فاطمه بریمانی، خبرنگار گروه جهانشهر: اظهارنظر رئیس کمیسیون اروپا از لزوم «گسترش ناتو» و همچنین تاکید بر اینکه «هدف بعد ناتو عضویت گرجستان و ارمنستان بعد از سوئد در این ائتلاف است.» نشان از طراحی جدیدی در این ائتلاف برای مهار کشورهای ایران، روسیه و چین دارد که غرب و بهویژه آمریکا آنها را بهعنوان رقیب یا دشمن خود فرض میکند. تلاش برای گسترش دامنه ناتو بهویژه در ارمنستان و آذربایجان و سپس توسعه آن به آسیای میانه، هشداری بود که چند ماه پیش شعیب بهمن، کارشناس مسائل بینالملل در گفتوگو با «فرهیختگان» به آن اشاره کرد. او هشتم مهرماه به «فرهیختگان» گفته بود که «اگر حلوفصل مشکلات از طریق مدار و کانال غربی انجام شود، این دو کشور بعد از امضای توافقنامه صلح میتوانند جزء کاندیداهای درجه یک برای عضویت در ناتو باشند... گام بعدی ناتو میتواند حضور در کشورهای آسیای میانه باشد.» برای بررسی احتمال عضویت ارمنستان در ناتو و تبعات آن برای ایران روسیه و چین با بهمن به گفتوگو نشستیم. متن این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
پس از پیوستن فنلاند به ناتو و آماده شدن سوئد برای عضویت در ناتو، از مولداوی و اوکراین در شرق اروپا و سه کشور آذربایجان، ارمنستان و گرجستان در قفقاز تا کشورهای آسیای میانه بهویژه قزاقستان در معرض عضویت در ناتو قرار دارند؛ چه اینکه این احتمال وجود دارد آنها به دیگر قالبهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی غربی مانند اتحادیه اروپا نیز بپیوندند. این سه نقطه شامل شرق اروپا، قفقاز و آسیای میانه قابلیت اتصال با همدیگر را داشته و با قرار داشتن در یک راستا شبیه خطی از اروپا به قلب اوراسیا هستند. اهداف غرب از گسترش طولی به داخل اوراسیا چیست؟
در سالهای پس از فروپاشی شوروی یکی از اهداف مهم ناتو گسترش به شرق بوده و بر همین مبنا هم برای به عضویت درآوردن کشورها، بهویژه کشورهای استقلالیافته از شوروی سابق تلاش کرده است. برخی از کشورها مثل کشورهای حوزه دریای بالتیک جزء کاندیداهای اول این سیاست بودند و به عضویت ناتو در آمدند. در سالهای بعد هم کشورهای دیگری مثل اوکراین، گرجستان و جمهوری آذربایجان بهعنوان نامزدهای اصلی مطرح شدند؛ البته بعدا برای هر کدام از این کشورها مجموعه مسائلی پیش آمد که آن مجموعه مسائل بهنوعی برای پیوستن به ناتو عامل بازدارنده بود. در وهله نخست هدف اصلی ناتو محدود کردن روسیه و ایجاد یک خط دفاعی در برابر این کشور بود. اما به مرور زمان این هدف گسترش چشمگیرتری پیدا کرده است. گزینههای دیگری مثل محدود کردن ایران و چین هم به مجموعه استراتژی ناتو افزوده شد. کما اینکه باید توجه داشت خود مساله امتداد اوراسیایی ناتو میتواند علاوهبر روسیه که در خط مقدم استراتژی ناتو است باعث ایجاد محدودیتهایی برای ایران و چین بشود. در همین استراتژی سیاستهایی برای برای مهار چین یا حتی گسترش ناتو به شرق آسیا مانند ژاپن و کرهجنوبی هم مطرح شده است. اتفاقا همکاریهای جدی میان ناتو و ژاپن و کرهجنوبی هم آغاز شده که به احتمال زیاد میتواند به پیوستن آنها به ناتو هم منتهی شود. این سیاستها مشابه به «استراتژی مهار»ی است که آمریکاییها برای مهار چین دنبال میکنند. در