کد خبر: 94507

در اولین نشست از سلسله‌نشست‌های علمی تبیینی ویژه دهه مبارک فجر مطرح شد؛

«منطقه گرایی»؛ الگوی نوین جنبش‌های مقاومت

گفتمان «نه شرقی نه غربی» امام خمینی(ره)، میراثی از یک الگوی پیشرفته سیاست خارجی است که در روند زمان توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی در قالب «منطقه گرایی» و ظهور یک «ایران قوی» منطق استراتژیک یافته، زیباسازی شده و با محیط ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک منطقه غرب آسیا سازگار شده است.

کیهان برزگر، مدیر گروه علوم سیاسی و روابط بین الملل واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد: گفتمان «نه شرقی نه غربی» امام خمینی(ره)، میراثی از یک الگوی پیشرفته سیاست خارجی است که در روند زمان توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی در قالب «منطقه گرایی» و ظهور یک «ایران قوی» منطق استراتژیک یافته، زیباسازی شده و با محیط ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک منطقه غرب آسیا سازگار شده است.
اولین نشست از سلسله‌نشست‌های علمی تبیینی ویژه دهه مبارک فجر با عنوان جمهوری اسلامی و مساله وفاداری به سیاست نه شرقی و نه غربی انقلاب اسلامی؛ آری یا خیر؟ با سخنرانی دکتر کیهان برزگر عضو هیات‌علمی و مدیرگروه علوم سیاسی و روابط بین‌الملل واحد علوم‌وتحقیقات دانشگاه آزاد با حضور بیش از 500 نفر از اساتید به صورت حضوری و مجازی در تاریخ ۱۴ بهمن ماه ۱۴۰۲ توسط مرکز فرهنگی دانشگاهی امام‌خمینی(ره) و انقلاب اسلامی برگزار شد. در این نشست علمی تبیینی دکتر برزگر بحث خود را در سه زمینه ارائه کرد و سپس به پرسش‌های اساتید پاسخ داد. متن کامل سخنرانی این استاد روابط بین‌الملل به شرح زیر است.

نخست، ارائه گفتمان نوین
الگوی سیاست خارجی «نه شرقی نه غربی» یک الگوی پیشرفته سیاست خارجی است که توسط امام‌خمینی‌(ره) به‌منظور تمرکز بر یک رویکرد مستقل سیاست خارجی، فراتر از ایدئولوژی‌های سلطه‌محور غربی و شرقی در زمان خود مطرح و عملیاتی شد. این الگو در روند زمان و با هدف سازگاری با محیط ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک منطقه غرب آسیا و نظم جهانی توسط رهبر انقلاب در قالب «منطقه‌گرایی» و ظهور یک «ایران قوی» زیباسازی شد و اکنون به‌عنوان الگویی نوین برای جنبش‌های مقاومت و ضداستکباری به‌منظور اخراج بیگانگان از محیط امنیتی ایران در منطقه غرب آسیا جنبه راهبردی یافته و همزمان توجه قدرت‌های بزرگ غربی و شرقی را به خود جلب کرده است. گفتمان سلطه‌محور غالب در زمان وقوع انقلاب اسلامی در سال 1357 در میان ملت‌ها و دولت‌های منطقه غرب آسیا این بود که نزدیکی و ائتلاف با غرب ملاک رشد و توسعه همه‌جانبه کشورها به حساب می‌آید. به‌واقع، غرب از خرابه‌های بعد از جنگ جهانی دوم جایگاه و موقعیت خود را در قالب تاسیس و تثبیت نهادهای بین‌المللی ازجمله سازمان ملل متحد و نهادهای تابعه آن (جنبه سیاسی)، ائتلاف نظامی ناتو (جنبه نظامی) و صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی (مکانیسم پولی مبادلاتی دلار و وابستگی مالی) و ایدئولوژی لیبرال-دموکراسی (جنبه هویتی و فرهنگی) تقویت کرده بود. همچنین غرب با طرح جریان «استعمارزدایی» در دهه 1960 و 1970 میلادی در مسیر یکدست کردن جهان برآمد، چون باور عمومی این بود که نیروهای ملی برآمده از خیزش‌های ملی و مردمی‌ (به‌ویژه در