گزارش «فرهیختگان» از بحثبرانگیزترین جوایز صلح نوبلکسانی در فهرست برندگان جایزه صلح نوبل هستند که سابقه خونآلودی در جنایت علیه مردم بیدفاع دارند اما از نظر کمیته این جایزه «شایسته» دریافت آن بودهاند. یکی از انتقادها به این جایزه بزرگ تقریبا یک میلیون دلاری همین است که چطور میشود یک یا چند اقدام فرد برنده، تمام سوابق بعضا سیاه او را پاک کند؟
نوبلیستهای جنایتکار
به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، هر سال اکتبر که فرا میرسد، جهان چشم به راه اهدای جایزههای متعدد «نوبل» است؛ شاید مهمترین جایزه نوبل هم «نوبل صلح» باشد که گفته میشود به کسی یا کسانی تعلق میگیرد که بیشترین اقدامات را برای «صلح جهانی» یا «منطقهای» انجام دادهاند. تا امروز بارها در رسانههای جمعی نسبت به نوع انتخاب افراد شایسته دریافت این مدال و معیارهای آن بحث شده؛ اما پیش از این افکار عمومی خیلی به این مسائل توجه نمیکرد.
بعضیها نوبل را میپرستند و بالاتر از آن در دنیا برایشان وجود ندارد. اما وقایع اخیر میانمار و سکوت مرگبار آنگ سان سوچی که سالها پیش نوبل را از آن خود کرد، در مقابل نسلکشی مسلمانان، افراد زیادی را به فکر فرو برد تا آنجا که بسیاری خواستار پسگرفتن جایزه سوچی شدهاند. رهبر سیاسی میانماری که امروز به شخصیتی منفی بدل شده، تنها نمونه از انسانهای نالایقی نیست که مدال نوبل صلح را در دست گرفتهاند.
تاریخ بیش از 100 ساله این جایزه مملو از این افراد است. کسانی در این فهرست هستند که سابقه خونآلودی در جنایت علیه مردم بیدفاع دارند اما از نظر کمیته این جایزه «شایسته» دریافت آن بودهاند. یکی از انتقادها به این جایزه بزرگ تقریبا یک میلیون دلاری همین است که چطور میشود یک یا چند اقدام فرد برنده، تمام سوابق بعضا سیاه او را پاک کند. دارنده این جایزه میتواند آغازگر یا ادامهدهنده یک جنگ خانمانسوز باشد، یا به ترور چندین نفر اقدام کرده باشد؛ حتی سالها بعد از برنده شدن جایزه، در برابر یک تراژدی بینالمللی سکوت کند اما همچنان برنده نوبل صلح باقی بماند چون هیچکس نمیتواند جایزه او را پس بگیرد؛ و کمیته این جایزه مدعی است آلفرد نوبل به آنها اجازه پس گرفتن جایزه را نداده است. همین تناقضها باعثشده این سوال همیشه مطرح باشد: برندهها چطور انتخاب میشوند؟
ظواهر امر نشان میدهد که هیچمعیار مشخصی برای انتخاب برنده یا برندگان وجود ندارد. برخی انتخابهای هیات نروژی جایزه صلح نوبل، مثل انتخاب اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۲، حتی کار را به تظاهرات خیابانی کشانده است. همین معیارهای نامشخص و جنجالبرانگیز هم باعث شده که مهاتما گاندی، رهبر آزادیطلب هندی، بهرغم اینکه پنج بار در دوران زندگی خود نامزد دریافت این جایزه شد، هیچگاه مدال نوبل را دریافت نکند. یکی از اعضای هیات نروژی در سال ۲۰۰۶ در این خصوص گفت که بزرگترین غفلت ما در طول تاریخ 116 ساله اهدای نوبل این بوده است که نوبل صلح هیچگاه به مهاتما گاندی اهدا نشد. انتقادها درباره دریافتکنندگان نوبل صلح بسیار است؛ در این گزارش به برخی برندگان این جایزه پرداخته شده که جایزه صلح را دارند اما کارنامهشان پر است از اقداماتی که رنگوبوی صلح نمیدهد، مثلا در سالهای پیش یا حتی پس از دریافت جایزه، مرتکب جنایتهایی شدهاند یا به خاطر تعلقخاطر به سیاستهای غربی در برابر برخی وقایع تلخ جهان سکوت کردهاند؛ آنهایی که نه نوبل صلح، بلکه نوبل سیاسی گرفتهاند.
