بدعت غلطی که در استقلال بود

می‌توان قبول کرد که رایکارد هم چوب جادوگری ندارد و اگر قرار است استقلال هم راه پرسپولیس را برود، از همان اول مشخص بود قواره برانکو برای علیمنصور و هم بازیانش گشاد است.

  • ۱۳۹۶-۰۷-۰۶ - ۱۲:۳۱
  • 00
بدعت غلطی که در استقلال بود

وقتی پادشاه لخت است!

وقتی پادشاه لخت است!

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، ۱- داستان پادشاه لخت را همه شنیده‌اند. ماجرای خیاطی که رندانه وعده لباس مخصوص را به شاه می‌دهد و ادعا می‌کند فقط حلال‌زاده‌ها قادر به دیدن این لباس هستند؛ حال آن که لباسی در کار نبود و از وزیر گرفته تا خود شاه و مردم، چیزی را تحسین کردند که نه قابل رویت بود و نه وجود خارجی داشت. پایان قصه اما با افشاگری یک کودک همراه است که هنوز آبروی تعریف شده را نشناخته است و صادقانه فریاد می‌زند: «پادشاه لخت است» فریادی که تمامی ذهن‌ها را بیدار کرد و تلنگری زد که آری، پادشاه لخت است! کافی است تابوی خودساخته‌تان را بشکنید.

۲- در استقلال، پادشاه لخت نیست. اصلا پادشاهی وجود ندارد که بتوان برایش لباسی متصور شد. آقای سرمربی پس از آخرین تساوی عطای نیمکت را به لقایش بخشید، مربی موقت اخراج شد و عملا در اولین بازی آبی‌ها بعد از استعفای (بخوانید اخراج) سرمربی، تیم مربی نداشت.

3- هیات‌مدیره؟ سوال خوبی است. مدیرعامل بعد از رفتن سرمربی رفت؛ البته از کشور، نه از باشگاه! تیم مدیریتی آبی‌ها اعتقادی به ضعف خود ندارد و در مواقع بحران، تنها کمی عقب‌نشینی می‌کند اما از علاقه‌شان به میز کاسته نمی‌شود. کاری که سابقا افشارزاده انجام می‌داد. سر بزنگاه ناپدید شدن و مصاحبه در آرامش‌های بعد از توفان؛ مثل وقتی که استقلال در حساس‌ترین مقطع فصل نتوانست خریدی انجام دهد و پس از بسته شدن پنجره زمستانه، به حکم کمیته انضباطی در رابطه با حنیف معترض بود.

4- حنیف؟ خیلی وقت است از او خبری نداریم. عمران‌زاده با کلی سابقه موفق در تغذیه مطبوعات و حضور ثابت روی جلد نشریه‌های ورزشی به یکباره از استقلال دور شد و به دسته یک رفت تا خودش هم باور کند عیارش آن چیزی نیست که به خوردش داده‌اند؛ مگر آن که سنگ محک را کاپیتان تیم انتخاب کند.

5- رحمتی؟ او هم چند هفته‌ای است پشت سایه‌ها رفته. بعد از علنی شدن اختلاف او با قلعه‌نویی، منصوریان هم نتوانست از پس او بربیاید و آخر با اسم بردن از هیولای درون و چند کد مختصر از استقلال رفت تا خیلی‌ها بگویند آه کخ علیمنصور را گرفته است. مردی که قرار بود یک تنه مدیرعامل، سرمربی و البته رفیق بازیکن‌ها باشد. نه که منصوریان تلاشش را نکرده باشد یا تجارت خارج از فوتبال، تمرکزی برایش نگذاشته باشد، اما بدعتی که کاپیتان تیم را همه کاره باشگاه می‌کند، نه‌تنها منصوریان که در آینده مجیدی، پاشازاده و حتی خود رحمتی را هم زمین‌گیر خواهد کرد. علیمنصور یک فصل موفق به اداره تیم شد اما در سال دوم تنها هفت هفته توانست با هیولای درون بجنگد.

6- «فول آف استرس» را می‌توان از لا‌به‌لای جنگل انبوه واژگان و اصطلاحات عجیبی که منصوریان به فوتبال اضافه کرد٬ پذیرفت. تیمی که هر بازی منتظر است تا با یک لغزش دیگر سرمربی خود را بالای سرش نبیند، طبیعی است که در خلق موقعیت ناتوان است، بردها را با تساوی عوض می‌کند و اگر روزنه امیدی هم به وجود آید، توپ را به تیرک دروازه خواهد کوبید. حال آن که موج حمایتی بازیکنان از منصوریان بعد از بازی برابر پدیده، تبدیل به کمپین فرمایشی «باهم» شد تا دیگر کسی دلش برای سرمربی تنگ نشود.

7- حالا می‌توان پذیرفت تمام هیجانات لب‌خط منصوریان برآیندی بهتر از صفر نداشته است. تیمی که بدون سرمربی و حتی جانشین، بدون تغییر در سبک بازی و بدون اضافه شدن بازیکن جدید، لااقل روان‌تر از همیشه بازی می‌کند و به اندازه تمام هفته‌های پیشین گل می‌زند، تیمی که با هر حمله روی دروازه‌اش، استرس باخت و تعویض مربی را ندارد و در یک کلام، تیمی که فشاری را روی خود احساس نمی‌کند و پتانسیل بدهی بالا آوردن را بالقوه دارد، شاید بهتر باشد با همان فرمان جلو برود و به جای خرید بدهی جدید بابت آوردن اسکوچیچ یا بازی رسانه‌ای فاتح‌تریم و حتی بازگشت به گذشته با آوردن مظلومی به همین دستیار زنگا، لااقل تا اطلاع ثانوی قناعت کند و لیست شاکیان بین‌المللی‌اش را سبک کند. می‌توان قبول کرد که رایکارد هم چوب جادوگری ندارد و اگر قرار است استقلال هم راه پرسپولیس را برود، از همان اول مشخص بود قواره برانکو برای علیمنصور و هم بازیانش گشاد است.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران