کد خبر: 96500

متاورس و هوش مصنوعی و تاثیرش بر دنیای آینده؛

عالم مثال دیجیتال

درحال‌حاضر هوش مصنوعی جزئی جدایی‌ناپذیر از دنیای متاورس محسوب می‌شود. این روزها هوش مصنوعی می‌تواند کاربردهای بسیاری را در زمینه‌های مختلف ایجاد کند. از این رو در گفت‌وگو با علیرضا قائمی‌نیا به بررسی ارتباط متاورس و هوش مصنوعی و تاثیرات آن بر دنیای آینده پرداختیم که از نظر شما می‌گذرد.

سیدحسین امامی، دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی‌سیاسی: متاورس (Metaverse) جهان مجازی و تعاملی است که در آن هر شخصی می‌تواند فعالیت‌های مختلفی انجام دهد. به‌طورکلی متاورس دنیای مبتنی‌بر واقعیت مجازی غیرمتمرکز و به هم پیوسته است که در آن تقریبا تمام کارهای ممکن در دنیای فیزیکی، قابل‌انجام است. درحال‌حاضر هوش مصنوعی جزئی جدایی‌ناپذیر از دنیای متاورس محسوب می‌شود. این روزها هوش مصنوعی می‌تواند کاربردهای بسیاری را در زمینه‌های مختلف ایجاد کند. از این رو در گفت‌وگو با علیرضا قائمی‌نیا به بررسی ارتباط متاورس و هوش مصنوعی و تاثیرات آن بر دنیای آینده پرداختیم که از نظر شما می‌گذرد. وی پژوهشگر علوم دینی و فلسفه، معرفت‌شناسی و علوم‌شناختی و همچنین مدیر قطب فلسفه دین و سردبیر فصلنامه ذهن و عضو هیات‌علمی گروه معرفت‌شناسی و علوم‌شناختی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی است. تجربه دینی و گوهر دین، نگرش‌های نوین در فلسفه، خاستگاه دین، بیولوژی نص: نشانه‌شناسی و تفسیر قرآن، معناشناسی شناختی قرآن، الهیات سایبر: (نظریه انسان مجازی و ایمان سیال)، موافقت معنایی (موافقت گشتاری، موافقت تعبیری، موافقت فرانقشی) و دین و مدل‌های فرهنگی از مهم‌ترین آثار اوست که کتاب بیولوژی نص برگزیده بیست‌ونهمین دوره کتاب سال شد.
ابتدا متاورس را تعریف کنید و بفرمایید دارای چه ویژگی‌ها و اثراتی در زندگی بشر خواهد بود؟
همان‌طور که از نام متاورس پیداست متایونیورس و فراجهان است. یک جهان موازی با جهان واقعی است. در زندگی واقعی با پدیده‌هایی مواجه می‌شویم و با آمدن فضای سایبر یک زندگی مجازی شکل گرفته که در آن فضا زندگی و ارتباط برقرار می‌کنیم، اما اندیشمندان معتقدند با آمدن متاورس، زندگی سومی و فضای سه‌بعدی شکل گرفته که ماهیت متفاوتی دارد. متاورس از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و آینده آموزش و مباحث فرهنگی را به‌نحوی رقم می‌زند که باید به این نکته توجه کرد. متاورس مانند بسیاری دیگر از فناوری‌هایی که با آنها در عصر جدید مواجه شده‌ایم، جنبه‌های منفی و مثبت دارد و باید به آن توجه شود و آنها را درنظر بگیریم. اگر از مبانی فلسفی متاورس یا جنبه الهیاتی آن بحث می‌کنیم، به‌معنای نفی کامل این فناوری نیست اما به‌نوعی مواجهه آگاهانه با این فناوری است و می‌توان از جنبه‌های مثبت آن استفاده کرد. درعین‌حال باید به جنبه‌های منفی آن نیز نظر داشته باشیم. متاورس حاصل بسیاری از فناوری‌هایی است که در دهه اخیر شدت گرفته‌اند. مانند فضای مجازی، واقعیت‌افزوده، تحقیقاتی که در علوم شناختی صورت می‌گیرد مثل عصب‌شناسی و روان‌شناسی و حتی برخی مسائل زبان‌شناسی شناختی و بازی‌های دیجیتال و همه این فناوری‌ها را به‌نحوی عالی‌تر در متاورس می‌بینیم.

