

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، رژیم پهلوی در طول بیش از نیم قرن استبداد خود بر مردم ایران بیتوجهی خاصی در همه ابعاد فرهنگی، اقتصادی و سیاسی به امور کشور و خواست مردم داشت بهطوری که بیاهمیت بودن بسیاری از مسائل برای سران رژیم به امری عادی و روزمره تبدیل شده بود. دولتهای رانتی و ساختار سیاسی هزارفامیل با فسادهای متعدد مالی، سیاسی و اخلاقی روبهرو بودند که خاندان سلطنتی کمتر وقعی به این مشکلات ننهاده و نهتنها سرنوشت مردم را مورد تهدید قرار میدادند بلکه در ابعاد مختلف هویت ملی مردم ایران را مخدوش میکردند.
عقبماندگی کشور در بسیاری از عرصههای آموزشی، بهداشتی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی همهوهمه از «هیچانگاری» سرمایههای مادی و معنوی کشور توسط سران رژیم پهلوی نشأت میگرفت که نتیجه آن را در انواع اقدامات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی به عینه میتوان مشاهده کرد.
1- مردم
مردم ایران مهمترین مولفهای بودند که رژیم پهلوی هیچ ارزشی برای آنها و اعتقادات و فرهنگ و رسوم ملی و دینی آنها قائل نبود. البته این بیتوجهی تنها به همین حد معطوف نمیشد و رژیم پهلوی حتی به شخصیت و جان ایرانیان هم وقعی نمیگذاشت. نمونه کوچک آن را میتوان در همان اوایل دهه 40 و در قیام 15 خرداد مشاهده کرد بهطوری که جواب اولین اعتراضات مردم با گلولههایی داده شد که به دستور محمدرضا پهلوی شلیک شده بود. بهطوری که اسدا... علم (نخستوزیر وقت) در مصاحبه با مارگارت لاینگ، اعتراف میکند: «هنگامی که از شاهنشاه پرسیدم آیا اجازه میدهید فرمان تیراندازی بدهم؟ جواب داد: بله، نهفقط اجازه میدهم، بلکه حمایت هم میکنم.»
این در حالی است که محمدرضا در 26 اردیبهشت، در سخنرانی باشگاه لاینز (باشگاه فراماسونرهای آمریکایی) اعلام کرده بود: «اگر هم متاسفانه لازم شود که انقلاب بزرگ ما با خون یک عده بیگناه یعنی مأموران دولت و خون یک عده افراد بدبخت و گمراه آغشته شود، این کاری است که چارهای نیست و خواهد شد.» این کشتار تجربهای شد که تا بهمن 57 رژیم پهلوی بارها و بارها جنایت خود علیه مردم را به حد اعلی برساند و کشتارهای وسیعتری را در سالهای بعد انجام دهد.
اما حذف جسم یک ملت به مراتب برتر از اضمحلال هویت اوست. از بین بردن هویت کاری بود که رژیم پهلوی بدون توجه به دیرینگی هویت ملی و دینی مردم در سال 1343 انجام داد و با تصویب لایحه کاپیتولاسیون قصد ذبح کردن شخصیت ملت باسابقه ایران را داشت. در همین حال بود که مهمترین حادثه تاریخ انقلاب و اقدام تاریخی امام خمینی در اعتراض به کاپیتولاسیون روی داد و موجب دستگیری و تبعید ایشان به ترکیه شد. امام خمینی(ره) در واکنش به همین بیتوجهی رژیم به هویت ایرانیان فرمود: «ملت ایران را از سگهای آمریکا پستتر کردند. اگر کسی سگ آمریکایی را زیر بگیرد از او بازخواست میکنند، اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد باز خواست میکنند و اگر یک آشپز آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد، بزرگترین مقام را زیر بگیرد هیچ کس حق تعرض ندارد.»
