

باشگاه افسران
باشگاه افسران یکی از نقاط مقاومت مردم کردستان است و در بلندترین نقطه در مرکز شهر سنندج قرار دارد. این منطقه به سایر نقاط مانند بازار، پادگان، رادیو و تلویزیون، استانداری، محلهها و خیابانها، میادین اصلی و مسجد جامع مشرف است. همچنین مناسبترین محل برای دیدهبانی کل شهر است که ابتدای راههای سنندج به کامیاران، قروه و سقز قرار دارد.
باشگاه افسران؛ چه قبل از زمانی که به مقر سپاه تبدیل شد و چه بعد از آن، که به ارتش تحویل داده شد، همواره برای به وجود آوردن امنیت شهر و تضعیف حاکمیت گروههای مسلح غیرقانونی، نقش تعیینکننده داشته است. در گذشته باشگاه افسران مرکز رفاهی و تفریحی عناصر بلندپایه نظامی مستقر در شهر بوده است.
با تقویت گروهکهای ضدانقلاب توسط رژیم صدام و حامیان این رژیم، در اردبیهشت سال 1359 این گروهکها برای تصرف استان کردستان با جمعیتی بیش از 2000 نفر وارد شهر سنندج شدند و پس از تصرف برخی مقرها به سمت باشگاه افسران حرکت کردند. تعدادی از پاسداران، ارتشیان و پیشمرگههای مسلمان کرد که تعدادشان کمتر از 50 نفر بود، با دیدن تصرف سنندج توسط ضدانقلاب، به دلیل اهمیت حفظ باشگاه افسران در آنجا مستقر شدند و دفاعشان را از این نقطه شروع کردند که این مقاومت 22 روز به طول انجامید.
مهاجمان برای به زانو درآوردن مدافعان باشگاه افسران، ضمن تبلیغات بیوقفه رادیویی که در سطح شهر انجام میشد، با اجرای آتش سلاحهای مختلف سعی میکردند روحیه افراد را تخریب کنند اما این کار نتیجه معکوسی برای ضدانقلاب در پی داشت.
در این شرایط نیروهایی به فرماندهی شهیدان بروجردی، صیادشیرازی و گروههای دیگر بعد از طراحی عملیات با هدف رهایی مدافعان باشگاه افسران دست به عملیاتی زدند و رزمندگان پس از مبارزه 20 روزه موفق شدند ضدانقلاب را از شهر سنندج بیرون برانند. پیکر شهیدان «عدنان مردوخی»، پیشمرگه کرد مسلمان و «رشید احمدی»، درجهدار ارتش که جزء مدافعان باشگاه افسران بودند در همانجا با شرایطی سخت به خاک سپرده شد. چندین سال بعد پنج شهید گمنام نیز در کنار مزار این دو شهید به خاک سپرده شدند.
یادمان شهدای «سیرانبند»
سیرانبند نام روستایی است که در ضلع شرقی کوه آربابا، جادهای باریک و پرپیچ و خم از طریق بویینسفلی و با فاصله 13 کیلومتری شهر بانه را به نطقه صفر مرزی با عراق متصل میکند. در ضلع شرقی روستا، کوه ههنگه ژال واقع شده است که با ارتفاع 2095متر چون نگینی در میان انبوه روستاهای منطقه میدرخشد. روستای متروکه سیرانبند که امروز بازارچه مرزی در آن واقع شده همان محلی است که مردم آن فریاد شهدای غریب و خفته در خاک این روستا را در آن شب شنیدند. در یک کیلومتری شمال شرقی روستای سیرانبند و در دامنه غربی کوه ههنگهژال، چشمه باصفایی قرار دارد که از سالها پیش همه آن را بهعنوان چشمه شهدا میشناسند. فاصله چشمه تا جاده اصلی حدود 150 متر است. در ضلع شمال این چشمه بهشتی، قبور شهدای سیرانبند واقع شده است.
