پسلرزههای تنش پیونگیانگ- واشنگتنمقابله با جمهوری دموکراتیک خلق کره یک رویداد مهم است که فقط به یکی از دو روش زیر متوقف میشود: مقابله هستهای یا بازتعریف نظم بینالمللی.
نشـانههای فروپاشــی یک ابرقدرت
به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، دنیل لازر، نویسنده و پژوهشگر آمریکایی که کتابهای متعددی از جمله جمهوری منجمد را درخصوص نقد از بین رفتن دموکراسی به رشته تالیف درآورده در مقالهای توضیح میدهد که چگونه مطرح شدن کره شمالی و چالش شبهجزیره کره مهر دیگری بر افول هژمونی آمریکا در جهان است.
تنها راه پیش روی واشنگتن
مقابله با جمهوری دموکراتیک خلق کره یک رویداد مهم است که فقط به یکی از دو روش زیر متوقف میشود: مقابله هستهای یا بازتعریف نظم بینالمللی.
مورد اول بسیار بعید به نظر میرسد. همانطور که یک استراتژیست جهانی در حد و اندازه استیون بانون در مورد احتمال حمله پیشدستانه ایالات متحده آمریکا توضیح داده است: «هیچ راهحل نظامی وجود ندارد. آن را فراموش کنید. تا زمانی که یک نفر بخشی از معادله را حل میکند و نشان میدهد که 10 میلیون نفر در سئول در 30 دقیقه اول از سلاحهای معمولی نمیمیرند، متوجه نمیشود که در مورد چه چیزی صحبت میکنید. در این زمینه، هیچ راهحل نظامیای وجود ندارد و آنها متوجه شدهاند.»
این به آن معنی نیست که دونالد ترامپ، هنوز نمیتواند بیپروا و بدون احتیاط کاری انجام دهد. بهطور کلی، او مردی است که به غیرقابل پیشبینی بودن خود در مذاکرات تجاری افتخار میکند، همانطور که تاریخنویسی به نام ویلیام ر. پولک که در طول بحران موشک کوبا برای دولت کندی کار میکرد، گفته است. بنابراین ممکن است از نظر ترامپ کمی عصبانیت در مورد جمهوری دموکراتیک خلق کره ایده خوبی باشد.
«آرماگدون» در کار نیست
مقابله با جمهوری دموکراتیک خلق کره یک رویداد مهم است که فقط به یکی از دو روش زیر متوقف میشود: مقابله هستهای یا بازتعریف نظم بینالمللی.
مورد اول بسیار بعید به نظر میرسد. همانطور که یک استراتژیست جهانی در حد و اندازه استیون بانون در مورد احتمال حمله پیشدستانه ایالات متحده آمریکا توضیح داده است: «هیچ راهحل نظامی وجود ندارد. آن را فراموش کنید. تا زمانی که یک نفر بخشی از معادله را حل میکند و نشان میدهد که 10 میلیون نفر در سئول در 30 دقیقه اول از سلاحهای معمولی نمیمیرند، متوجه نمیشود که در مورد چه چیزی صحبت میکنید. در این زمینه، هیچ راهحل نظامیای وجود ندارد و آنها متوجه شدهاند.»
این به آن معنی نیست که دونالد ترامپ، هنوز نمیتواند بیپروا و بدون احتیاط کاری انجام دهد. بهطور کلی، او مردی است که به غیرقابل پیشبینی بودن خود در مذاکرات تجاری افتخار میکند، همانطور که تاریخنویسی به نام ویلیام ر. پولک که در طول بحران موشک کوبا برای دولت کندی کار میکرد، گفته است. بنابراین ممکن است از نظر ترامپ کمی عصبانیت در مورد جمهوری دموکراتیک خلق کره ایده خوبی باشد.
«آرماگدون» در کار نیست
عدم اختیار تام ترامپ، یکی از چیزهای خوب در مورد داشتن یک دولت موفق است که از زمان اعلام جنگ با ترامپ در ماه نوامبر گذشته توسط جامعه اطلاعاتی، وجود آن فراتر از سایه شک و تردید اثبات شده است. این روند از دستیابی ترامپ به یک توافق دقیق منطقی با روسیه جلوگیری میکند. چراکه رئیسجمهور بهطور مداوم توسط فرماندهان، جاسوسان و سایر متخصصانی احاطه شده است که تفاوت بین دارا بودن سلاح هستهای و به دنبال جنگ هستهای بودن را میدانند. به همان اندازه که آنها از نظر ایدئولوژیکی مبهم به نظر میرسند، احتمالا در اطمینان از اینکه ترامپ در جهان جنگ آرماگدون ایجاد نمیکند، نقش دارند. بنابراین گزینه شماره دو باقی میماند: بازتعریف نظم بینالملل. دو نفر که در مورد این موضوع بیشترین اطلاعات را دارند، عبارتند از پوتین، رئیسجمهور روسیه و شی چین پینگ، رئیسجمهور چین. هر دوی آنها سالهای زیادی تحت یک نظم جهانی جدید دچار اصطکاک شدهاند که در آن یک کشور بهعنوان قاضی، هیات منصفه و جلاد بزرگ عمل میکند. البته این کشور ایالات متحده آمریکاست. اگر ایالات متحده آمریکا میگوید فعالیتهای مسکو در شرق اوکراین غیرقانونی است، پس از آن، در حالی که آمریکا در جهان قدرتمند باقی میماند، روسیه بهطور منفی تحت تاثیر قرار میگیرد. اگر چین به فرصت بیشتری در آسیای میانه یا غرب اقیانوس آرام نیاز داشته باشد، مردم عادی در سراسر جهان با ناراحتی سر خود را تکان میدهند و این کشور را به تضعیف دموکراسی بینالمللی متهم میکنند که همواره در راستای سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا قرار دارد.