منطقه غرب آسیا) درنهایت به سمت غرب گرایش می‌یابند. از این طریق غرب تلاش کرد تا تضادهای موجود در مارکسیسم و نظام کمونیسم را به سود خود رقم بزند. گفتمان غالب دوم در زمان بروز انقلاب اسلامی، نظام سلطه‌محور کمونیستی شرق به رهبری شوروی بود که بر پایه اندیشه‌های مارکسیسم و اقتصاد اشتراکی بنا شده بود. در این گفتمان نشانی از معنویت و هستی‌شناسی ارزشی نبود و ناکارآمدی شیوه حکمرانی در این گفتمان سبب شد تا غرب با بهره‌برداری از نارسایی‌های سیاسی و اقتصادی نظام سوسیالیستی شوروی در مبارزه طولانی دوران جنگ سرد بر این گفتمان پیروز شود و ایدئولوژی «لیبرال-دموکراسی» را به جریان بیندازد و بر سیاست جهانی سلطه مطلق یابد. این زمانی بود که فرانسیس فوکویاما یکی از اندیشمندان غربی، نظریه «پایان تاریخ» را مطرح کرد که معنای آن این بود که ایدئولوژی لیبرال-دموکراسی غربی بر ایدئولوژی و گفتمان رقیب کمونیسم پیروز شده و دنیا به سمت یکدست شدن یا همان جهانی شدن با رهبری آمریکا و غرب پیش می‌رود، غافل از اینکه گفتمان رقیب جدید در قالب تمدن اسلامی به رهبری ایران در حال شکل‌گیری و بستر‌سازی برای به چالش کشیدن نظام سلطه در حال تکامل است. به‌واقع، انقلاب اسلامی ایران بر مبنای نفی سلطه غرب و استکبار جهانی در شرایطی ظهور کرد و پیروز شد که کشورهای جهان به نوعی به یکی از این دو گفتمان غالب وابسته بودند و الگوی سیاست خارجی و روابط بین‌المللی خود را بر مبنای تنظیم روابط نزدیک و قرار گرفتن در بلوک‌بندی این دو گفتمان ساماندهی می‌کردند. در آن زمان باور رژیم گذشته ایران هم این بود که نزدیکی با غرب ملاک رشد و توسعه همه‌جانبه کشور خواهد بود، براساس این باور که غرب صاحب اصلی تکنولوژی و سرمایه در جهان است. در این شرایط، گفتمان «نه شرقی، نه غربی» به‌منظور نفی سلطه غرب و شرق، از سوی امام‌خمینی‌(ره) مطرح و در شیوه حکمرانی سیاست داخلی و سیاست خارجی کشور عملیاتی شد. هدف اصلی این گفتمان دستیابی به روندهای مستقل سیاسی و اقتصادی و هویت‌بخشی به تمدن ایرانی-اسلامی بود.

دوم، سیاست «نه شرقی، نه غربی» در روند زمان
در روند زمان و در بستر تکامل جمهوری اسلامی منطق این گفتمان نوین به موازات جنبه‌های ارزشی، توسط رهبر انقلاب جنبه واقع‌گرایانه و استراتژیک گرفت و اکنون در قالب «منطقه‌گرایی» به‌عنوان نقطه اصلی تولید قدرت ملی در سیاست خارجی کشورمان تجلی یافته است. بر این مبنا، گسترش و تقویت روابط با کشورهای اسلامی منطقه به‌عنوان حلقه اول حفظ امنیت و تامین منافع ژئوپلیتیک ایران در تمرکز اجرای سیاست خارجی قرار گرفت. در رژیم سابق و حتی برخی از دولت‌های بعد از انقلاب، تصور سنتی تامین منافع از طریق برقراری روابط نزدیک با غرب همچنان یک رویکرد غالب در گفتمان سیاست خارجی کشورمان بود. براساس این الگوی فکری، تنها با برقراری روابط مسالمت‌آمیز و بهبود روابط با غرب می‌توان قدرت ملی ایران را افزایش و به تبع آن نفوذ منطقه‌ای ایران را گسترش داد. اما بر مبنای رویکرد منطقه‌گرایی در سیاست خارجی، تنها با افزایش نقش و نفوذ در منطقه است که قدرت‌های بزرگ به اهمیت استراتژیک ایران در سیاست منطقه‌ای و جهانی پی می‌برند و به سمت ایران می‌آیند. یعنی معادله ایران-غرب-منطقه به معادله ایران-منطقه-غرب/شرق تغییر جهت داد. به عبارت دیگر منطقه، شروع سیاست خارجی ایران می‌شود، امری که در دولت‌های قبلی تا حدود زیادی از آن غفلت شد.
