کد خبر: 94558

نگاهی به فیلم «بی‌بدن» و روایت متفاوت آن از دوگانه کلیشه‌ای قصاص و بخشش

وقتی جنجال قاتل می‌شود

با اینکه پرونده ریحانه جباری می‌توانست درس بزرگی برای وکلا و حتی رسانه‌ها باشد این اتفاق نیفتاد و در پرونده قتل غزاله شکور توسط آرمان عبدالعالی دوباره تکرار شد. طبق مستندات موجود از این پرونده غزاله دختر 19 ساله‌ای بود که یکباره ناپدید می‌شود و خانواده‌اش گزارش مفقود شدنش را به پلیس می‌دهند.

عطیه همتی، دبیرگروه نقد روز: اوایل دهه 90 بود که پرونده ریحانه جباری در رسانه‌ها حسابی پرسروصدا شد. دختر جوانی که به جرم قتل یک مرد میانسال به زندان افتاده بود و درنهایت بعد از کش و قوس‌های فراوان به اعدام محکوم شد. در جریان این پرونده در دستگاه قضایی، در رسانه‌های اجتماعی که آن سال‌ها تازه اوج گرفته بودند با همراهی خانواده جباری کمپین‌های متعددی شکل گرفت و هرکدام داستان را به‌گونه‌ای روایت کردند تا افکار عمومی را به سمت آزادی جباری سوق دهند. داستان‌هایی که در برخی موارد جباری را قربانی آزار و اذیت قاتل معرفی کردند و نوشتند جباری برای دفاع از خودش مجبور به انجام قتل شده ‌است. موضوعی که خانواده مقتول را تحت فشار رسانه‌ای زیادی گذاشت و خوراک جذابی برای رسانه‌های ضدایرانی بود تا حسابی روی این پرونده مانور بدهند و با کلیدواژه‌هایی نظیر دفاع از شرافت به جای همدردی با خانواده مقتول و در تلاش برای به‌دست‌آوردن رضایت، آنها را در مظان اتهام قرار دادند و متهم اصلی معرفی کردند. موضوعی که درنهایت نه‌تنها منجر به رضایت گرفتن از خانواده قربانی نشد بلکه آنها را برای اجرای حکم قصاص و برگرداندن حیثیت خانوادگی خود به قصاص مصر‌تر کرد. 
با اینکه پرونده ریحانه جباری می‌توانست درس بزرگی برای وکلا و حتی رسانه‌ها باشد این اتفاق نیفتاد و در پرونده قتل غزاله شکور توسط آرمان عبدالعالی دوباره تکرار شد. طبق مستندات موجود از این پرونده غزاله دختر 19 ساله‌ای بود که یکباره ناپدید می‌شود و خانواده‌اش گزارش مفقود شدنش را به پلیس می‌دهند. بعد از بررسی‌های فراوان پلیس متوجه می‌شود این دختر به دیدن دوست‌پسرش آرمان رفته و در درگیری‌ای که بین آنها اتفاق می‌افتد، غزاله کشته و بعد جسدش توسط آرمان مفقود می‌شود. با اینکه آرمان در بازجویی‌های اولیه خود به قتل اعتراف کرده بود اما در ادامه اعترافات خود را پس گرفت تا پرونده وارد مراحل پیچیده‌ای شود. بعد از آنکه قتل غزاله توسط آرمان برای پلیس محرز شد، دستگاه قضایی آرمان را به قصاص محکوم کرد. اما چه در جریان این پرونده و چه بعد از اعلام حکم دوباره جنجال‌های رسانه‌ای مثل قبل حول خانواده مقتول شکل گرفت و حتی چهره‌های مشهور زیادی تلاش کردند از خانواده مقتول رضایت بگیرند. اما خانواده غزاله برای این رضایت فقط خواهان محل جسد دخترشان بودند که هیچ‌گاه به جواب آن نرسیدند. جنجال‌های رسانه‌ای حول این پرونده به حدی جدی شد که برخی خبر از زنده بودن این دختر و حضورش در خارج از ایران می‌دادند و حتی مدعی می‌شدند خانواده مقتول از این موضوع خبر دارد و این باعث فشارهای مضاعفی به خانواده غزاله شد. درنهایت این پرونده نیز با قصاص قاتل به پایان رسید و آرمان عبدالعالی اعدام شد تا یکی دیگر از پرونده‌های جنایی پیچیده کشور بسته شود. 