شکست کدخدا از کره شمالی
در این شرایط، هیچ شخصی (یا نهادی) نیست که روسیه یا چین بتوانند از او درخواست کمک کنند. در سخنان جاودانه مادلین آلبرایت، وزیر امور خارجه دولت بیل کلینتون آمده است: «ما با قد برافراشته میایستیم و بیشتر از سایر کشورها میتوانیم آینده را ببینیم.» با توجه به این زیرکی شگفتانگیز، چگونه کشورهای دیگر میتوانند مخالفت کنند؟ اما اکنون که یک دولت کوچک و احاطه شده در شبهجزیره کره در حال پیشی گرفتن از ایالات متحده است و او را به عقبنشینی مجبور میکند، دیگر دولت ایالات متحده دوراندیش به نظر نمیرسد. اگر کره شمالی واقعا ایالات متحده آمریکا را شکست داده باشد، سایر دولتها میخواهند همان کار را انجام دهند. هژمونی آمریکایی مانند یک مرد 71 ساله چاق و برهنه به جز مدل موی پف کرده او، نشان داده خواهد شد. این به آن معنی نیست که دولت ایالات متحده آمریکا پیش از این دچار شکست نشده است، برعکس، پس از بحران موشک کوبا در سال 1962، مجبور شد رژیم کاسترو را قبول کند و در سال 1975 متحمل یک شکست عظیم در ویتنام شد.
تنها راه واشنگتن عقبنشینی است
از آنجا که ماهیت اقدامات کیم درنهایت دفاعی است، راهحل منطقی برای ایالات متحده آمریکا عقبنشینی و شروع مذاکرات است. اما ترامپ، که ناامیدانه برای حفظ آبروی خود تلاش میکند، به سرعت آن را رد کرد. او در توییتر خود نوشت: «صحبت کردن پاسخ نیست!» با این حال، نتیجه این آشفتگی است که آمریکا درماندهتر از همیشه به نظر میرسد. هر چند، در روزنامه «نیویورکتایمز» نوشته شد که فشار ایالات متحده برای قطع منابع نفت کره شمالی، چین را در شرایط سختی قرار داده است، این چیزی بیش از امید واهی و تلاش برای امیدوار بودن در شرایط سخت نبود. هیچ دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم شی (رئیسجمهور چین) حتی کمی ناراحت است. بر عکس، شکی نیست که او از تماشای اینکه آمریکا خود را در جایگاه دیگری ترسیم میکند بهشدت لذت میبرد.
مقاومت آمریکا برای پذیرش شکست
اکنون ایالات متحده آمریکا بهعنوان هژمون جهانی باید تلاش کند تا حقیقت شکستناپذیر خود را حفظ کند. از سال 1989، این اتفاق به معنای ضربه زدن به گروهی از «آدمهای بد» بوده است که با خود بدبختی به همراه میآورند. اولین مورد مانوئل نوریگا بود که 6 هفته پس از سقوط دیوار برلین در یک حمله سرنگون شد که به قیمت جان 500 سرباز پاناما و احتمالا هزاران غیرنظامی تمام شد.
دومین مورد، ملا عمر از افغانستان بود که در ماه اکتبر سال 2011 پس از اسلوبودان میلوسویچ، فرار کرد و پیش از یک دادگاه بینالمللی در سال 2002 دستگیر شد. صدام حسین در سال 2006 اعدام شد و معمر قذافی توسط انبوه مردم کشته شد. برای مدتی جهان مانند دود اسلحه به نظر میرسید و ایالات متحده آمریکا در واقع شبیه به شریف مت دیلون بود.
اما مدتی پس از آن، جهان در این مسیر با چند تکان سخت مواجه شد. در اوایل سال 2014، دولت اوباما در کودتای نوپای نازیها در کییف شرکت کرد، تا شاهد بیچارگی پوتین، تحت فشار مردمی باشد، روسیه با جداسازی کریمه واکنش نشان داد که از نظر تاریخی بخشی از روسیه به شمار میرفت و پایگاه نیروی دریایی استراتژیک روسیه در سواستوپل بود و دوباره آن را به خاک خود بازگرداند. ۶ سال قبل، زمانی که ایالات متحده کوزوو را به جدایی از صربستان تشویق کرد، کاری مشابه این انجام داد.