واقعیت این است که نظام سلطه بدون تقابل و مبارزه حاضر به پذیرش قدرت و جایگاه واقعی و تمدنی ایران براساس اصل ضرورت توازن قوا در منطقه نبوده و نیست. به‌واقع، جنگ تحمیلی جنگ نظام سلطه غربی و شرقی با هدف جلوگیری از گسترش گفتمان انقلاب اسلامی و ایجاد مانع از سرایت روندهای مستقل سیاسی-امنیتی از ایران به سایر کشورهای منطقه بود که به نوعی تحت سلطه سیاسی-امنیتی و اقتصادی غرب و شرق قرار داشتند. در محور این الگوی تکامل‌یافته گفتمان «نه شرقی نه غربی»، اصل حفظ امنیت و بقای کشور با هر روش ممکن قرار داشت. تجربه جنگ تحمیلی، ایران را به سمت تشکیل «محور مقاومت» سوق داد که در ابتدا با رویکردهای ایدئولوژیک نیروهای سیاسی طرفدار ایران برای دفاع از سرزمین‌های خود در برابر نظام سلطه در لبنان و با تاسیس حزب‌الله لبنان آغاز شد. همزمان با تحولات ژئوپلیتیک منطقه‌ای ازجمله جنگ‌های آمریکا در افغانستان، عراق و بحران‌های سوریه و یمن که منجر به نزدیکی دشمن و نظام سلطه به حلقه امنیتی ایران شد، محور مقاومت جنبه استراتژیک و شبکه‌ای هم پیدا کرد. در درون این شکل از مبارزه با نظام سلطه و متحدان وابسته منطقه‌ای آن، قدرتی عظیم شکل گرفت. این قدرت در مقاومت سوریه در برابر نظام سلطه، سرکوب تکفیری‌ها در عراق، مقاومت یمنی‌ها در جنگ با رژیم‌های محافظه‌کار عربی و اکنون در جنگ غزه کارآمدی خود را به خوبی نشان داده است. حمله یمنی‌ها به اهداف آمریکایی-انگلیسی و صهیونیستی در دریای سرخ با هدف حمایت از مردم غزه صورت می‌گیرد. مقاومت حزب‌الله توان عمده ارتش اسرائیل را در جبهه شمالی زمین‌گیر کرده است و مقاومت عراقی با حمله به اهداف و پایگاه‌های آمریکایی برای خروج و مانع شدن از حمایت آمریکا از رژیم‌صهیونیستی در کشتار مردم بی‌گناه غزه، وارد عمل شده است. بی‌تردید این مقاومت شبکه‌ای با هیچ‌یک از شیوه‌های جنگ کلاسیک غربی و با بمباران‌ها متوقف نمی‌شود. اساسا این نوع مقاومت الگوی بازدارندگی و شیوه جنگ‌ها را به ضرر نظام سلطه تغییر داده است.
تفکر استراتژیک رهبر انقلاب در تقویت ژئوپلیتیک محور مقاومت با مرکزیت ایران یک حلقه امنیتی قوی برای حفظ بقای کشور به وجود آورد و امروز نوعی «بازدارندگی هوشمند» که به‌واقع برآمده از همان «اتکا به خود»، «تولید قدرت ملی» و عدم وابستگی به شرق و غرب بوده، پدید آمده است. پیشرفت‌های ایران در صنایع هسته‌ای، دفاعی-موشکی، و هوا و فضا و ماهواره‌ای و... همگی در راستای همان بازدارندگی هوشمند است که در قالب کلان استراتژیک، جمهوری اسلامی ایران را در زمره مهم‌ترین قدرت منطقه و ظهور به‌عنوان یک قدرت جهانی نمایش می‌دهد. پیروی از گفتمان «نه شرقی، نه غربی» نشان داد که ایران می‌تواند بدون وابستگی و با تکیه بر خود به حیات خود ادامه داده و به زمینه‌های پیشرفت در حوزه‌های کلان سیاست برسد. البته ناگفته نماند که پیروزی این گفتمان نیاز به پیشبرد و اجرای شیوه مناسب حکمرانی اقتصادی در کشور دارد که اکنون به‌عنوان پاشنه‌آشیل این گفتمان با وجود تحریم‌های ظالمانه و در کنار آن، سوءمدیریت منابع اقتصادی در رده‌های میانی بروکراسی اقتصادی از انرژی کشور کاسته است. فراموش نکنیم کشورمان برای رفع تحریم‌های غربی و ایجاد فضای تنفسی برای رشد اقتصادی حاضر به مذاکره روی برنامه هسته‌ای خود شد، که البته نظام سلطه همان را هم نپذیرفت و درنهایت از برجام خارج شد و به این لحاظ ماهیت واقعی خود را در جلوگیری از توسعه گفتمان تمدن‌ساز ایرانی-اسلامی با هر روش ممکن نشان داد. به عبارت دیگر، غرب هیچ‌گاه حاضر به پایان دادن کامل تحریم‌های اقتصادی بدون توقف گفتمان انقلاب اسلامی در منطقه و جهان به‌عنوان یک رقیب جدی نبود، چون مطمئن بود ترکیب قدرت اقتصادی با بازدارندگی امنیتی به عیار قدرت ایران به‌شدت می‌افزاید.