گفتید با آمدن متاورس زندگی سومی شکل گرفته که ماهیت متفاوتی دارد. زندگی سوم دارای چه ویژگی‌هایی خواهد بود؟
به برخی ویژگی‌های زندگی سوم اشاره می‌کنم؛ بعضی از این تفاوت‌ها با زندگی واقعی و برخی باید با زندگی در فضای مجازی بررسی شود. متاورس، اینترنت تجسم یافته است که شکل سه‌بعدی دارد و تا حدی ماهیت متاورس را نشان می‌دهد باید توجه کنیم که این فضا چه ویژگی‌ها و قابلیت‌هایی دارد. برخی از این ویژگی‌ها فلسفی هستند. در فضای سایبر با اطلاعات مواجه هستیم و ماهیت این فضا را اطلاعات تشکیل می‌دهد و برخی فلاسفه گفته‌اند اساس اینترنت و فضای مجازی را جایگزین شدن اطلاعات به‌جای معرفت تشکیل می‌دهد، معرفت باور صادق موجه است و ما برای چیزی که باور داریم و این باور درست است، توجیه و اثباتی داریم، اما این مفهوم در فضای مجازی جای خود را به اطلاعات می‌دهد. کاربران با اطلاعات تعامل معرفت می‌کنند و معمولا دنبال صدق و کذب مفاهیم نیستند. این نکته شاید مهم‌ترین ویژگی معرفتی فضای مجازی و زندگی دوم است، اما در متاورس اطلاعات تبدیل به تجربه می‌شود و انسان همه‌چیز را در یک فضای سه‌بعدی تجربه می‌کند، لذا می‌توان گفت ویژگی مهم این زندگی سوم تبدیل اطلاعات به تجربه و نوعی تجربه‌گرایی جدید است و اینکه انسان می‌خواهد همه‌چیز را در فضای مجازی جدید تجربه کند.
مهم‌ترین ویژگی متاورس این است که اطلاعات تبدیل به تجربه می‌شوند و ویژگی دومی که می‌توان برای این فضا عنوان کرد شبیه‌سازی واقعیت است. در این فضا واقعیت به‌گونه خاصی شبیه‌سازی می‌شود، به‌صورتی‌که نمی‌توان گفت تفاوت این فضا با فضای واقعی چیست؟ وقتی در این فضا استقرار پیدا و تجربه می‌کنید، تمایز آن با فضای واقعی را نمی‌توان تشخیص داد. دو گونه شبیه‌سازی در فناوری‌های اطلاعاتی داریم؛ یکی شبیه‌سازی معرفتی است که در فضای اینترنت با آن مواجه هستیم که به آن اشاره کردم و اطلاعات به‌جای معرفت می‌نشیند، اما در متاورس با شبیه‌سازی هستی‌شناختی مواجه هستیم. با یک‌سری هستی‌هایی که مشابه هستی‌های واقعی شبیه‌سازی شده‌اند. این ویژگی برای ما پیامدهای خاصی دارد که چگونه تمایز واقعیت‌های مجازی را- که در فضای متاورس با آن مواجه هستیم- از فضای واقعی به‌دست بیاوریم و آنها را جدا کنیم. چه‌بسا انسان در تعامل زیاد با واقعیت‌ها نتواند مرز بین واقعیت و مجاز را تشخیص دهد و خیلی از فلاسفه به این نکته اشاره کرده‌اند که کم‌کم مجاز بر واقعیت غلبه پیدا می‌کند. طبیعی است در متاورس غلبه مجاز بر واقعیت دوچندان می‌شود و اگر در فضای مجازی و زندگی دوم، این غلبه مجاز بر واقعیت شکل خاصی داشته در متاورس شکل