2- جدایی بحرین از ایران
سیاستخارجی رژیم پهلوی نیز از آن دست سیاستهایی بود که همچون سیاستهای داخلی به سرمایههای مهم سیاسی بیتوجه بود. موضوع «جدایی بحرین از ایران» یکی از حوادث تاریخی مهمی است که حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران را زیر سوال برد. هرچند این موضوع سابقهای طولانی داشت و با فراز و نشیبهایی در طول تاریخ همراه بود و در اوایل طرح این مطلب نیز مخالفتهایی با این امر میشد اما کنفرانس مطبوعاتی محمدرضا پهلوی در دهلی نو، در 14 دی 47 فصل جدیدی را درباره جدایی بحرین باز کرد و این حاتمبخشی خود را با ژستی دموکراتیک اینچنین مطرح کرد: «چنانچه مردم بحرین علاقهمند به الحاق به کشور من نباشند، ایران ادعای ارضی خود را نسبت به این جزیره پس خواهد گرفت... ایران به اراده و خواست مردم بحرین، در صورتی که مورد شناسایی بینالمللی نیز واقع شود، احترام خواهد گذاشت.»
جالب اینکه او با گفته خود تلویحا نقض تمامیت ارضی ایران را در صورت جدایی بحرین تایید میکند. جالبتر اینکه محمدرضا پهلوی، خود، از ارزانفروشی که درباره بحرین صورت داده اطلاع دارد. آنجایی که علم نقل میکند که: شاه، با کمال آقایی و بزرگواری فرمودند «حالا که من و تو هستیم آیا فکر میکنی در آینده ما را خائن خواهند گفت، یا چنانکه معتقدم و اغلب سیاستمداران دنیا هم معتقدند، من که حاضر به حل مطلب بحرین شدم، خواهند گفت کار بزرگی انجام دادیم و این منطقه از دنیا را از شر کشمکشهای پوچ و بالنتیجه نفوذ کمونیسم نجات دادیم؟»
در واقع محمدرضا پهلوی با وعده حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه از انگلیسیها فریب خورد. او بحرین را با منابع نفتی و آلومینیوم خود به انگلیسیها هدیه کرد و در مقابل همین انگلیسیها، پس از حتمی شدن استقلال بحرین، درباره حل وفصل مساله جزایر سهگانه، سیاست «تعلل» را پیش گرفتند. بر این اساس، مورخان نوشتهاند که «انگلستان پس از شناسایی استقلال بحرین توسط ایران علاقه زیادی به حل مساله جزایر سهگانه نداشت و از سیاست چانهزنی و ابنالوقتی پیروی میکرد.»
3- کنسرسیوم و حراج نفت ایران
بعد از کودتای 28 مرداد 32 یکی از اولین اقدامات طراحان کودتا غارت دوباره نفت به ظاهر ملی شده بود که چندین سال مردم برای دستیابی به آن تلاش کرده و خون داده بودند. در قراردادی موسوم به کنسرسیوم در سال 1333، 40 درصد سهام نفت ایران به پنج کمپانی آمریکایی، 40 درصد به شرکت نفت ایران و انگلیس، 14 درصد به یک کمپانی نفتی هلندی و 6 درصد باقی مانده به یک کمپانی نفتی فرانسوی واگذار شد و حق استفاده از همه مراحل استخراج و اکتشاف نفت از تمام نقاط در ایران به کمپانیهای مذکور اعطا شد. رژیم پهلوی در حالی این بخشش را از منابع ملی ایران به استعمارگران کرد که کنسرسیوم حتی درصدی از نفت صادراتی را برای فروش مستقیم در اختیار ایران قرار نداد و حتی ایران را به پرداخت غرامت به بریتیشپترولیوم محکوم کرد. به همین دلیل بود که دنیس رایت، کاردار سفارت بریتانیا در ایران معتقد بود براساس فرمول کنسرسیوم «ایران ظاهرا حاکمیت بر نفت را در اختیار داشت درحالی که کنترل واقعی در دست کنسرسیوم بود.» در سال 52 مجددا کنسرسیوم به مدت 20 سال تمدید شد و در سال 1354 بود که محمدرضا پهلوی طی اعترافی کنسرسیوم را به ضرر ایران دانست.