چهرههای تاثیرگذار زیادی تا امروز -که بیش از یک قرن از آغاز اهدای نوبل صلح میگذرد- این جایزه را دریافت کردهاند. خوان مانوئل سانتوس رئیسجمهور کلمبیا سیاستمداری بود که سال ۲۰۱۶ مدال طلایی نوبل را دریافت کرد؛ برای پایان دادن به بیش از نیم قرن جنگ میان دولت کلمبیا و شورشیان چپگرای فارک. چندین هزار نفر از دو طرف طی این جنگ کشته شده بودند و خوشبینترین کارشناسان بینالمللی پایانی برای این تصور نمیکردند.
در سال ۲۰۱۵، هیات گفتوگوی ملی تونس این جایزه را دریافت کرد، زیرا توانستند شرایط کشورشان بعد از انقلاب را سروسامان بدهند. با اینکه تونس کشوری بود که انقلابهای عربی از آنجا کلید خورد، امروز به وضعیت عادی بازگشته است.
آلفرد نوبل پیش از مرگش تلاش کرد به تلافی جان قربانیانی که توسط دینامیت -که وی اختراع کرده بود- کشته شدند، نامی نیک از خود به جای بگذارد و ثروتش را وقف خدمت به بشریت کرد. تا آنجا که انسانهای بزرگ و کسانی که تلاش کردند زمین را جای بهتری برای زندگی بشر کنند برندگان این پنج جایزه بهخصوص مدال صلح باشند. وصیت نوبل اجرا شده است اما زمانی که این جایزه یک میلیون دلاری تبدیل به اهرم فشار بر کشورهایی میشود که با سیاستهای تجاوزگرایانه غربی سر سازش ندارند، بیشتر به یک رشوهای گرانقیمت شبیه است تا یک جایزه بینالمللی برای خدمات بشری.
مناخیم بگین
شریک سادات در نوبل ۱۹۷۸ سابقه خونآلودی در قتل و ترور دارد. او پیش از تشکیل رژیم جعلی در سرزمین فلسطین، جزء گروههای تروریستی «هگانا» و پس از آن «اتسل» بود که حتی از نظر انگلیسیها هم تشکیلات تروریستی است.
در آوریل 1948 مناخیم بگین و همدستانش به دهکده «دیر یاسین» حمله کردند و یکی از سیاهترین فجایع بشری را به نام خود ثبت کردند؛ سلاخی کردن و تجاوز به دستکم 100 زن و کودک فلسطینی طی چند ساعت و برپایی جشن و پایکوبی پس از آن. به گفته شاهدان، آدمکشهای تحت فرماندهی بگین تا پیش از غروب آفتاب چندین زن عرب را به شکلی وحشیانه مورد تجاوز قرار دادند و پیکرشان را دریدند و چندین کودک را به سیاق سنت منحرف جهودی کابالا ذبح کردند.
این جنایت به اندازهای توجیهناپذیر بود که مورد حمله جامعه جهانی و حتی افکار عمومی کلنیهای یهودینشین فلسطین قرار گرفت اما کمیته صلح نوبل تمام این اقدامات را نادیده گرفت و به خاطر یک قرارداد که روی خون بسیاری از مبارزان و مردم عادی فلسطین بسته شده بود، او را شایسته دریافت جایزهای از میراث آلفرد نوبل دانست.
اسحاق رابین
نخستوزیر اسرائیل و یکی از شرکای عرفات در جایزه صلح نوبل بود. او نیز یکی از تروریستهای قدیمی «هگانا» بود که با انجام عملیاتهای موفقیتآمیز در سال ۱۹۴۷ توانست فرماندهی تمام ترورها را برعهده گیرد. اسحاق رابین، بانی جنگ سوم اعراب و اسرائیل و طراح حمله هوایى رژیم صهیونیستی به پایتخت کشورهای عرب در سال 1967 بود. رابین بعد از حدود سه دهه حضور در ارتش اسرائیل به جرگه سیاستمداران پیوست و سفیر رژیم صهیونیستی در ایالات متحده شد.
