چرا علم را باید بر اساس فطرت پایه‌ریزی کرد؟
اقتصاد اسلامی از منظر فیاض اقتصاد فطرت‌محور است و روبه سوی همه مردم کار می‌کند، برخلاف اقتصاد‌های غربی که نخبه‌گرا هستند، این اقتصاد کار محور است و اصالت را به کار می‌دهد نه به سرمایه، تفاوت بین بیع و ربا هم به همین موضوع برمی‌گردد.
  • ۱۳۹۶-۰۶-۲۲ - ۱۳:۳۶
  • 00
چرا علم را باید بر اساس فطرت پایه‌ریزی کرد؟
مردمی‌سازی علوم انسانی
مردمی‌سازی علوم انسانی

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، پس از رنسانس و انقلاب علمی در اروپا گستره علوم به سرعت افزایش یافت و روزبه‌روز مباحث علمی تخصصی‌تر و جزئی‌تر دنبال شد. علوم انسانی نیز از این تحول خارج نبود. با تغییرات اساسی در فیزیک و دیگر رشته‌های علوم طبیعی مبانی علوم انسانی هم دچار تغییر و تحولات گسترده شد و در نتیجه همین علوم انسانی تحول‌یافته مبنای ساخت دنیای مدرن و اداره آن شد. با انقلاب اسلامی در ایران و ظهور نگاهی نو به منطق اداره و نظام‌سازی اجتماعی ضرورت تحول در علوم انسانی بیش از پیش احساس شد. در سالیان اخیر و به‌خصوص بعد از سخنرانی رهبر انقلاب در اوایل دهه 80 در دانشگاه امیرکبیر و ارائه بحث نهضت تولید علم و جنبش نرم‌افزاری این مساله بیش از پیش مورد توجه جامعه علمی در حوزه و دانشگاه قرار گرفت. در این راستا اندیشمندان مختلف نیز به بحث و نظریه‌پردازی در این خصوص پرداخته‌اند.

ابراهیم فیاض، استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و مولف کتاب‌هایی چون «تولید علم و علوم انسانی»، «مردم‌شناسی تاریخی-شناختی علم در ایران»، «مردم‌شناسی تحول در علوم انسانی»، «مردم‌شناسی دینی توسعه در ایران: دین فرهنگ و توسعه در ایران» و «ایران آینده به سوی الگویی مردم‌شناختی برای ابرقدرتی ایران»، ازجمله نظریه‌پردازانی است که با مطرح کردن دوگانه علوم انسانی نخبه‌گرا و مردمی معتقد است راه صحیح تحول در علوم انسانی باید در جهت مردمی شدن آن باشد.

راهکار ارائه‌شده فیاض برای این امر توجه علوم انسانی به فطرت و زندگی مردم است.

از نظر فیاض جهان‌شناسی مبنای هرگونه معرفتی است و بدون آن یافته‌های علمی جزئی و پراکنده خواهند بود. از نظر فیاض اصل بنیادی جهان‌بینی دینی فطرت به معنای خلقت هدایت‌یافته است. در نگاه جهان‌بینی فطری عالم به‌عنوان مخلوق خداوند در ظل عنایات اوست و در یک سیر همیشگی به سمت او قرار دارد. مردم که در قرآن از آنها با واژه ناس یاد شده ناظر به اشخاصی است که با تفاوت‌های فرهنگی در یک چیز اشتراک دارند که همان زندگی است.

هرگونه مبنای معرفتی اگر به یک روش‌شناسی برای نشان دادن معرفت نرسد، در حکم وهمیات است، به همین دلیل فیاض راه شناخت این جهان را که توضیح آن داده شد، شهود موجود در زندگی روزمره معرفی می‌کند که اساس ارتباطات انسانی را شکل می‌دهد. اساس روش‌شناسی علوم انسانی اسلامی بر پایه عرف بنا شده است پس این دانش نه بر پایه نخبه‌گرایی بلکه براساس مردم شکل می‌گیرد و از آن جا که متکی به فطرت است به علم سکولار تبدیل نمی‌شود. از نظر فیاض با این خوانش علوم انسانی اسلامی، علم زندگی‌محور است که ناظر به توده مردم شکل گرفته و در آن عدالت محور قرار دارد.