بنای یادبودی که چند سال قبل در این منطقه ساخته شد نشان از 10 مردی دارد که در این مکان به شهادت رسیدند و در این خاک آرمیدهاند. شهدای گمنام سیرانبند، نماد مقاومت مردم کردستان و بانه در برابر دشمنان و ضد انقلاب هستند. در 17 رمضان سال 1361 بود که 10 نفر از فرزندان این مرز و بوم اعم از شیعه و سنی بعد از تحمل 9 ماه اسارت و اذیت و آزار توسط عوامل خودفروخته ضد انقلاب به طرز ناجوانمردانهای در این محل به شهادت رسیدند و به شهدای اسلام و انقلاب پیوستند، شهیدان احمد کلاطیبه، هوشنگ گشکی، محمدصالح احمدی، محمود احمدی، سیدتوفیق حسینی، سیدعطا ا... حسینی، اسعد رضایی، اقبال سعیدی، فرهاد عباسی و شکور غریبی. عناصر ضدانقلاب این شهدا را به جرم دفاع از انقلاب به اسارت گرفتند و در زندان روستای توریور زندانی کردند. رزمندگان به منطقه آمدند و عرصه را بر ضدانقلاب تنگ کردند. ضدانقلاب هم از ترس حمله رزمندگان اسلام، تصمیم گرفت اسرای زندان توریور در 50 کیلومتری سنندج را به زندان دیگری منتقل کند. با این تصمیم آنها را با پای پیاده از آنجا به مقصد جنگهای «آلواتان» که زندان «دلوتو» در آنجا بود، حرکت دادند. در طول این مسیر این اسرا نه کفشی داشتند و نه لباسی درست و حسابی. غذا و آبی هم به آنها داده نمیشد. آنها را در مسیری صعبالعبور و کوهستانی 18 روز تمام, کتک زدند و اهانت کردند و پیاده به دنبال خودشان کشاندند. زخم و تاول و خونریزی و عفونت، نفس همه را گرفته بود.
تعدادی از این اسرا را که دیگر نای راه رفتن نداشتند در بین راه تیرباران کردند و جنازههایشان را همانجا انداختند. آنان دو نفر از افسران پلیس راه میاندوآب که با آنها بودند و به علت شکنجه زندان توریور و سختیهای راه، دیگر توان برداشتن حتی یکقدم را نداشتند، وسط راه و جلوی چشم همه تیرباران کردند و پیکرشان را همانجا کنار جاده انداختند. کاروان اسرای مظلوم، پس از 18 روز تحمل شکنجههای جسمی و روحی، به روستای «بلهکی» رسید. آنجا اسرا را تقسیم کرده و همه را به یک طرف بردند و 10 نفری را که سوار کرده بودند، به طرف دیگر منتقل کردند. اینها شهدای سیران بند بودند که سرنوشت دیگری در انتطارشان بود. این شهدا که با پای پیاده و طی یکماه به همراه سایر اسرا از روستای توریور در اطراف سنندج به بانه انتقال داده شده بودند با زبان روزه، توسط عوامل ضدانقلابدر این مکان به شهادت رسیدند. افراد ضدانقلاب در کنار چشمه بزمی برپا کرده بودند و رزمندگان و بچههای مظلوم را به شهادت رساندند. ضدانقلاب هیچ نشانی از این شهدا برجای نگذاشته بود. به ناچار پیکر شهدا توسط اهالی محل به صورت گمنام به خاک سپرده شد و هماکنون مشخص نیست هر آرامگاه متعلق به کدام یک از شهیدان است.