سوم، آینده سیاست «نه شرقی، نه غربی»
تجربه تاریخ انقلاب‌های جهان و روابط بین‌الملل گویاست که روند جابه‌جایی گفتمان‌ها یک سیکل چند دهه‌ای دارد و تنها در روند زمان تکامل یافته و خود را با توجه به تحولات محیط ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک منطقه‌ای و جهانی سازگار می‌کند. گفتمان «نه شرقی، نه غربی» هم از این قاعده مستثنی نیست و مطمئنا با توجه به جدیت گفتمان رقیب برای جلوگیری از پیروزی آن در مسیر اخلال‌هایی ایجاد می‌کند. اینجاست که موضوع عقلانیت استراتژیک، صبر، مقاومت و جسارت برای پیشبرد این روند معنا پیدا می‌کند. بعضی‌ها این بحث را مطرح می‌کنند که گرایش ایران به شرق یعنی چین و روسیه به نوعی عدول از این گفتمان است و ایران اکنون به جای غرب به شرق متکی شده است. بر همین مبنا، الگوی «هم شرقی و هم غربی» را به‌عنوان مدل جایگزین در شرایط دشوار اقتصادی کنونی مطرح می‌کنند. به‌نظرم تحقق چنین الگویی هیچ منطق استراتژیکی ندارد. چون ارزش استراتژیک کشورمان در مستقل بودن در محیط برتر ژئوپلیتیک خود در منطقه غرب آسیا است. روابط اقتصادی با چین و روسیه ایدئولوژیک‌محور نیست و تنها جنبه توسعه‌ای و اقتصادی دارد. بر همین مبناست که صحبت از هیچ‌گونه ائتلاف نظامی ایران با این کشورها علیه طرف سوم نیست. جنگ اوکراین هرچند فرصت‌های ژئوپلیتیک زیادی برای ایران فراهم کرد، اما کشورمان به‌عنوان یک قدرت مستقل منطقه‌ای جنگ را محکوم و نقش خود در این جنگ را صرفا با اندیشه کلان استراتژیک استفاده از فرصت‌های سیاسی و اقتصادی این جنگ کرد. همان کاری که عربستان‌سعودی و ترکیه به‌عنوان دو متحد سنتی غرب کردند. در جنگ غزه، تاکنون هوشمندی راهبردی رهبر انقلاب مانع از گسترش جنگ به سرتاسر منطقه در قالب جنگ دولت‌ها گردیده است. این هوشمندی ناشی از برجستگی و قدرت «بازدارندگی ترکیبی» کشورمان در دفع تهدیدات نظامی آمریکا و رژیم‌صهیونیستی است که درنتیجه عملیاتی کردن الگوی ایران قوی و شبکه اتصالی-راهبردی محور مقاومت پدید آمده است. نقطه «تعادل» در حفظ این نوع بازدارندگی پیوست مداوم به گفتمان «نه شرقی، نه غربی» و تقویت قدرت ملی و به‌تبع تقویت نیروهای متحد، دوست و شریک کشورمان در قالب محور مقاومت در منطقه بحران‌خیز غرب آسیاست. نقش ثبات‌ساز ایران بر ارزش دیپلماسی منطقه‌ای ایران در برابر دیپلماسی قدرت‌های بزرگ می‌افزاید. با افزایش اهمیت نقش استراتژیک ایران در حوزه‌های کلان سیاست خارجی و امنیت منطقه‌ای و جهانی، کشورهای روسیه، چین، و کشورهای عربی منطقه که خود از نظام سلطه غربی به ستوه آمده‌اند، به سمت ایران و تقویت روابط با ایران در قالب همکاری‌های منطقه‌ای گرایش پیدا می‌کنند. خلاصه بحثم اینکه‌ نخست، در تقابل گفتمان‌های سلطه‌محور غربی و شرقی، گفتمان پیشروی «نه شرقی، نه غربی»، قادر به نمایش الگوی جدیدی از مستقل بودن به جهان غیرغربی بعد از پایان جنگ سرد گردید. دوم، این گفتمان در روند زمان تکامل یافته و با محیط ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک تحولات منطقه‌ای و جهانی سازگار گردیده و به شکل جدیدی مطرح شده است. و سوم، لازمه تثبیت این گفتمان با محوریت منطقه‌گرایی و ایران قوی، ساماندهی اقتصاد کشور با مدیریت صحیح منابع ملی برای پشتیبانی از تمدن نوین اسلامی در حال ظهور با محوریت کشورمان است.