بحرانی‌تری پیدا می‌کند و طبیعی است این ویژگی برای کاربران مشکل ایجاد خواهد کرد. ویژگی سومی که برای این فضا می‌توان درنظر گرفت این است که این فضا غوطه‌ورانه است و کسانی که در آن به‌سر می‌برند، کاملا در آن شناور می‌شوند و از فضای واقعی غافل می‌شوند. این ویژگی را در فضای مجازی به‌صورت حاد نداریم اما این ویژگی در متاورس صورت حادتری پیدا می‌کند. ویژگی دیگری که می‌توان برای این فضا در نظر گرفت، ویژگی کنش متقابلی است که در این فضا با کاربرانی مواجهیم که تنها تجربه نمی‌کنند، انعطاف و انفعال‌پذیر نیستند، بلکه خودشان نیز کنش‌هایی را انجام می‌دهند که این کار به جذابیت فضا اضافه می‌کند. این هم ویژگی دیگر این فضاست و برجسته شدن واقعیت‌های افزوده که در این شبیه‌سازی این فضا واقعیت‌هایی را اضافه می‌کند. این فضا از این جهت که حالت عدم ‌عین دارد. در زندگی واقعی می‌خواهید جایی بروید و حادثه‌ای پیش‌می‌آید و نمی‌توانید آن را پیش‌بینی کنید، فضای متاورس هم از این جهت مشابه فضای واقعی است، کسی که در این فضا به‌سر می‌برد، نمی‌داند چه چیزهایی پیش‌می‌آید و این امر ویژگی مهم این فضاست که حالت سر زنده به آن می‌دهد.

مهم‌ترین ویژگی متاورس چیست؟
تجربه‌گرایی جدید مهم‌ترین پایه فضای متاورس است. اینکه انسان می‌خواهد در عصر جدید هرگونه اطلاعاتی را به شکل تجربی آزمایش کند و برخی فلاسفه علوم‌شناختی مانند چالمرز معتقدند حتی ایده‌های فلسفی را هم می‌توان در فضای متاورس آزمایش کرد و متاورس آزمایشگاه فلسفه است و برخی دیگر از فلاسفه قائل هستند که متاورس آزمایشگاه زندگی است و معنای زندگی را می‌توان در آن تجربه کرد، همچنین معنایی جدید به زندگی بشر می‌دهد. تجربه‌گرایی می‌تواند پیوند خاصی با آموزش نیز داشته باشد. فرض کنید کاربری می‌خواهد یک زبان خاص را یاد بگیرد، کاملا در یک فضای سه‌بعدی جدید قرار می‌گیرد که آن زبان در آنجا به کار می‌رود و با نوعی عدم‌تعین مواجه می‌شود و نمی‌داند چه جملاتی رد و بدل می‌شود و مانند این است که در فضای طبیعی وارد شده است که آن را یاد می‌گیرد. این فضا تجسم فلسفه خاصی است، متاورس تجسم یک فلسفه خاصی است که در عالم غرب در دوره جدید شکل گرفته است. تکنولوژی‌های اطلاعاتی در این نکته اشتراک دارند که همه آنها تجسم فلسفه خاصی هستند، می‌توان گفت فضای مجازی داشت به اطلاعات به شکل خاصی دامن می‌زد و بشر را در فضای اطلاعات غوطه‌ور می‌کرد و این ایده فلسفی خاصی است که بشر باید در فضای اطلاعات و نه معرفت سیر کند، اما متاورس اساس خود را با تجربه‌گرایی جدید بنا می‌کند که بنابر آن انسان باید همه اطلاعات را تجربه کند.