این بین اوراسیا از این جهت اهمیت دارد که میتواند به شکل همزمان روسیه، ایران و چین را محدود و مهار کند. به این معنا که اگر ناتو بتواند در منطقه قفقاز نفوذ پیدا کند و کشورهایی مثل جمهوری آذربایجان و ارمنستان را به عضویت خودش دربیاورد، در این محدوده سیاست گسترش به سمت شرقی دریای کاسپین را هم پی خواهد گرفت و در آنجا هم سعی میکند کشورهای آسیای مرکزی را به عضویت دربیاورد. باید توجه داشت که امتداد شرق و محدوده شرق دریای کاسپین میتواند بیش از گذشته به سیاست مهار چین، روسیه و ایران به شکل همزمان دامن بزند. در حال حاضر در منطقه قفقاز بیش از همه جمهوری آذربایجان و ارمنستان جزء کاندیداهای درجه یک عضویت در ناتو هستند. البته در گذشته گرجستان کاندیدای درجه یک بود اما به دلیل جنگ اوت 2008 با روسیه و نامشخص ماندن دو منطقه جغرافیایی این کشور یعنی اوستیای جنوبی و آبخازیا باعث شد استراتژی گسترش ناتو در آن برهه زمانی با چالش مواجه شود. نکته مهمی که ناتو در سالهای گذشته برای عضویت کشورها دنبال کرده این بوده که کشورهای دارای مناقشات زنده را در اولویت عضویت قرار ندهد. به همین دلیل هم روسها در سالهای گذشته سعی کردند مناقشات زندهای برای کشورهای اوکراین و گرجستان که کاندیداهای اول پیوستن به ناتو بودند، ایجاد کنند. بهطور مثال جنگ اوت 2008 با گرجستان باعث فاصله افتادن عضویت گرجستان در ناتو شد؛ یا اتفاقات سال 2014 اوکراین که موجب جدایی شبهجزیره کریمه از خاک این کشور شد و همچنین اتفاقات دو سال اخیر اوکراین در راستای تلاشی است که روسها برای ایجاد مناقشات زنده این کشور داشتند. در این بین به نظر میرسد که حلوفصل مسائل و مناقشات بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان این دو کشور را بیش از گذشته به ناتو نزدیک خواهد کرد. مهمترین مناقشهای که بین این دو کشور وجود داشت و باعث نقشآفرینی روسیه میشد مساله قرهباغ بود. حالا دیگر مناقشه قرهباغ حلوفصل شده است، جمهوری آذربایجان بر این منطقه تسلط پیدا کرده و ارمنستان هم به شکل رسمی این مساله را پذیرفته است. به همین دلیل این چشمانداز وجود دارد که پس از حل این مناقشه و امضای پیمان صلح میان این دو کشور آنها به عضویت ناتو دربیایند. اگر توافق نهایی صلح بین دو کشور از طریق غربیها و مدار غرب اتفاق بیفتد، احتمالی بسیار جدی مطرح است که بهسرعت دو کشور بهعنوان نامزدهای اصلی عضویت در ناتو مطرح شوند. این همان چیزی است که در سه سال گذشته یعنی از آغاز درگیریهای قرهباغ هم پیشبینی میکردیم و بارها هم گوشزد شده بود، اما چون شواهد بارز و آشکاری وجود نداشت، خیلی مورد پذیرش قرار نمیگرفت. علت اینکه تابهحال شواهد آشکار وجود نداشته، حساسیتهای احتمالی ایران، روسیه یا حتی چین نسبت به این مساله بوده است. این حساسیتها یکی از عوامل بازدارنده بوده و به نظر میرسد که غربیها تلاش میکنند مساله را خیلی آرام به پیش ببرند تا آن توافقنامه نهایی صلح اتفاق بیفتد. آن توافق که رقم خورد، بعد از آن احتمال زیاد شاهد یک فرآیند خیلی سریع برای پیوستن این کشورها به ناتو خواهیم بود. اینکه فعلا درمورد آن خیلی آشکار صحبت نمیشود این است که از ایجاد حساسیت برای روسیه و ایران جلوگیری کنند.