با حمایت روسیه، رئیسجمهور سوریه، بشار اسد، در برابر یکی دیگر از حملات واشنگتن مقابله کرد، ایالات متحده را مجبور به عقبنشینی و در ماه دسامبر سال 2016 نیروهای طرفدار القاعده را از حلب شرقی خارج کرد. همانطور که پیشبینی میشد، «هافینگتونپست» حمله سوریه را با حمله فاشیستی گرنیکا مقایسه کرد.
رهبر کره حال ترامپ را گرفت!
در نهایت در ماه مارس، کیم جونگ یانگ، رهبر جمهوری دموکراتیک خلق کره وارد بازی تقابل با ترامپ شد، او موشکهای بالستیک را در دریای ژاپن شلیک کرد، موشکی را آزمود که میتوانست کالیفرنیا را هدف قرار دهد و سپس یک کلاهک هیدروژنی را منفجر کرد که هشت برابر قدرتمندتر از بمب اتمی بود که در سال 1945 هیروشیما را نشانه گرفت.
زمانی که ترامپ اعلام کرد میخواهد با «آتش، خشم و قدرت صریحی پاسخ دهد که پیش از این در جهان دیده نشده است»، کیم یک موشک در جزیره شمالی ژاپن، یعنی هوکایدو پرتاب کرد.
همانطور که پوتین در طول اجلاس بریکس با برزیل، هند، چین و آفریقای جنوبی توضیح داد، رهبر بزرگ جمهوری دموکراتیک خلق کره شمالی شاهد آن بوده است که آمریکا چگونه لیبی و عراق را نابود کرده است، بنابراین به این نتیجه رسیده که یک سیستم هستهای تنها تضمین نتیجهبخش در برابر حمله ایالات متحده آمریکاست.
پوتین گفت: «همه ما آنچه در مورد عراق و صدام حسین اتفاق افتاد را به یاد داریم. فرزندان او کشته شدند، فکر میکنم به نوهاش شلیک شد، کل کشور ویران شد و صدام حسین به دار آویخته شد... همه ما میدانیم که این اتفاقات چگونه رخ دادهاند و مردم کره شمالی به خوبی آنچه در عراق اتفاق افتاد را به یاد دارند... آنها حاضرند گیاهان خشک بخورند، اما تا زمانی که احساس امنیت نکنند، برنامه هستهای خود را متوقف نمیکنند.»
ترامپ نه راه پیش دارد و نه راه پس!
اگر ترامپ در این مرحله با شکست مواجه شود، جایگاه ایالات متحده در منطقه تحت تاثیر قرار خواهد گرفت، در حالی که چین پیشرفت خواهد کرد. از طرف دیگر، اگر ترامپ عجولانه و بیاحتیاط عمل کند، یک فرصت طلایی به پکن، مسکو یا هر دوی آنها میدهد تا بهعنوان صلحطلب مداخله کنند. ژاپن و کره جنوبی هیچ انتخابی نخواهند داشت، فقط باید بدانند که در حال حاضر به جای یک داور، سه داور در منطقه وجود دارند، در حالی که سایر کشورها (فیلیپین، اندونزی و شاید حتی استرالیا و نیوزیلند) باید از آنها تبعیت کنند. یکپارچگی یا حالت یک قطبی به سمت حاشیه رانده میشود، در حالی که چندجانبهگرایی در مرکز قرار میگیرد.
با توجه به اینکه سهم ایالات متحده آمریکا از تولید ناخالص داخلی جهانی از سال 1989 تا 20 درصد کاهش یافته است، عقبنشینی اجتنابناپذیر است. آمریکا با حداکثر استفاده از مزایای نظامی و سیاسی خود، برای جبران تلاش کرده است. این موقعیت برای آمریکا یک شکست است، حتی اگر بااستعدادترین رهبر جهان را داشته باشد. با این حال، اینگونه نیست. در عوض، رئیسجمهوری دارد که یک مضحکه بینالمللی است و همچنین یک مجلس ناکارآمد و سیاست خارجی دارد که در جهان رویایی نومحافظهکاران گم شده است. در نتیجه، عقبنشینی انحراف به سمت یک مسیر بینظم است.
با فرض اینکه ابرهای قارچیشکل ناشی از انفجارهای هستهای به لسآنجلس نمیروند، نسبت به زمانی که بحران کره آغاز شد، جهان در حال حرکت به سمت موقعیت کاملا متفاوتی است؛ البته اگر یک ابر قارچیشکل لسآنجلس را فرابگیرد، بسیار بیشتر خواهد بود.
مطالب پیشنهادی