همان‌طور که مستحضرید در فلسفه اسلامی به سه عالم معتقدند؛ عالم ماده، عالم مثال و عالم عقل. بر این اساس آیا می‌توان ارتباطی بین این عوالم و زندگی در دنیای متاورس برقرار کرد؟
اگر بخواهیم تشابه فلسفی انجام دهیم، این‌طور می‌توان گفت که در فلسفه اسلامی عوالم به سه دسته تقسیم شده‌اند. عالم ماده همان عالمی است که هم‌اکنون می‌بینیم. دوم عالم مثال است که در عالم ماده نیست، ولی اوصاف ماده است و در خواب می‌بینیم کسی که حجم و قد و رنگ دارد، ولی مادی نیست و عالم مثال عالمی است که در آن ماده نیست. درنهایت عالم عقل که در آن ماده و مثال آن وجود ندارد. متاورس را می‌توان تجسم نوعی عالم مثالی دانست که از فناوری‌های دیجیتال پدید می‌آید و می‌توان آن را نوعی «عالم مثال دیجیتال» نام نهاد، زیرا مثال در فلسفه ما یا مثال متصل است که قائم به نفس انسان است یا عالم مستقلی است که انسان می‌تواند به آن وارد شود. فناوری‌های اطلاعاتی و متاورس، نوعی عالم مثال جدیدی را به‌وجود آورده که در این عالم فقط صورت‌ها، ابعاد و رنگ‌ها وجود دارند و انسان می‌تواند به آن عالم وارد شود و در آن زندگی کند. این ویژگی، ابعاد فلسفی و الهیاتی دارد، اینکه مفاهیم دینی در این فضا چه سرنوشتی پیدا می‌کنند و اگر بخواهیم به مفاهیم دینی تجسم متاورسی دهیم، تجارب دینی چه وضعیتی پیدا می‌کنند؟ اینکه در مراسمی شرکت و تجربه دینی خاصی پیدا می‌کنیم این تجارب در متاورس بازسازی می‌شوند، چه شکل جدیدتری را پیدا می‌کند؟ اینها دسته‌ای از پرسش‌هایی هستند که مطرح می‌شوند.
معنای زندگی شاید یکی از مهم‌ترین بحث‌های الهیات و فلسفه دین باشد، بر این اساس می‌توان این سوال را مطرح کرد که آیا متاورس می‌تواند به انسان معنای زندگی دهد یا نمی‌تواند؟
برخی فلاسفه قائلند که متاورس می‌تواند به انسان معنای زندگی دهد که به‌نظر من این ادعا به‌شکل کلی قابل‌قبول نیست، اما این فناوری واقعا تغییر و تحول جدیدی در نحوه اندیشیدن انسان پدید می‌آورد و در اینکه نگرش به مفاهیم و زندگی دینی چگونه باشد نیز تاثیر خواهد داشت. متاورس یک ابزار ساده نیست، بلکه مدل‌های فرهنگی خاصی را به‌دنبال دارد و نحوه اندیشیدن کاربر را تغییر می‌دهد. این نوع فناوری‌ها قدرت چهارچوب‌دهی دارند؛ هم در اندیشه انسان و هم سبک زندگی و رفتارهای او و حتی در فرهنگ می‌توانند تاثیر بگذارند و قطعا می‌گذارد؛ چراکه برای خود چهارچوب‌ها و مدل‌های فرهنگی خاصی را دربر دارند که این هم باید مورد توجه قرار بگیرد. استفاده و مواجهه آگاهانه با این نوع ابزارها می‌تواند از آسیب‌های آنها بکاهد و قطعا استفاده‌های بهتری را به‌دنبال داشته باشد. ما هنوز در آغاز راه متاورس هستیم و اگر بخواهیم به آینده این نوع فناوری نگاه کنیم در حوزه‌های مختلفی توسعه خواهد یافت. در ابعاد الهیاتی و دینی قطعا گسترش چشمگیری خواهد یافت و هر روز شاهد این ماجرا هستیم که چنین وضعیتی پیدا می‌کند، اما به‌عنوان آزمایشگاهی که در آن هم علم می‌تواند توسعه یابد و هم علوم تجربی و علوم انسانی و هم به‌طور خاص مباحث فلسفی و الهیاتی می‌توانند گسترش بیشتری پیدا کنند.
آیا این فناوری می‌تواند تهدیدکننده زندگی بشری هم باشد؟
مشکل اصلی که شاید بتوان گفت فناوری آینده بشریت را تهدید می‌کند، به این نکته بر‌می‌گردد که غلبه مجاز بر واقعیت در این فضا تشدید می‌شود و اگر انسان قرار است در فضای مجازی زندگی کند نباید ارتباط خود با واقعیت‌ها را قطع کند و همچنان باید رابطه این دو فضا را درنظر بگیرد، اما این نکته غیرقابل‌انکار است که این فضا رفته‌رفته انسان را بیشتر غوطه‌ور می‌کند و درنتیجه انسان از فضای واقعی بیشتر غافل می‌شود. واقعیت‌هایی که در متاورس با آنها رو‌به‌رو می‌شویم تا حدی واقعیت‌های برساختی‌اند.