 فیاض در غرب‌شناسی خود معتقد است که در غرب زیست پایه تمام علوم قرار گرفته و طبیعی است که در این شرایط به انسان به‌عنوان یک حیوان دوپا نگاه شود و با طرح نظریه‌های غیراخلاقی بقای اصلح داروین روبه‌رو شویم، چیزی که در نظام اسلامی‌ باید عوض شود این است که علوم انسانی پایه تمام علوم شود. فیاض یکی از معضلات کشور را درحال حاضر سلطه علوم تجربی و مهندسان بر فضای مدیریت فرهنگی کشور می‌داند. این وضعیت حتی در شورای عالی انقلاب فرهنگی که قلب طرح تحول در علوم انسانی   است هم جریان دارد.

  اقتصاد اسلامی

 فیاض عقلانیت اسلامی را نه اقتصاد‌محور بلکه اجتماع‌محور می‌داند و معتقد است که به همین علت بر حفظ جان و مال و آبروی افراد در شرع تاکید می‌شود. از نظر وی با این نوع عقلانیت ما از معضلات ضداخلاقی اقتصاد دور می‌مانیم، پیشرفت در این نگاه نه براساس سلطه و جنگ بلکه براساس صلح است و صلح هم تنها با عدالت محقق می‌شود. دوگانه عدالت و ظلم در اسلام مبنای اخلاق و ضد‌اخلاق را می‌سازد، عدالت عرف متکی بر فطرت مردم است.

از نظر فیاض عدل به معنی قرار دادن هر چیز در جای خود است و این با رجوع به فطرت که مشترک میان تمام بشر است، محقق می‌شود، پس عدل به‌عنوان اولین اصل، مبنای هر چیزی باید قرار بگیرد.

با توجه به مطالب گفته‌شده در مورد مبانی، می‌توان بیان کرد که اقتصاد اسلامی از منظر فیاض اقتصاد فطرت‌محور است و روبه سوی همه مردم کار می‌کند، برخلاف اقتصاد‌های غربی که نخبه‌گرا هستند، این اقتصاد کار محور است و اصالت را به کار می‌دهد نه به سرمایه، تفاوت بین بیع و ربا هم به همین موضوع برمی‌گردد.

در ربا سرمایه اصل قرار می‌گیرد و در بیع کار موضوع است، در دوگانه کار و ثروت در اقتصاد اسلامی سنگینی با کفه کار است.

  آسیب‌شناسی نهاد‌های متولی علم

فیاض شکاف حاصل در دو نظام حوزه و دانشگاه را یکی از معضلات آموزشی امروز می‌داند و در یک بررسی تاریخی درباره ریشه‌های آن معتقد است: «تاسیس دارالفنون‌ها در کشور آغاز تاریخ شکل‌گیری دانش جدید در کشور ماست، این واردات دانش درحالی صورت گرفت که کشور‌های اسلامی از لحاظ سطح پیشرفت نوعی عقب‌ماندگی را در خود احساس می‌کردند، تفکر اولیه بر این بود که با واردات تکنولوژی و روش‌های ساخت آن ما می‌توانیم پیشرفت کنیم به همین دلیل درحالی که ژاپنی‌ها در همین زمان دست به واردات علوم انسانی و بومی‌سازی آن می‌زدند ما اقدام به تاسیس دارالفنون‌ها کردیم. از نظر فیاض اولین تاثیر ایجاد دارالفنون‌ها منجر به نوعی گسل بین نظام آموزشی قدیم که علوم انسانی‌محور بود و نظام آموزش جدید که‌ تکنیک‌محور بود، شد به‌گونه‌ای که هرکس در تهران می‌خواست علوم قدیم را بخواند به مدرسه مروی و هر که می‌خواست علوم جدید را بخواند به مدرسه سپهسالار می‌رفت بدون اینکه کسی به فکر جمع اینها باشد.

  این امر موجب دورافتادگی محصلان علوم جدید از فرهنگ بومی و دور افتادن محصلان علوم قدیم از پیشرفت‌های روز شد. از نظر فیاض تاثیر دیگر این غفلت از علوم انسانی در عرصه مدیریت کشور ظهور کرد، علوم انسانی وظیفه برنامه‌ریزی کلان تمدن را به عهده دارد، تاریخ صد سال گذشته ایران صحنه برنامه‌ریزی‌های کاملا غربی شده است، یک زمان غرب می‌گوید تجدد ما هم می‌گوییم تجدد، زمانی غرب می‌گوید توسعه، ما هم می‌گوییم توسعه و حالا هم که علوم انسانی غرب جهانی شدن را مطرح کرده ما هم تکرار می‌کنیم و براساس آن برنامه‌ریزی می‌کنیم، این امر موجب یک خودباختگی در کشور ما می‌شود.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