گزارش «فرهیختگان» از تفسیرهای مختلف آماری

درست است که آمار مهم‌ترین ملاک برای تشخیص جهت اقتصاد کشور است، اما جای این آمارها در رسانه‌ها نیست. آمارها نیاز به تفسیر و باهم دیدن دارند تا بتوان نتایج حاصل را ارائه داد. وقتی برای مخاطب روشن نشده است که چگونه با این اعداد و ارقام برخورد کند، همیشه با دید شک و تردید به آنها خواهد نگریست.

  • ۱۳۹۶-۰۸-۰۱ - ۱۹:۳۰
  • 00
گزارش «فرهیختگان» از تفسیرهای مختلف آماری

اینجـا آمــارها سـخن نمـی‌گویند

اینجـا آمــارها سـخن نمـی‌گویند

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، «ملاک گرانی جیب مردم است، نه آمار و ارقام دولتی». وقتی حسن روحانی در رقابت‌های انتخاباتی سال 92 این جمله را بارها و بارها به‌کار می‌برد، فکرش را هم نمی‌کرد که چهار سال بعد بارها از طرف منتقدان علیه خودش استفاده شود. اما آیا به واقع چنین است و آمارها هیچ ارزشی ندارند؟ البته که خیر.

آمار و اطلاعات یعنی برنامه‌ریزی. داده‌های آماری بنیادی‌ترین اصل برای برنامه‌ریزی است و برنامه‌ریزی اساسی‌ترین شاخص برای مدیریت قلمداد می‌شود. آنچه که مهم است، نوع استفاده از آمار و درجه اهمیت آمار در موضوع مطرح شده است. آمار و ارقام دروغ نمی‌گویند، ولی می‌توان در قالب آمار برخی حرف‌ها را نزد. در واقع هنگام بیان آمار ترفندهایی به کار بسته می‌شود تا مخاطب به اشتباه بیفتد.

از آمارهای غلط که بگذریم، واقعیت آن است که گاهی بهره‌برداری‌های مختلفی از آمار می‌شود و از آمارهای درست استفاده‌ای غلط و ابزاری می‌شود. یا با دادن آماری خام صرفا دل خوشی برای مدیر مربوطه فراهم می‌شود. وزیری که به اعضای سازمانی از زیرمجموعه‌اش پاداش می‌دهد و آمار آن را با افتخار اعلام می‌کند، اما آن پاداش فقط در جیب چند نفر می‌رود و کارمندان عادی و نیازمندتر بی‌نصیب می‌مانند. مثال‌ها فراوان است.

در روزهای رکود اقتصادی کارکرد سیاسی آمار بیشتر به چشم می‌آید، در حالی که هیچ‌گاه شفاف نشده است که کاهش تورم یعنی چه؟ نرخ رشد اقتصادی چیست؟ اصلا نرخ بیکاری برای چه جمعیتی محاسبه می‌شود؟ افزایش اشتغال در کجا صورت گرفته که کسی مشاهده‌اش نمی‌کند؟ و... ذهن مردم با آمار در حال بمباران شدن است.

مقام معظم رهبری در دیدار شهریورماه با هیات دولت، در این زمینه فرمودند: «آمارهای ارائه‌شده در بخش اقتصاد براساس مبانی علمی مطرح می‌شود، اما این آمارها به‌طور کامل و در همه جا نشان‌دهنده وضع واقعی کشور و زندگی مردم نیست؛ بنابراین در این میان مشکلی وجود دارد که باید آن را شناخت و حل کرد. براساس این آمارها، تورم از چند 10 درصد به زیر 10 درصد رسیده، اما آیا قدرت خرید مردم و ارزش پول ملی نیز در همین مقیاس بالا رفته است؟»

برای روشن شدن موضوع به دو نمونه از آمار کلانی که به‌طور مرتب از سوی مسئولان اعلام می‌شود، می‌پردازیم.  وقتی اعلام می‌شود تورم کاهش یافته است، به معنی ارزانی نیست، بلکه منظور کاهش سرعت گرانی است. به‌طور مثال اگر پارسال یک کیلو گوشت از 30 هزار تومان به 40 هزار تومان رسیده و امسال از 40 هزار به 42 هزار، یعنی امسال تورم کاهش یافته، در حالی که ارزانی هم اتفاق نیفتاده است. درواقع گرانی با سرعت کمتری ادامه دارد، که البته تورم از سبدی محاسبه می‌شود که شامل کالاهای اساسی و غیراساسی، قیمت بنزین، مسکن، خودرو و... است. اگر تورم کالاهای اساسی و روزانه مردم اعلام شود، شاید مصرف‌کنندگان با آن بهتر ارتباط بگیرند؛ کالاهایی که نرخ تورم بالاتری دارند و به مردم مستضعف فشار بیشتری وارد می‌کنند.

به‌عنوان مثالی دیگر، وقتی می‌گویند نرخ بیکاری 10 درصد است، یعنی 10 درصد از چه جمعیتی؟ از کل جمعیت 80 میلیونی؟ فقط مردها؟ جمعیت بالای 18 سال؟ یا... ؟ نرخ بیکاری برای افراد بالای 10 سال که آمادگی کار را داشته باشند، محاسبه می‌شود.

یعنی در این تعریف دانش‌آموزان، دانشجویان، سربازها، زنان خانه‌دار و... محاسبه نمی‌شوند. این سوال مطرح می‌شود که آیا امکان دارد بدون ایجاد شغل نرخ بیکاری کاهش یابد؟ جواب مثبت است. فرض کنید جمعیتی که جویای کار هستند، به هر دلیلی عطای پیدا کردن کار را به لقایش ببخشند. عده‌ای به دنبال تحصیل می‌روند، عده‌ای دیگر روند فرار مغزها را در پیش می‌گیرند، عده‌ای به فکر راه‌اندازی کاری با سرمایه خانواده می‌افتند و... . بدون اینکه دولت کار خاصی را صورت دهد، تعداد افراد جویای کار و در نتیجه نرخ بیکاری کاهش می‌یابد؛ همان موضوعی که یک‌بار اعتراض احمد توکلی به اعلام کاهش نرخ بیکاری در دولت یازدهم را به دنبال داشت.

برگردیم به سوال اول: آیا آمارها هیچ ارزشی ندارند و قابل استناد نیستند؟ اگر این‌گونه بود که دولت یازدهم مجبور نمی‌شد در مقاطعی آمار و ارقام را پنهان کند؛ از جمله آمار رشد سال 94.

پیشقراول استفاده از آمارها در علوم انسانی اقتصاددانان بوده‌اند؛ تا جایی که برخی از آنها از رهاورد سروکار داشتن با آمارها به نظریه‌پردازی اقتصاد هم رسیده‌اند.

روشن است که آمارها جهت‌گیری کلی اقتصاد در میان‌مدت و بلندمدت را نشان می‌دهند. صرف روبه‌رشد بودن آمار نمی‌تواند برنامه‌های اجراشده در اقتصاد را توجیه کند. مشکلات انباشته مردم در دوران طولانی تحریم و رکود مُسکن‌هایی را می‌طلبد تا بتوان برای درازمدت برنامه‌ریزی و کار کرد.

در پایان، درست است که آمار مهم‌ترین ملاک برای تشخیص جهت اقتصاد کشور است، اما جای این آمارها در رسانه‌ها نیست. آمارها نیاز به تفسیر و باهم دیدن دارند تا بتوان نتایج حاصل را ارائه داد. وقتی برای مخاطب روشن نشده است که چگونه با این اعداد و ارقام برخورد کند، همیشه با دید شک و تردید به آنها خواهد نگریست.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران