کد خبر: 95912

علیرضا بلیغ و محمد باقری از نسبت سیاست و جامعه‌ می‌گویند؛

جامعه ایرانی؛ سیاست‌زده یا سیاست‌زدایی‌شده؟

آیا این برداشت که جامعه در وضعیت سیاست‌زدایی قرار دارد، برداشتی درست است و آیا می‌توان درباره فرمی جدید از سیاست در ایران بحث کرد؟ سال گذشته که اعتراضات در جریان بود، قصد داشتیم به‌صورت بنیادی به این مساله بپردازیم که جامعه با چه بحران‌هایی مواجه است که شکلی از اعتراض را در 96، 98 و 1401 نشان می‌دهد. مجموعه‌ای از گفت‌وگو را شکل داده و وقتی که آنها را کنار هم قرار دادیم، به این نتیجه رسیدیم ظاهرا هم جامعه ما و هم دولت‌ها یکی پس از دیگری در فهم وضعیتی که دچارش هستند، مشکل دارند.

سیدجواد نقوی، خبرنگار گروه ایده حکمرانی: آیا این برداشت که جامعه در وضعیت سیاست‌زدایی قرار دارد، برداشتی درست است و آیا می‌توان درباره فرمی جدید از سیاست در ایران بحث کرد؟ سال گذشته که اعتراضات در جریان بود، قصد داشتیم به‌صورت بنیادی به این مساله بپردازیم که جامعه با چه بحران‌هایی مواجه است که شکلی از اعتراض را در 96، 98 و 1401 نشان می‌دهد. مجموعه‌ای از گفت‌وگو را شکل داده و وقتی که آنها را کنار هم قرار دادیم، به این نتیجه رسیدیم ظاهرا هم جامعه ما و هم دولت‌ها یکی پس از دیگری در فهم وضعیتی که دچارش هستند، مشکل دارند. این نتیجه از این حیث عجیب بود که در یک لحظه نه می‌شد از جامعه و نه از دولت دفاع کرد و طوری بود که دفاع از هرکدام از اینها با حملاتی روبه‌رو می‌شد. به این نتیجه رسیدیم چه‌بسا خوانش ما از سیاست در این سال‌ها، خودش باعث نوعی سیاست‌زدایی شده و این سیاست‌زدایی باعث شده هم جامعه مطالباتی داشته باشد که دیگر در سیطره سیاست نیست و هم دولت‌ها دیگر توان این را که بفهمند جامعه چه می‌گوید، نداشته باشند. چنین وضعیتی هرچند سخت و پیچیده است ولی در عرصه عمومی تقریبا در لحظاتی نمایان است. خلاصه اینکه گفت‌و‌گوهایی را ترتیب دادیم تا ببینیم چه شرایطی داریم و اینکه این برداشت درست است یا خیر؟ پاسخ به این پرسش‌ها را در گفت‌وگویی با علیرضا بلیغ و محمد باقری پی گرفتیم.

باقری: ما از تربیت سیاسی به‌عنوان یک مقوله بنیادین در جامعه غافل هستیم و آن را رها کرده‌ایم. نظام آموزشی ما باید به تربیت سیاسی بپردازد ولی نه چنین چیزی و نه چهارچوب آن وجود ندارد؛ یعنی آن نهاد اگر هم بخواهد به تربیت سیاسی بپردازد، نمی‌داند چگونه به این کار بپردازد. وقتی می‌گویم که مشکل فرهنگی و فراگیر است، یعنی منتج به این نتایج می‌شود؛ یعنی فرق نمی‌کند و دستگاه مسئول و حاکم ما خودش برآیند جامعه است. خودش محصول جامعه است و منفک از این جامعه نیست و خودش نیز در همین فرهنگ است که دارد تنفس می‌کند. نهادهای ما فشل هستند و ما نهادی نداریم؛ چه نهاد آموزش، چه نهاد سیاست و چه نهاد مذهب ما نتوانستند کاری کنند که وضعیت فرهنگی ما به‌گونه‌ای بشود که بتوانیم کارآمدی مثبت داشته باشیم و جامعه بتواند بازیگری خوب انجام بدهد. از طرفی نهاد هم نداریم. جامعه مدنی، ابزار دیگری برای این موضوع است که جامعه مدنی نیز نداریم.

بلیغ: آینده به این معنایی که می‌گوییم، نسبتی با امر سیاسی و مسئولیت در قبال سیاست پیدا می‌کند. آن چیزی که پیش از انقلاب در این بازه‌ای که عرض کردم اتفاق می‌افتاد، اتفاقا چه بسا داشت زندگی را نیز با یک حرکت نسبتا قابل قبولی به سمتش می‌برد. برنامه توسعه ایران را آمریکایی‌ها ریخته بودند و  برنامه‌ریزی‌ای بود که در چهارچوب فهمی از نظام جهانی، ایران سهم و نقشی داشت اما علی‌الظاهر آنچه ما از سیاست فهم می‌کنیم، آنجا قابل تامین نبود و این، آن نطفه شکل‌گیری حرکت‌ها و خیزش‌هایی بود که عملا به انقلاب منجر شد لکن اتفاقی که بعد از انقلاب افتاد، چه بود؟ چیزی که الان دارد در فضای رسانه‌ای ما از آن حرف زده می‌شود، دو تصویر نسبتا نوستالژیک از گذشته است. یک تصویر از دهه 50 و یک تصویر از دهه 60 که مثلا نمودش در سریالی همچون «وضعیت سفید» بود. حالا نمی‌خواهم بگویم که همه این تصویرها کامل است یا نه، ولی به هر حال یک بازنمایی از هر دو دارند. در آن تصویر دهه 50 که اتفاقا خیلی هم دارد از آن حرف زده می‌شود، این‌طور گفته می‌شود که کاش به آن دوره برگردیم و‌ای وای عجب چیزی را از دست دادیم. از آن طرف هم تصویر دهه 60 است که در آن علی‌الظاهر آن شکل از زندگی که قرین و مقارن با مصرف است، حضور پررنگی ندارد.

برای خواندن متن کامل گفت‌وگو، اینجا را بخوانید.

مرتبط ها