بولفت و دوپازا
در غرب سردشت، منطقهای به نام بریاجی است که کوههای «کاسهشکن»، «کانیرش»، «رستمآلیان» و «بلفت و دوپازا» در این منطقه واقع شدهاند. سلسله ارتفاعات دوپازا که از بلندترین ارتفاعات منطقه محسوب میشود در 13 کیلومتری جنوب سردشت و در نوار مرزی واقع است. سردشت در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی شهر کوچکی بود، اما نزدیکی آن به عراق و واقع شدن در اتفاقات پوشیده از درختان جنگلی، موجب شد گروههای ضدانقلاب برای آن اهمیت ویژهای قائل شوند؛ بهطوری که تا مدتها دفاتر سیاسی، زندان، انبار مهمات و درمانگاه گروههای شورشی در محدوده این شهرستان قرار داشت. با تسلط رزمندگان اسلام بر سردشت و آزادسازی جاده ارتباطی آن، بسیاری از نیروهای تجزیهطلب به نزدیکی مرز ایران و عراق گریختند و روستاهای منطقه بریاجی، جاده مرزی سردشت به بردهپهن و ارتفاعات مرزی را اشتغال کردند. با هماهنگی قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) یگانهای ارتش، ژاندارمری، تیپ قدس سپاه و عشایر منطقه، عملیات جهاد را برای پاکسازی مناطق غرب سردشت تا مرز، در 28 خرداد 1362 آغاز کردند. در این عملیات یگانهای رزمی با به هلاکت رساندن تعداد زیادی از شورشیان، روستاهای منطقه بریاجی را پاکسازی و جاده 15 کیلومتری سردشت - بردهپهن را آزاد کردند. سپس کوههای کاسهشکن، کانیرش و رستمآلیان و بلفت را آزاد کردند، اما نتوانستند روی کوه دوپازا مستقر شوند.
ارتش عراق در شب اول تیر 1362 با همکاری گروههای شورشی، برای بازپسگیری ارتفاعات بلفت حملهای را آغاز کردند، اما با مقاومت رزمندگان مجبور به عقبنشینی شدند. در شب پنجم تیریگانهای سپاه و ارتش کوشیدند ارتفاع دوپازا را تصرف کنند. اما با جاسوسی گروههای شورشی، ارتش عراق روی ارتفاع دوپازا مستقر شد و تلاش رزمندگان برای تصرف کوه دوپازا به نتیجه نرسید. از این پس، این منطقه جزء خطوط پدافندی در مقابل ارتش عراق قرار گرفت؛ هر چند نیروهای بعثی از عدم استقرار نیرو در بعضی نقاط استفاده کرد و توانست روی ارتفاعات مرزی همچون بلفت و دوپازا مستقر شود. در این مدت، گروههای ضدانقلاب همچنان در منطقه فعال بودند و با استقرار پایگاههای خود در خاک عراق، برای خرابکاری به این سوی مرز میآمدند. یکی از نخستین عملیات در این منطقه، «نصر 5» نام داشت که برای تصرف و تامین بخشی از ارتفاعات منطقه در جنوب غربی شهرستان سردشت آغاز شد. شهید احمد کاظمی که فرماندهی لشکر 8 نجف اشرف را برعهده داشت، در 15 دقیقه بامداد سوم تیر 1366 رمز عملیات را با نام یا زهرا(س) برای آزادسازی ارتفاع فرفری اعلام کرد. پس از گذشته دو ساعت، ارتفاعات کلهقندی و فرفری سقوط کرد و رزمندگان مشغول پاکسازی شدند. پس از آن، دستگاههای مهندسی جهاد سازندگی وارد منطقه شدند و اقدامات مهندسی را شروع کردند. صبح روز بعد، دشمن با تمرکز آتش خمپاره روی نیروهای خودی مستقر در بال ارتباطی و ارتفاع فرفری، سعی داشت خود را از بال صخرهای بالا بکشد که با دیدهبانی و هدایت آتش خمپارهها توسط احمد کاظمی و وارد شدن چند تانک لشکر 27 حضرت رسول(ص) و شلیک به سمت دشمن، فعالیت نیروهای مهاجم کاملا فروکش کرد. ارتش بعثی مجددا پاتک سنگینی را علیه نیروهای خودی آغاز کرد و توانست بخشی از بال ارتباطی را تصرف کنند. هدف از این عملیات، تکمیل خطوط پدافندی در منطقه غرب سردشت، بستن معابر نفوذی ضدانقلاب و گسترش ارتباط با نیروهای تحت امر قرارگاه رمضان بود و مناطق وسیعی از این منطقه آزاد شد.