به نظر شما غرب قدرت لازم را برای اجرای طرحهای خودش دارد؟
وقتی که از غرب صحبت میکنیم باید بدانیم که درمورد کدام غرب حرف زده میشود؟ اگر غرب را بهعنوان مجموعه ناتو در نظر بگیریم واقعیت این است که ناتو دارای سیاستها و استراتژیهای بلندمدت و کلانی هست که در این استراتژی بلندمدت مهار ایران، روسیه و چین را کاملا در نظر گرفتند. اما اینکه آیا بتوانند تمام ایدههای خودشان را عملی کنند و به انجام برسانند، مشروط است. یک بخشی از آن منوط به خواستههای غرب است، بخش دیگر آن منوط و مشروط به نوع بازیگری کشورهایی مانند ایران، روسیه و چین است که چقدر بتوانند یا بخواهند در برابر این سیاستها مقابله کرده و از این روند جلوگیری کنند. آن چیزی که ما در منطقه قفقاز شاهد آن هستیم، نوعی سردرگمی است. روسها به واسطه سردرگمی که دچار شدهاند، عملا نتوانستند به شکل جدی و درست ایفای نقش کنند و این نادرستی در ایفای نقش باعث تقویت موقعیت غرب در منطقه شد. در عین حال ایران هم به دلیل سردرگمی یا بیسیاستی که از ابتدا در منطقه قفقاز و جنگ قرهباغ داشت به این حضور و تقویت حضور کمک کرد. از اینجا به بعد ضرورت دارد بازیگرانی مانند ایران و روسیه به شکل جدی وارد معادلات منطقه قفقاز بشوند و بتوانند این معادلات را به نفع خودشان تغییر دهند. قاعدتا اگر این همکاری بین کشورهایی مانند ایران و روسیه شکل بگیرد میتوان امید داشت که غرب در دستیابی به اهدافی که طراحی کرده با چالش مواجه شود.
ایران، روسیه و چین بهعنوان یک بازیگر چه اقدامی در برابر موج گسترش ناتو میتوانند انجام دهند؟
این سه کشور باید درخصوص برخی سیاستها با یکدیگر همسو باشند. به هرحال روندی که در منطقه شکل گرفته و هنوز هم دنبال میشود، یک روند کاملا غربی است. بهویژه اینکه در حال حاضر فرآیند صلح میان آذربایجان و ارمنستان به میانجیگری اروپا در حال انجام است؛ این فرآیند کاملا غربی است، در طول تاریخ منطقه و پس از فروپاشی شوروی تقریبا ما هیچگاه شاهد چنین فرآیندی نبودیم. یعنی در ادوار گذشته هرگاه اتفاق مهمی در منطقه قفقاز رخ میداد این روسها بودند که اتفاقات را سامان میدادند. مناقشات همیشه با میانجیگری روسها پایان میپذیرفت. عملا روسها درخصوص هرگونه مناقشهای نقش درجه یک داشتند. در دهه ۹۰ هم شاهد نقش بسیار پررنگ ایران در تحولات منطقه بودیم. در حال حاضر ضرورت دارد که هم روسها، هم ایرانیها و هم چینیها نسبت به آنچیزی که غرب در پس پرده دنبال میکند، هشیارتر باشند و مجموعه سیاستهایی را اتخاذ کنند که اجازه نفوذ گسترده غرب در منطقه را ندهد. این مساله الزاما به معنای اتحاد رسمی میان این کشورها نیست؛ به این معناست که میتوانند سیاستهای خودشان را همسو کنند و متوجه خطرات ناشی از روندهای حال حاضر منطقه شوند. تهدیدهای فعلی و تهدیدهای ناشی از روندهای فعلی را درک کرده و بتوانند سیاستهای درستتر و دقیقتری را در منطقه پیگیری کنند تا از این طریق بتوانند از تشدید این فرآیندها و روندهای غربگرایانه جلوگیری کنند. این مهمترین چیزی است که هم ایران و هم روسیه به آن نیاز دارند. هر دوی این کشورها در سه سال گذشته اشتباهاتی در منطقه قفقاز داشتند، مجموعه این اشتباهات و این سیاستهای نادرست باعث شده شاهد چنین شرایطی در منطقه باشیم. درحالیکه همه این اتفاقات همان سه سال پیش هم قابل پیشبینی بود، بارها کارشناسان در رابطه با این فرآیندها و روندها هشدار داده بودند، منتها به دلیل درک نادرست از آن، مورد قبول تصمیمگیران نبود. حالا نیاز داریم هر دو کشور تغییری جدی در سیاستهای خارجیشان در منطقه قفقاز ایجاد کنند. اگر این کار را انجام بدهند، مطمئنا میتوانند طرحهای غرب را با شکست مواجه کنند.
