کد خبر: 96173

درباره نظر متفاوت وزیر دولت اصلاحات برای بازگشت احتمالی «معین»؛

معین برمی‌گردد، اگر اصلاح‌طلبان بگذارند

مصطفی معین درباره خواننده‌ای که هم‌سال و همشهری و حتی تقریباً هم‌نام خود اوست و این روزها زمزمه بازگشتش به کشور همه جا پیچیده می‌گوید معین نباید بیاید؛ «امیدوارم این دعوتی که می‌خواهند از او بکنند را نپذیرد و به این راحتی خودش را هزینه نکند».

میلاد جلیل‌زاده؛ فرهیختگان آنلاین: مصطفی معین را خیلی از کسانی که متولد دهه شصت و ماقبل آن هستند، خوب به یاد دارند. کاندیدای اصلی اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۸۴ که به عنوان یکی از اصلی‌ترین تبلیغات میدانی‌اش، پوسترهایی از محمد خاتمی طراحی کرده بودند با نقشی از این جمله او که «معین باید می‌آمد»

حالا مصطفی معین درباره خواننده‌ای که هم‌سال و همشهری و حتی تقریباً هم‌نام خود اوست و این روزها زمزمه بازگشتش به کشور همه جا پیچیده می‌گوید معین نباید بیاید؛ «امیدوارم این دعوتی که می‌خواهند از او بکنند را نپذیرد و به این راحتی خودش را هزینه نکند» طبق کلیشه‌هایی که چند دهه در ذهن جامعه ایرانی جا انداخته‌اند، به‌طور طبیعی و ذاتی اصلاح‌طلبان طرفدار بازگشت هنرمندان ایرانی به کشور و ادامه فعالیت‌شان در سرزمین مادری هستند و تندروهای جناح مقابل همیشه مخالفت می‌کنند و نمی‌گذارند. این کلیشه چنین معنا می‌دهد که اگر از این‌جور آزادی‌ها می‌خواهید، طرف اصلاح‌طلبان بیایید و در قدرت سهیم‌شان کنید وگرنه اقلیتی از رأی‌دهندگان همیشگی اصولگرا، کسانی را سر کار می‌آورند که دشمن آزادی هستند. این کلیشه اما در همین چند وقت اخیر به طرز حیرت‌انگیزی جابجا شده است.

مسئولان رسمی یک دولت اصولگرا حرف از بازگشت معین و بهروز وثوق و بهرام بیضایی به کشور و حتی ادامه فعالیت‌شان می‌زنند و مخالفت‌ها نه از تریبون فلان نمازجمعه یا فلان محفل محافظه‌کار، که از جانب شخصیت‌های فرهنگی و سیاسی اصلاح‌طلب شنیده می‌شود. حتی یکی‌شان که حقوقدان هم هست، در یک دروغگویی آشکار نصرالله معین‌فر را ترسانده بود که اگر برگردی، در اینجا به ۲۲ سال زندان محکوم می‌شوی. این قضیه دو نکته ظریف را به ما نشان می‌دهد که یکی پارادوکسیکال است و دیگری تراژیک. نکته پارادوکسیکال قضیه این است که تلاش عده‌ای برای حفظ کلیشه قدیمی اصلاح‌طلب مهربان و اصولگرای عبوس، باعث وارونه شدن همان کلیشه شده است. یعنی چون اصلاح‌طلبان نمی‌خواهند یک گشایش فرهنگی در زمان روی کار بودن دولتی از جناح رقیب رخ بدهد، مخالف ذاتی هر نوع گشایشی شده‌اند و برای رخ ندادنش تلاش می‌کنند.

همان‌طور که در زمان دولت اول احمدی‌نژاد علیه خواست رئیس‌جمهور وقت مبنی بر ورود زنان به استادیوم فوتبال شلوغ‌کاری راه انداختند یا در ابتدای دولت دوم احمدی‌نژاد علیه روی کار آوردن وزرای زن در کابینه، سرمقاله‌ها نوشتند و با بیوت قم رایزنی‌های مستوفایی کردند.

نکته تراژیک ماجرا اما این است که تلاش‌های چند دهه‌ای این جریان برای حفظ چنین کلیشه‌ای، همیشه مانع از این می‌شده که کار بعضی از پرونده‌ها یکسره شود و به اتمام برسد. آنها وقتی خودشان سر کار هستند دست‌دست می‌کنند و وقتی جناح رقیب سر کار است با این قبیل سمپاشی‌ها مانع تحقق چنین گشایش‌هایی می‌شوند؛ چون باید استخوانی لای زخم باقی بماند که موجودیت سیاسی آنها را توجیه کند و بهانه‌ای برای بسیج طبقه متوسط و رأی گرفتن از آنها بوجود بیاورد.  حالا هم حسابی به دست پا زدن افتاده‌اند چون با خودشان حساب می‌کنند اگر خود آنهایی که عمری آدم‌‌های بد و عبوس قضیه معرفی شده‌اند، معین و وثوق و بیضایی را برگردانند، دیگر چه لزومی به وجود جریانی به نام اصلاحات هست؟

 

مرتبط ها