او زمانی که بهعنوان نخستوزیر انتخاب شد، یکی از پایههای مذاکرات اسلو بود؛ مذاکراتی که یک نوبل و چند صد هزار دلار برای او به ارمغان آورد. بخشی از افکار عمومی اسرائیل بهرسمیت شناخته شدن گروههای فلسطینی را برنتابید و درنتیجه او مدت زیادی نتوانست از پولهایش لذت ببرد، زیرا یکسال بعد توسط یک صهیونیست افراطی کشته شد.
دالایی لاما
در آخرین سال دهه ۸۰ میلادی، رهبر بحثبرانگیز بوداییان تبت که امروز به سکوت در برابر قتل مسلمانان روهینگیای میانمار متهم است، برنده جایزه صلح نوبل بود. اعطای این مدال به دالایی لامای چهاردهم، که بیش از اینکه یک رهبر مذهبی باشد یک چهره اپوزیسیون حکومت چین است، در زمان خود سروصدای زیادی بر پا کرد.
او به سراسر جهان سفر میکند و طرفداران زیادی دارد اما امروز به خاطر سکوتش در برابر قتلعام مسلمانان میانمار توسط بوداییان و ارتش آن کشور مورد شماتت قرار گرفته است؛ سکوتی که نهایتا با چند جمله شکست: «آن کسانی که به نوعی برخی مسلمانان را آزار و اذیت میکنند، باید بودا را به یاد داشته باشند. قطعا بودا به یاری آن مسلمانان ستمدیده میآید. من درد آنها را حس میکنم. بسیار غمانگیز است.»
اسناد محرمانهای که چند سال قبل از طبقهبندی خارج شد، نشاندهنده دریافت کمکهای مالی دالایی لاما از آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا برای جنگ مسلحانه علیه دولت مرکزی چین در دهه ۶۰ میلادی است. در آن سالها جنگ داخلی در چین جریان داشت و نظامیان وفادار به دالایی لاما با حمایتهای مالی و آموزشی آمریکا که در برنامه «فعالیت تبت» سیا تعریف شده بود، بهعنوان نیروهای نیابتی واشنگتن علیه پکن میجنگیدند. با شکست تبتیها از ارتش خلق چین، دالایی لاما توسط افسران سازمان سیا فراری داده شد. بر اساس این اسناد، فراتر از صدها هزار دلار هزینه تسلیحات و آموزش نیروهای تحت امر دالایی لاما، او شخصا ۱۸۰ هزار دلار از سازمان سیا دستمز دریافت کرده بود. جالب آنکه در جریان سفر به سرزمینهای اشغالی هم، در سال ۲۰۰۹، ۱۰هزار دلار هم از ایهود اولمرت نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی دریافت کرد.
انور سادات
رئیسجمهور اسبق مصر در سال ۱۹۷۸ برای قرارداد امضای کمپ دیوید بهطور مشترک با مناخیم بگین نخستوزیر رژیم صهیونیستی برنده جایزه صلح نوبل شدند. کمپ دیوید در دنیای عرب و جهان اسلام یک قرارداد منفور است، چراکه طی آن، برای نخستین بار یک کشور عربی، رژیم صهیونیستی را بهعنوان یک کشور شناخت.
انور سادات پس از قضیه کمپ دیوید با اعتراضات زیادی روبهرو شد و تنش میان دولت قاهره و مردم بالا گرفت. اعتراضات خیابانی مردم به دستور سادات با برخورد نظامی مواجه شد؛ به حدی که موج دستگیری و محاکمه مخالفان درنهایت اعتراضهای بینالمللی را علیه یک برنده جایزه صلح نوبل برانگیخت. در نتیجه برانگیخته شدن احساسات مردم مصر و جهان عرب نسبت به انعقاد قرارداد کمپدیوید، سه سال بعد انور سادات در جریان مراسم رژه در اقدامی انقلابی توسط خالد اسلامبولی کشته شد.