تمرچین
«تمرچین» نام روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان پیرانشهر است که شهرت عمده آن مرهون فداکاریهای فرزندان ایران زمین در طول دوران دفاع مقدس است. جبهه تمرچین و حاج عمران، نامی آشنا در ادبیات مقاومت ملت ایران در منطقه شمالغرب است که در غرب پیرانشهر قرار دارد. پیرانشهر یکی از شهرهای کردنشین استان آذربایجانغربی با 2259 کیلومتر مربع وسعت است که در 131 کیلومتری جنوب ارومیه، در ارتفاع 1502 متری از سطح دریا و تقریبا در 12 کیلومتری مرز بینالمللی ایران قرار دارد. یادمان شهدای تمرچین (شهدای حاج عمران) در دامنه ارتفاعات مرزی این منطقه، بر مزار 6 شهید گمنام قرار دارد.
منطقه حاج عمران بین شهرهای پیرانشهر ایران و چومان عراق قرار دارد. پادگان حاج عمران در عملیات والفجردو آزاد شد. پادگان حاج عمران عراق از شمال به ارتفاعات «چنارستان» و «کلاشین»، از جنوب به ارتفاعات «سکران» و «کدو»، از شرق به ارتقاعات تمرچین و شهر مرزی پیرانشهر و از غرب به تنگه «دربند» و شهر «چومان مصطفی عراق» محدود میشود. تسلط ضدانقلاب و کنترل آن، ایجاد تسهیلات و پشتیبانی لازم از کردهای مسلمان و مبارز عراقی، فراهمسازی امکان گسترش عملیات نامنظم در خاک عراق، حفظ پیرانشهر از هرگونه تهاجم و تجاوز عراقیها و زمینهسازی نزدیکی بیشتر به شهر و تاسیسات نفتی کرکوک از عواملی بود که طی جنگ تحمیلی بر اهمیت منطقه و ضرورت تصرف آن میافزود. اولین عملیات مهم در این منطقه، عملیات «والفجر 2» بود.
این عملیات در ساعت یک بامداد 29 تیر 1362 با رمز «یا ا...» در حالی آغاز شد که قسمتی از نیروهای خودی 24 ساعت قبل از آغاز عملیات بهمنظور دور زدن دشمن، از خط خودی حرکت کردند و خود را به مناطق تعیین شده، رساندند. از آنجا که دشمن روی ارتفاعات منطقه مستقر بود با آتش شدید توپخانه، مانع از تکمیل و دستیابی به تمامی اهداف عملیات شد؛ اما ارتفاعات «کوه کینگ» به تصرف درآمد و نام آن به ارتفاعات «آزادی» تغییر یافت. عملیات والفجر2 با آزادسازی 200 کیلومتر مربع از خاک دشمن و تسلط بر قسمتی از ارتفاعات سرکول منطقه پایان گرفت و طی این عملیات، مناطق پاسگاه مرزی تمرچین عراق، پادگان حاج عمران، گمرک مرزی، سلسله ارتفاعات کلو و قله استراتژیک 3000 متری آن، ارتفاعات 2519، سرسول، آزادی، سلمان، شیوه کارتا و بردزرد آزاد شد.
تسلط رزمندگان اسلام بر شهر چومان مصطفی و خومه آن نیز قسمت دیگری از دستاوردهای این عملیات محسوب میشود. شهیدان علیرضا موحددانش، فرمانده تیپ 10 سید الشهدا(ع) که در 13 مرداد و مصطفی ردانیپور که در 15 مرداد 1362 در عملیات والفجر دو و محمود کاوه، فرمانده تیپ ویژه شهدا که دهم شهریور 1365 در عملیات کربلای دو به شهادت رسیدند، از فرماندهان نامآوری هستند که در این منطقه به شهادت رسیدهاند.
* نویسنده : علیرضا خوببخت خبرنگار ادب و هنر