این روزها بحث هوش مصنوعی هم بسیار داغ است، این هوش چیست؟
هوش مصنوعی یک ابزار ساده نیست، بلکه فناوری معرفتی و اطلاعاتی است، این ویژگی متمایز هوش مصنوعی است. این هوش ماشین فکر است. ذهن انسان را توسعه و به آن قالب می‌دهد و با فناوری‌های دیگر تفاوت دارد. هوش مصنوعی تنها ذهن انسان را توسعه نمی‌دهد، بلکه باعث می‌شود یک‌سری علوم جدیدی هم پدید‌ آیند. در مورد همه‌چیز با هوش مصنوعی فکر می‌کند و به‌تدریج جایگزین ذهن انسان می‌شود و ذهن انسان مسئولیت‌های معرفتی خود را به هوش مصنوعی محول می‌کند. مباحثی را که درباره هوش مصنوعی وجود دارد می‌توان در چند مورد بررسی کرد؛ اول مباحث نظری اعم از مباحث فلسفی اخلاقی، سیاسی و حقوقی. دوم علومی که برآمده از هوش مصنوعی هستند و با همکاری آن پدید آمده‌اند. گویا در عصر دیجیتال بشر به این نتیجه رسیده که معرفت تنها از طریق اتصال با هوش مصنوعی و فضای مجازی حاصل می‌شود.

هوش مصنوعی تنها ذهن انسان را توسعه نمی‌دهد، بلکه باعث می‌شود علومی جدید هم پدید ‌آیند. می‌توانید به این علوم اشاره کنید؟
امروزه علوم اجتماعی متاثر از هوش مصنوعی است و دستاوردهای این هوش در علوم انسانی و اجتماعی تاثیر گذاشته است. یکی از دستاوردهای هوش مصنوعی استفاده فراگیر و توانمند از کلان‌داده‌هاست. ذهن بشر قدرت مقوله‌بندی اطلاعات فراوان در عصر جدید را ندارد، اما هوش مصنوعی به‌راحتی می‌تواند اینها را تحلیل کند و در زمینه تاریخ و جغرافیا و فیزیک؛ هم‌اکنون می‌بینیم فیزیک و نجوم دیجیتال و فیزیک محاسباتی یکی از زمینه‌هایی است که باید به آن توجه شود. دانش زیست اطلاعات (Bioinformatics) ترکیبی از هوش مصنوعی و دانش ژنتیک است و DNA را بررسی می‌کند و رشته‌های مشابه، نمونه‌هایی از دانش برآمده از هوش مصنوعی هستند یا با همکاری هوش مصنوعی پیش‌می‌روند، حال این علوم چه از هوش مصنوعی به‌عنوان یک ابزار معرفتی استفاده کنند، چه از خود ساختار بنیادین هوش مصنوعی بهره ببرند که یادگیری عمیق باشد. یکی از حوزه‌هایی که باید به‌شدت به آن توجه شود یادگیری عمیق است. چندماه پیش در آمریکا همایشی تحت‌عنوان فلسفه یادگیری عمیق برگزار شده بود. امروزه تنها به مباحث فلسفه هوش مصنوعی نیاز نداریم، بلکه به مباحث بنیادی‌تر این هوش نیاز داریم که امروزه به یک معنا مبتنی‌بر یادگیری عمیق است. گروه فلسفه هوش مصنوعی در برخی کشورها تشکیل شده و نیز عده‌ای تلاش می‌کنند براساس آن، فلسفه ذهن متمایزی یا فلسفه دیجیتال را مطرح می‌کنند که از مقولاتی کمک می‌گیرند که در هوش مصنوعی وجود دارد و فلسفه متفاوتی را ارائه می‌دهند. اینها نمونه‌هایی از کارهای جدی است که در دنیا صورت می‌گیرد.