شیمون پرز
رئیس سابق رژیم صهیونیستی که سال ۲۰۱۴ از سیاست کناره گرفت، آخرین شریک نوبل عرفات و رابین بود که به مرد بازنده سیاست اسرائیل معروف است. او هم زمانی جزء تروریستهای «هگانا» بود و بعد از انحلال آن، راه سیاست را در پیش گرفت و در انتخاباتهای زیادی شکست خورد.
یکی از جنایتهای فراموشنشدنی پرز، کشتار قانا در 18 آوریل 1996 است که 159 شهر و روستا در جنوب لبنان و در بقاع غربی هدف جنگندههای صهیونیستی قرار گرفت؛ شماری از مردم پس از چندین روز بمباران، به قانا پناه برده بودند که آن منطقه نیز مورد اصابت گلولههای اسرائیلی قرار گرفت.
شاهدان میگفتند بیش از 100 کشته برجای ماند که اعضا و جسدهای آنها با یکدیگر مخلوط شده بودند. برای کامل کردن قتل عام، نیروهای رژیم صهیونیستی به شلیک موشکهای خود که نزدیک ویرانهها، اجساد و در اطراف منطقه منفجر میشد، ادامه دادند که این امر از فعالیت آمبولانسها جلوگیری میکرد. فاجعه به اندازهای گسترده بود که سازمان ملل هم نتوانست در برابر آن سکوت کند و بر نقش دولت شیمون پرز و ارتش او در این کشتار عمدی تاکید کرد.
آنگ سان سوچی
پدیده بحثبرانگیز اینروزها، آنگ سانسوچی رهبر سیاسی میانمار در سال ۱۹۹۱ مدال نوبل را گرفت. هرچند آن روزها از درون حصر خانگی در حال مبارزه با خونتای (شورای نظامی) میانمار بود و فرزند ۱۸ سالهاش به جای او این جایزه را تحویل گرفت. او دو جایزه بینالمللی دیگر یعنی جایزه ساخاروف برای آزادیبیان (اهدایی پارلمان اروپا) و جایزه حقوق بشر رَفتو (اهدایی بنیاد پروفسور ثورلوف رَفتو) را هم دریافت کرده است.
سوچی همان زن لاغراندامی است که هیلاری کلینتون در جریان سفرش به برمه در سال ۲۰۱۱ به ملاقاتش رفت و در آغوشش گرفت. آنها که برای رویدادهای ماههای اخیر و نسلکشی مسلمانان روهینگیایی اهمیت قائل بودند، انتظار داشتند که سوچی بهعنوان چهرهای که سالها نماد مبارزه برای مردمسالاری بود، کاری برای نجات جان این اقلیت دردکشیده انجام دهد اما او در اظهارنظری از عملکرد بوداییان و ارتش میانمار کاملا دفاع کرد. با اینکه تعدادی از فعالان حقوق بشر و صلحطلب خواستار پس گرفتن جایزه صلح نوبل از سوچی شدند، «اولوج نولستاد»، رئیس بنیاد نوبل در گفتوگویی که اواسط شهریور با «فرهیختگان» داشت گفت: «بازپسگیری جایزه از دریافتکنندگان آن، نه خواسته آلفرد نوبل است و نه متناسب با قوانین کمیته صلح نوبل» و درنهایت مدال صلح در دست کسی ماند که انگار دیگر علاقهای به انسانها ندارد.حتی موج اعتراضهای بینالمللی به وقایع میانمار سوچی را وادار به یک واکنش حقیقی یا اظهار تاسف نکرد. گویا جایزه صلح نوبل هیچ تعهد انسانی برای برندگان بهوجود نمیآورد. انگار همراهی با سیاستهای غربی یک نوع حاشیه امن برای شخصیتهای سیاسی مانند سوچی در کشورهایی چون میانمار ایجاد میکند که در شرایطی مانند امروز سکوت اختیار کنند.
اتحادیه اروپا
از زمانی که اتحادیه اروپا برنده این جایزه در سال ۲۰۱۲ شد، با یقین بیشتری میتوانیم بگوییم که بسیاری از جایزههای نوبل صلح به صورت سیاسی و سلیقهای توسط هیات نروژی اعطا میشود.