پرسش‌ها: از پرسش‌هایی که در این نشست مطرح شدند این بود که روند منطقه‌گرایی مثبت بوده یا منفی؟ به این معنا که ما بیشتر منطقه‌گرایی را در ارتباط با گروه‌های مقاومت تعریف کرده‌ایم یا منطقه‌گرایی را با ارتباط سازنده با دولت‌های منطقه تعریف می‌کنیم؟
در پاسخ به پرسش اول دکتر برزگر به موضوع انتقال مفهومی منطقه‌گرایی از مفهوم «ادغام اقتصادی» در شکل سنتی آن به مفهوم نوین «زنجیره اتصال منطقه‌ای کالاها» با توجه به برتری ژئوپلیتیک کشورمان در نقطه تمرکز اتصال زیر سیستم‌های مختلف منطقه آسیا و اروپا اشاره کرد. او توضیح داد که چگونه همه کشورها‌ و قدرت‌های نوظهور در این مناطق همچون چین، هند، روسیه، عربستان‌سعودی، ترکیه و... برای انتقال منطقه‌ای کالاها به عبور از ایران نیاز دارند. همچنین از نظر این استاد روابط بین‌الملل، ایران برای قوی شدن و نقش ثبات‌ساز نیاز دارد همزمان با دولت‌ها و گروه‌های مقاومت ارتباط داشته باشد و البته در روند زمان به نوعی از هوشمندی دیپلماتیک برسد که بتواند بین این دو جنبه سیاست منطقه‌ای خود تعادل برقرار کند. هدف استراتژیک در اینجا دور نگه‌داشتن قدرت‌های خارجی در امورات سیاسی-امنیتی منطقه است، چون آنها فضای تنفسی و سیاسی ایران را به‌هرحال محدود می‌کنند. قدرت‌های خارجی باید یاد بگیرند که منافع خود را از طریق قدرت‌های منطقه‌ای دنبال کنند، نه اینکه همانند گذشته مستقلا و بدون مشورت با کشورهای منطقه در امورات منطقه‌ای دخالت کنند. نتیجه این نوع دخالت‌ها جز بی‌ثباتی و تنش‌های قومی در درون کشورها و بین کشورها نبوده است.
پرسش دوم اینکه عربستان با تاسیس آرامکو و سایر برنامه‌های اقتصادی خود به سمت پیشرفت اقتصادی حرکت می‌کند و علاوه‌بر حل مشکلات داخلی به قدرت سیاسی نیز دست خواهد یافت. آیا الگوی عربستان این شبهه را ایجاد نمی‌کند که ایران در مسیر نادرستی حرکت می‌کند؟
دکتر برزگر در پاسخ به پرسش دوم گفت ایران به‌عنوان یک کشور تمدن‌ساز و مدعی شکل‌دهی نظم منطقه‌ای و جهانی با گفتمان ویژه خود کاملا با عربستان سعودی فرق دارد. جبر تاریخی ملت ایران را در این مسیر قرار داده است. ضمن اینکه اساسا نمی‌توان مسائل کلان استراتژیک را به موضوعات مربوط به پیشرفت اقتصادی تقلیل داد. به‌طور طبیعی رشد و توسعه اقتصادی در شرایط برقراری امنیت کامل در ذهن زمامداران اولویت می‌یابد. البته در شرایط نبود بحران می‌توان همزمان هردو را پیگیری کرد. دلیل اصلی از‌سرگیری روابط سعودی‌ها با ایران این بود که با برقراری امنیت و ثبات در منطقه به‌ویژه خروج از باتلاق جنگ یمن به توسعه اقتصادی خود بپردازند. البته در این روند، خود عربستان به دنبال متنوع‌سازی روابط خارجی خود و نزدیکی با چین و روسیه در یک قالب توسعه‌ای به‌منظور تعادل در روابط با غرب است. جالب است بدانیم عربستان و ترکیه، یعنی دو متحد غرب، از تحریم‌های غرب علیه روسیه به دلیل جنگ اوکراین حمایت نکردند و تنها به فکر تامین منافع ژئوپلیتیک و نقش‌سازی خود در این جنگ بوده‌اند.