قربانعلی طاهرفر، کارگردان فیلم «آپاراتچی» در مصاحبه با خبرنگار «فرهیختگان» گفت:« ساخت آپاراتچی را از یک سال و نیم قبل آغاز کردیم. دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب تبریز یک پژوهشی رو در حوزه دبیران پرورشی انجام میداد که خاطرات شفاهی [دبیران پرورشی] را جمع آوری میکردند و در بین این خاطرات، اتفاقات مشترکی مثل اردو، نمایش، تئاتر، سرود و پخش فیلم مشترک بود. در پخش فیلم، کنار اسامی که تکرار میشد فیلم «نوری در تاریکی» جلیل طائفی نیز تکرار میشد و از آنجایی که آشنایی وجود نداشته، دوستان تحقیق کردند و متوجه شدند فردی به نام جلیل طائفی فیلمهاییش را در مدارس اکران میکرده. محصول این تحقیق مستقل منجر میشود به کتاب شیرین «آپاراتچی» به قلم روحالله رشیدی. حسین ترابنژاد به صورت اتفاقی با این کتاب آشنا میشوند و این لحظات ماندنی در ذهنشان رسوخ می کند و خودشان نگارش فیلمنامه را شروع میکنند. مجری طرح، مسعود ملکی، در ارتباط با آقای ترابنژاد وارد پروژه میشوند و این پروسه یک سال طول میکشد و 9 ورژن بازنویسی میشود تا به فیلمنامه «آپاراتچی» میرسیم. اتمسفر فیلم در تبریز دهه 60 و اتفاقات پیرامونش اتفاق میافتد. فیلم دو رویکرد اصلی دارد؛ اول ادای دین به سینما. تقریبا تعلق خاطر تمام فیلمسازان به این موضوع است. درمورد رویکرد دوم، ما در اوایل دهه 60 دو جریان داریم؛ یک جریان روشنفکری که در تعارض با هنر مردمی است و دوم جریان تحجر که هردو با هنر مردمی در تعارض هستند. اینها لایههای دوم و سوم فیلم «آپاراتچی» است. قهرمان فیلم مسیر قهرمانانهی خود را طی میکند، فراز و فرودهای خود را برای رسیدن به رویای خود، ساختن فیلم سینمایی، دارد و در این مسیر با این پارادوکسیکال و این تعارضها منجر به موقعیتهای کمدی میشود.
فیلم من، فیلم روز است و برای دهه 60 نیست. این تعارضها همچنان وجود دارد و همچنان حل نشده. این تعارضها باید حل بشود و همهی جریانها باید همراهی بکنند تا یک فصل مشترک ذهنی اعتباری و اعتقادی و ملی در این عرصه برسم.»