فیلم «بی‌بدن» که این روزها یکی از فیلم‌های پرحاشیه جشنواره چهل‌ودوم ‌است، دقیقا روی همین موضوع دست گذاشته ‌است. اگرچه کارگردان و عوامل این فیلم برداشت از این پرونده قضایی را منکر می‌شوند اما فیلم در جزئیات نیز به ماجرای آرمان و غزاله به اسم سروش و ارغوان اشاره دارد. فیلم با خبر گم‌شدن ارغوان آغاز می‌شود و در ادامه نیز تلاش می‌شود فشارها به خانواده مقتول و حتی متهم شدن آنها به موضوعات مختلف نشان داده شود تا بار دیگر یادآور شود درسی که از ماجرای ریحانه جباری و آرمان عبدالعالی می‌گیریم این است که این پرونده‌ها با جنجال‌ها و فشار به خانواده مقتول حل نخواهد شد. گویی این پرونده‌ها خوراک‌های خوبی برای برخی وکلا هستند تا هم به شهرت برسند و هم درآمدزایی هنگفتی از آن کنند. موضوعی که در بی‌بدن نیز به خوبی به آن اشاره می‌شود. اگرچه فیلم بی‌بدن این روزها درگیرودار جنجال‌های رسانه‌ای شکل گرفته درباره عدم شرکت در سودای سیمرغ به سر می‌برد اما موضوعی که این فیلم روی آن دست گذاشته را باید خارج از فضای حاشیه‌ای فیلم تحلیل کرد. چون آنچه بی‌بدن دست روی آن گذاشته، چه از منظر اجتماعی و چه از منظر رسانه‌ای بسیار مهم است. تسویه‌حساب‌های رسانه‌ای و حتی انقلاب‌های رسانه‌ای چندشبه‌ که حول محور یک موضوع شکل می‌گیرد، به جای آنکه منجر به حل مساله خودش شود، آنقدر مسائل جانبی از دل آن بیرون می‌آید که به ضد خودش تبدیل می‌شود. 
چنانکه عباس عبدی، پژوهشگر اجتماعی و فعال سیاسی اصلاح‌طلب در یادداشتی نوشته ‌است: «این همان اشتباه مهلکی است که برخی از متهمان و خانواده‌های آنان و نیز وکلا یا افکار عمومی به‌ویژه افراد سرشناس در دفاع از قاتل می‌کنند و خانواده مقتول را در رنج مضاعف قرار می‌دهند، درنتیجه خانواده مقتول هم پای خود را در یک کفش می‌کنند و حاضر به رضایت نمی‌شوند، حتی اگر از ابتدا دنبال قصاص نبوده نباشند. درحقیقت اگر کسانی ازجمله قاتل و خانواده او خواهان گذشت و عدم اصرار بر قصاص هستند، باید تمام حق را به خانواده مقتول داده و با آنان همدلی کرده و از آنان دلجویی نمایند. نباید هیچ نگاه مثبتی به قاتل را ترویج کرد. درواقع قاتل باید اظهار پشیمانی جدی کند و صادقانه درصدد جبران برآید. اینکه تا آخر و خلاف برداشت دادگاه و کارشناسان قتل را انکار کند، نتیجه‌ای جز تحریک و اصرار خانواده مقتول بر قصاص ندارد.»
فیلم بی‌بدن از این رو که خلاف مشی قبلی رسانه‌ها این بار دوربین را طرف خانواده مقتول برده‌ و سعی کرده فشار ناشی از قتل فرزند و همچنین هجمه اجتماعی و رسانه‌ای روی آنها را نشان دهد، متفاوت از آب درآمده است. این فیلم که فیلمنامه آن را کاظم دانشی -که پیش از این او را با فیلم علفزار می‌شناسیم- نوشته ‌است، جدای از ضعف و قوت‌های فیلمسازی که محل بررسی آن در اینجا نیست، شاید اولین بار است که برای دیدن سمت دیگر ماجرای قتل وقت گذاشته و برای خانواده مقتول این حق را قائل شده که نبخشند. اگرچه خود فیلم نیز در این روزها دارد، قربانی جنجال‌های رسانه‌ای می‌شود که برخی عوامل سازنده آن در حال ایجادش هستند. جنجال‌های رسانه‌ای که خود فیلم منتقد آن است. 

مرتبط ها