نگاه چین به قضایا چیست؟ پکن نظارهگر است یا در سطوحی برای مقابله با طرح ورود داشته است؟
مدتی قبل به این نکته اشاره کردم و برخی از کارشناسان معترض شدند که اینگونه نخواهد بود. اما دیدیم در کمتر از یک ماه آنچه پیشبینی کرده بودم محقق شد. چینیها از این گسترش ناتو دچار یک برداشت اشتباه هستند. آنها تصور میکنند کریدور میانی میتواند یک کریدور مطلوب برای حوزه تجاری و اقتصادیشان باشد. تصورشان این است که مسیر جمهوری آذربایجان و بعد هم ترکیه میتواند یک مسیر خوب برای تبادلات تجاری آنها در طرح ابتکاری جاده و کمربند باشد. در حالی که به هر حال اگر آنها هم به شکلی کلانتر به موضوع نگاه کنند، واقعیت این است که اساسا یکی از دلایل حضور ناتو در این منطقه سد راه شدن برای طرحهای کلان چینی است. بنابراین قاعدتا چینیها هم باید منافع کوتاهمدت و زودگذر خودشان را رها کنند و دید استراتژیکتری نسبت به موضوع داشته باشند. بهویژه که پیوستن آذربایجان و ارمنستان به ناتو، صرفا محدود به غرب دریای کاسپین نخواهد بود و سیاست توسعه به شرق دریا و عضویت کشورهای آسیای مرکزی هم در مراحل بعدی اتفاق خواهد افتاد؛ و این مساله میتواند دژ مستحکمی بر مسیرهای ترانزیتی و کریدوری و مسیرهای چین به سمت غرب باشد. بههرحال ناتو میتواند با حضور در این مناطق اختلالات جدی برای چین به وجود آورد. بنابراین ضرورت دارد که آنها هم یک بازنگری در سیاستهای کلان خودشان در منطقه انجام دهند.
توقف جنگ اوکراین حتی اگر با الحاق یک پنجم خاک این کشور به روسیه همراه باشد به معنای اختلال عمده در طرح ناتوست یا همچنان ظرفیت برای گسترش ناتو به شرق فراهم خواهد بود؟
این جنگ ممکن است که اوکراین را از اولویت ناتو خارج کند اما واقعیت مساله این است که به هرحال همه چیز به آینده اوکراین و آنچه خواهد شد، وابسته است. این احتمال وجود دارد که اوکراین یک وضعیت مشابه آلمان یا برلین را تجربه کند. یعنی مانند برلین غربی و شرقی شود. آن وقت آن بخشی که در سمت شرق اوکراین قرار دارد تحت نفوذ روسها دربیاید و آنچه که در سمت غرب قرار دارد، تحت نفوذ ناتو، آمریکاییها و غربیها دربیاید. این گزینه و احتمال همچنان وجود دارد. اتفاقاتی که در جریان است الزاما به این معنا نیست که اوکراین از بحث پیوستن به ناتو خارج میشود، بلکه ممکن است به دو نیمه شرقی و غربی تبدیل شود و هر نیمه بهعنوان منطقه یا حوزه نفوذ یکی از این طرفین مورد شناسایی قرار بگیرد. بنابراین تحولات اوکراین میتواند تاثیرات بسیار گستردهای را بر آینده این طرحها و این پروژهها بگذارد. برای تحلیل دقیقتر باید منتظر ماند و سرنوشت اوکراین را دید.
بازه زمانی مشخص شدن موفقیت و ناکامی این طرح چندساله است؟
من تصور میکنم اگر طرح صلح ارمنستان و آذربایجان از مدار غربی اتفاق بیفتد، پیشبینی میشود این طرح به سرعت به سرانجام برسد. هرچند که آذربایجان در این خصوص زیادهخواهیهایی را مطرح کرده است. همین امروز خبری خواندم که علیاف اعلام کرده «ما طرح صلح را در صورتی امضا میکنیم که ارمنستان قانون اساسی خود را عوض کند.» اینها دیگر زیادهخواهیهای باکو است. اما به هر حال این اتفاق اگر از مدار غرب رخ بدهد، فکر میکنم فرآیند پیوستن این دو کشور به ناتو خیلی سریع رخ خواهد داد، از طرفی هم خیلی بیسروصدا یا چراغخاموش خواهد بود. به دلیل اینکه برای کشورهایی مانند ایران و روسیه حساسیتبرانگیز نشود، موضوع حداقل به شکل علنی مطرح نخواهد شد و مسکوت گذاشته خواهد شد. اما بهنظر پیوستن این کشورها به ناتو فرآیندی است که پس از امضای توافق صلح با سرعت بسیار زیاد پیش خواهد رفت و نباید انتظار طولانی شدن داشت. به همین دلیل هم ضرورت دارد ایران و روسیه به شکل جدی ورود پیدا کنند و تصور نکنند که برای اتخاذ سیاستهای خود زمان دارند. عامل مهم در اینجا زمان است که در حال از دست رفتن است. با توجه به اینکه نه طرف ایرانی و نه طرف روسیه متوجه ابعاد این رویدادها نیست، از زمان غافل شدهاند؛ بنابراین ضرورت دارد که هر دو کشور تجدید نظر اساسی درخصوص سیاستهایشان در منطقه انجام دهند.