل عدم تخصص، ناآگاهی یا منافع شخصی یا گروهی تصمیم نادرست می‌گیرند؛ ضمن اینکه سازمان‌های تباهنده  با به‌کارگیری فرآیندها و کارکنان ناکارآمد مشکل‌ساز شده و درنهایت عملیات تباهنده‌ای با به‌کارگیری روش‌هایی در اتلاف منابع و بهره‌وری پایین انجام می‌دهند؛ البته به این فرآیند باید شرایط سیاسی و اجتماعی اعم از غیربهینگی فضای کسب‌وکار، فرار سرمایه و حتی قوانین و مقررات اعم از پیچیده شدن کارها و ایجاد امضاهای طلایی را هم اضافه کرد. به‌خصوص اینکه ناآگاهی و نادانی و عدم تخصص، ریشه تقریبا همه مشکلات است. تمام شدن و تباه شدن منبع می‌تواند منجر به متوقف شدن این فرآیند شده و شناسایی یا دستیابی به یک منبع جدید، بعد از تباه شدن منبع اول هم دوباره آن را فعال کند. این فرآیند نتیجه‌ای جز فقر، فاصله طبقاتی و اقتصاد وابسته و متزلزل ندارد.»

او زمان شروع این فرآیند را از زمان شناسایی یک یا چند منبع عمومی و علت شروع آن را دستیابی به پول بدون رنج و زحمت و تمایل به هزینه کردن آن دانسته و پیش‌بینی کرده است که تمام شدن و تباه شدن منبع می‌تواند منجر به متوقف شدن این فرآیند شده و شناسایی یا دستیابی به یک منبع جدید، بعد از تباه شدن منبع اول هم دوباره آن را فعال کند؛ «این فرآیند نتیجه‌ای جز فقر، فاصله طبقاتی، اقتصاد وابسته و متزلزل و مردم ناامید ندارد. به‌خصوص اینکه با موضوع دیرفهمی این پدیده هم‌اکنون دست و پنجه نرم می‌کنیم و بزرگی حجم و ارزش منبع اجازه نمی‌دهد این فهم به سرعت صورت گیرد. اولین نمونه از این منابع در تاریخ معاصر، کشف چاه نفت بوده و آخرین نمونه آن هم، انتشار اوراق قرضه خزانه است.»

او همچنین نسبت به تغییر سریع و مکرر مدیران و برنامه‌ها هشدار داده و گفته است: «با مقایسه متوسط دوره عمر مدیریت در شرکت‌های دولتی با متوسط عمر مدیریت در شرکت‌های موفق دنیا، می‌توان به عمق فاجعه پی برد. ضمنا حقوق و مزایای مدیران و کارکنان با سود و زیان ناشی از عملکرد واقعی آنان ارتباطی ندارد. از سوی دیگر، پاسخگویی شفاف نیز به چشم نمی‌خورد. پس سازمان‌های تباهنده، توجه کافی به محیط نداشته و به آن پاسخگو نیستند. معمولا علت ارتقا و جابه‌جابی یک مدیر در سازمان تباهنده، نوع عملکرد اقتصادی او نیست، بلکه ایجاد فرصت بهتر برای او یا جناح او است. در این سیستم، غالبا فرد، سازمان، یا جریان خاصی مسئولیت شکست را نمی‌پذیرد و معمولا زنجیره‌ای از تصمیمات غیرخبرگی، منابع را به هدر داده است و مستندسازی، ذخیره دانش و اطلاعات و انتقال تجربیات نیز متاسفانه وجود ندارد. درنهایت شکل‌گیری فساد و تراکم نیروها را نیز باید شاهد بود؛ به نحوی که امکان ایجاد بستر حیاط خلوت سیاسی و اقتصادی به دلیل عواید بالا و عدم شفافیت وجود دارد.»

وزیر اسبق صنعت، معدن و تجارت تصریح می‌کند که پدیده تباهندگی با اقتصاد مقاومتی سازگار نیست و برای تحقق اقتصاد مقاومتی پیش از هرچیز باید ذهنیت‌ها اصلاح شود و روحیه کار و تلاش اثربخش و هدفمند در بین مردم و مسئولان رواج یابد. او هشدار داده است که «اقتصاد مقاومتی با تنبلی، ناامیدی و تصمیمات نابهینه میانه خوبی ندارد. توزیع عادلانه منابع یکی دیگر از ویژگی‌های اقتصاد مقاومتی است. تا زمانی که انتظار داشته باشیم بدون درک مفاهیم دقیق مرتبط با نظریه تباهیدگی و تنظیم برنامه بلندمدت، میان‌مدت، کوتاه‌مدت و تلاش اثربخش به نتیجه برسیم، اقتصاد مقاومتی محقق نخواهد شد؛ پس راه چاره اقتصاد ما تغییر نگرش از تباهندگی به بالندگی است و پس از تغییر در ذهنیت باید دست به‌کار عملیات شد. رویکرد پیشنهادی برای تبدیل تباهندگی به بالندگی به صورتی است که مفهوم عملیات، فرآیندها، سازمان‌ها، چرخه‌ها و قطارهای بالنده و نیز عملیات، فرآیندها، سازمان‌ها، چرخه‌ها و قطارهای تباهنده را به‌درستی درک کنیم و تفاوت‌های آنها را تشخیص دهیم. ضمن اینکه فرآیندها و سازمان‌های تباهنده را شناسایی و اصلاح یا حذف کرده و به جای آنها فرآیندها و سازمان‌های بالنده ایجاد کنیم. اگرچه نباید فراموش کرد که سبک‌های مدیریتی و رفتارهای تباهنده نیز باید شناسایی و اصلاح شود.»

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