هوش مصنوعی چه تاثیری بر حوزه‌های معرفتی می‌گذارد؟
این فناوری تمام حوزه‌های معرفتی بشر، معرفت‌شناسی و فلسفه ذهن و فلسفه علم را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. فلسفه علم از آغاز قرن 20 حدود چهارفاز را دنبال کرده؛ اول پوزیتیویسم منطقی و بعد رویکرد اجتماعی علم و رئالیسم بوده و فاز چهارم فاز شناختی فلسفه علم است که اندیشمندانی مانند تاگارد و دیگران، این بحث را به‌صورت جدی دنبال می‌کنند. یکی از رشته‌های فلسفه علم، فلسفه علم محاسباتی است که متاثر از هوش مصنوعی است. به فناوری‌های برآمده از هوش مصنوعی نیز باید توجه کرد. بحث فلسفی و نظری و امثالهم صورت گیرد، شاید بتوان به حوزه رباتیک اشاره کرد که من گاهی می‌گویم رباتیک بالاترین تجسم عینی و تکنولوژیک هوش مصنوعی است. زمینه‌ای است که این هوش با تمام قابلیت‌هایش در آنجا کار و تلاش می‌کند، رباتی را با کارکردهای مختلف طراحی کند. اینها حوزه‌هایی است که باید مورد توجه قرار گیرند.
چه مباحث فلسفی‌ای از هوش مصنوعی متاثرند؟
مباحث فلسفی که از هوش مصنوعی متاثرند، ناظر به هوش مصنوعی چند دسته هستند؛ یک دسته در فلسفه ذهن به آن پرداخته می‌شود، مانند اینکه هوش مصنوعی آگاهی و اراده آزاد دارد یا خیر؟ اینها طیف مسائلی است که در فلسفه ذهن یا در نسبت با فلسفه هوش مصنوعی مطرح می‌شوند، زیرا فلسفه هوش مصنوعی با فلسفه ذهن همپوشانی‌هایی دارد ولی این دو یکی نیستند و دو شاخه متفاوتند. هم در فلسفه ذهن مباحثی راجع به هوش مصنوعی مطرح می‌شود و هم درباره ذهن و هم در فلسفه هوش مصنوعی مطرح می‌شود. یک دسته شامل فلسفه‌هایی است که براساس هوش مصنوعی پیدا می‌شود. به فلسفه دیجیتال اشاره کردم که برآمده از مقولاتی است که در هوش مصنوعی شکل گرفته است. همه عالم را شبیه‌سازی درنظر بگیرید. برخی فلاسفه تئوری شبیه‌سازی را مطرح می‌کنند. درواقع به این معنا که هر قدر در کامپیوتر شبیه‌سازی می‌کنید، عملا مرز میان شبیه‌سازی و واقعیت از بین می‌رود.
بسیاری از فلاسفه پست‌مدرن هم این نکته را گفته بودند. برخی فلاسفه هوش مصنوعی این ادعا را مطرح می‌کنند و می‌گویند پیشرفت‌هایی که در هوش مصنوعی صورت می‌گیرد نشان می‌دهد عالم عینی و واقعی به آن معنایی نیست که تصور می‌کنیم و در فلسفه‌های سنتی وجود دارد. نکته سوم راجع به کاربردهای فلسفی هوش مصنوعی، این است که هوش مصنوعی قابلیت دارد که به‌تعبیر چالمرز فیلسوف ذهن، تبدیل به آزمایشگاه فلسفه شود. به‌طور مثال شخصی مانند ابن‌سینا انسان را غوطه‌ور در فضا تصور می‌کرد و براساس آن مباحث فلسفی را مطرح می‌کرد. الان این آزمایشگاه‌های ذهنی به هوش مصنوعی منتقل شده‌اند. بسیاری از تئوری‌های فلسفی در هوش مصنوعی به آزمایش کشیده می‌شوند، همان‌طور که هوش مصنوعی این قابلیت را دارد که تئوری‌های اجتماعی و سیاسی را هم به محک آزمون دربیاورد و کمک کند تصور واضحی از آنها داشته باشیم.

مرتبط ها