نگاهی به آمارهای تولید و صادرات سلاح در جهان نشان میدهد بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۴ پنج کشور آلمان، فرانسه، بریتانیا، اسپانیا و ایتالیا (از اعضای اتحادیه اروپا) ۲۰ درصد از صادرات عمده تسلیحات را در دست داشتند. همچنین کشورهای اروپایی عضو ناتو در عملیات نظامی این نهاد در خاورمیانه و دیگر نقاط دنیا حضور داشته و دارند. بنابراین چطور میتوان پذیرفت که اتحادیه اروپا بهعنوان مجموعهای از کشورهای قاره سبز، این جایزه را دریافت کند که نهتنها اقدامی در جهت کاهش ارتشها و سلاحهای دنیا کرده است، بلکه همواره شاخصترین کشورهایش در لیست ۱۰ کشور اول صادرکنندگان تسلیحات به کشورهای دیگر بودهاند. انواع مختلفی از تسلیحات انفرادی، تجهیزات لجستیکی و سلاحهای سنگین در کارخانههای اسلحهسازی اروپایی تولید میشوند تا در کشورهای آشوبزده برای کشتن انسانهای بیگناه مورد استفاده قرار گیرند.
باراک اوباما
باراک اوباما در دوران قدرتش، رکوردهای جالبی برای خود ثبت کرد. اولین رئیسجمهور رنگینپوست آمریکا، جوانترین رئیسجمهور ایالات متحده و همچنین نخستین فردی که در اولین سال حضور خود در کاخ سفید برنده جایزه صلح نوبل شد.
اوباما تنها ۱۱ ماه بعد از ورود به کاخ سفید جایزه نوبل صلح را گرفت. همین زمان اندک از به قدرت رسیدن وی، سوالات زیادی برای منتقدان همیشه در صحنه ایجاد کرد. از سوی دیگر، طبق آمارهای موجود مانند آمار ارائهشده توسط «نیویورکتایمز» و موسسه تحقیقاتی نیو آمریکا، بعد از حملات ۱۱ سپتامبر ایالات متحده در قالب عملیات ضدتروریستی، حملات پهپادی در یمن، سومالی، افغانستان، لیبی و پاکستان را کلید زد. تعداد این گونه حملات بر اساس دادههای آمریکاییها از سال ۲۰۰۸ افزایش نسبی داشت؛ اما با انتخاب اوباما به ریاستجمهوری آمریکا یکباره ارقام بهشدت عوض شدهاند. آمارها حاکی است که تنها در سال ۲۰۰۹، ۵۴ حمله هواپیمای بدون سرنشین در پاکستان اتفاق افتاده است که میزان تلفات آن بیش از ۷۰۰ نفر برآورد شده و اکثریت آن نیز غیرنظامی بودهاند.
در حالی که اوباما نوبل صلح را دریافت میکرد، ارتش ایالات متحده و همپیمانان بینالمللیاش همچنان دو کشور عراق و افغانستان را تحت اشغال داشتند. میلیاردها دلار از جیب مالیاتدهندگان آمریکایی هزینه این جنگها شده بود اما بعد از هشت سال هنوز طالبان و القاعده در پاکستان و افغانستان جولان میدادند. صدام ساقط شده بود اما بعد از پنج سال القاعده در عراق حضوری چشمگیر داشت. سال ۲۰۰۸ نیز نیروهای آمریکایی در قالب فرماندهی آفریقای ایالات متحده موسوم به آفریکام (AFRICOM) برای مبارزه با تروریسم در قاره سیاه حضور پیدا کردند. بنابراین اعطای نوبل صلح به رئیسجمهور کشوری که ارتشش اینقدر حضور نظامی در سطح جهان دارد، خیلی معقول به نظر نمیرسید.
جالب اینکه اوباما در نطق دریافت جایزه خود، از آنگ سانسوچی نیز نام برد و او را با عنوان «رهبری که چون حاضر نیست از تعهد خود به دموکراسی دست بردارد در خانهاش زندانی شده است» در جایزه خود سهیم کرد. اما منتقدان هنوز در حیرتند که اوباما در ۱۱ ماه ابتدایی ریاستش چه اقدام موثری انجام داده بود که شایسته نوبل شد؟ سوالی که هنوز بیپاسخ مانده است.
مطالب پیشنهادی







