فاطمه بریمانی، خبرنگار گروه جهانشهر: طالبان پس از روی کار آمدن در افغانستان اعلام کرد دختران بالاتر از کلاس ششم «تا اطلاع ثانی» نمیتوانند به مدرسه بروند. در دو سال گذشته، امارت اسلامی وعدههایی درباره تحصیل دانشآموزان دختر داده است، اما این وعدهها هیچ یک محقق نشده است. پاییز سال جاری، «مولوی حبیبالله آغا»، وزیر معارف طالبان گفت ایجاد مدارس دینی از اولویتهای اساسی حکومت کنونی کابل است. در همین راستا، مولوی «عبدالسلام حنفی»، معاون اداری ریاستالوزرای حکومت طالبان در مراسم فراغت شماری از دانشآموزان مدرسهای به نام «ریاضالعلوم» در کابل گفته بود که «حکومت طالبان میخواهد بالای مدارس دینی بیشتر هزینه کند.» «روزا اوتونبایوا»، نماینده ویژه سازمان ملل متحد در امور افغانستان در نشست شورای امنیت ملل متحد و در یک نشست خبری به خبرنگاران گفت آنان معلوماتی را بهدست آوردهاند که «دختران میتوانند در مدارس دینی آموزش ببینند.» مشخص نیست در این مدارس قرار است چه درسهایی به دانشآموزان دختر تدریس شود که با قوانین طالبان جور در میآید، مشخص نیست اما بهطور حتم بین این مدارس با مدارسی که پیشتر دختران در آن آموزش میدیدند، تفاوت معناداری وجود دارد. در این باره، اخیرا نشستی در گروه تلگرامی گفتوشنود با عنوان «مدارس دینی جهادی در افغانستان: مراکز علمی یا کارخانه تولید بمبهای انسانی» با ارائه عبدالشهید ثاقب، نویسنده و پژوهشگر افغانستانی برگزار شد. ثاقب که خود در این مدارس تحصیل کرده است، نگران تبعات مدارس دینی برای افغانستان و حتی منطقه شد. او از عبارت «بمبهای انسانی» برای فارغالتحصیلان مدارس دینی- جهادی طالبان یاد میکند؛ بمبهایی که میتوانند در منطقه انتحار کنند.
یکی از مسائلی که پس از تسلط مجدد طالبان در افغانستان بهصورت قارچوار رشد کرد، مدارس دینی جهادی در این کشور است.
طالبان در دو سال اخیر در هر ولایتی در افغانستان یک مدرسه دینی جهادی بزرگ و در هر شهرستان، 10 مدرسه دینی کوچک تاسیس کردهاند. این مدارس دینی بهصورت مستقیم توسط وزارت معارف یا آموزشوپرورش طالبان مدیریت میشود. چندی پیش، ملا هبتالله، رهبر طالبان فرمان استخدام صدهزار استاد برای این مدارس جهادی صادر کرد. تاسیس انبوه مدارس دینی در افغانستان از سوی طالبان باعث طرح پرسشهایی شده است. پرسشهایی مبنیبر اینکه ماهیت این مدارس چیست؟ و پیامدهای آن برای صلح و ثبات افغانستان و منطقه چه خواهد بود؟
آنچه باعث شد این پرسش در سطح مطبوعات بینالمللی و محافل سیاسی مطرح شود، پیوند خوردن نام مدارس دینی با تروریسم بینالمللی پس از حادثه ۱۱سپتامبر است. وقتی در ۱۱سپتامبر سال ۲۰۰۱ برجهای دوقلوی سازمان تجارت جهانی مورد حمله القاعده قرار گرفت، بحثهای داغی درباره پیوند مدارس دینی شبهقاره هند و تروریسم بینالمللی مطرح شد. دولتمردان اروپایی و آمریکایی و روزنامهنگاران و پژوهشگران میپرسیدند «آنچه به نام مدارس دینی خوانده میشود، نهادهای آموزشی هستند یا سنگرهای ترور؟» دونالد رامسفلد وزیر دفاع پیشین آمریکا در یادداشت محرمانهای که در سالهای حضور آمریکا در افغانستان نوشته بود و سرانجام به مطبوعات درز پیدا کرد، این پرسش را مطرح کرد که «آیا هر روز درحال دستگیر کردن، کشتن یا ترساندن و دلسرد کردن تروریستهای بیشتری نسبت به افرادی هستیم که مدرسهها و روحانیان رادیکال درحال استخدام، آموزش و بهکارگیری علیه ما هستند؟» در سال ۲۰۰۵ هم وقتی بمبگذاری مترو لندن اتفاق افتاد و آن بمبگذار متهم به آموزش در مدارس دینی پاکستان شد، تونی بلر نخست وزیر سابق بریتانیا در نشستی با حامد کرزای رئیسجمهور پیشین افغانستان مدارس دینی را متهم به تروریسمپروری کرده و گفت این ریشهها خیلی عمیق هستند و افزود این ریشهها توسط افرادی شکل میگیرد که این مسائل از سنین بسیار پایین به آنها القا میشود و به مدارس دینی میروند و آموزشهای افراطی فرا میگیرند.
با توجه به این پیشینه طبیعی است تاسیس انبوه مدارس دینی- جهادی در افغانستان و تقلید از مدارس دینی دیوبندی در پاکستان، بار دیگر پرسشها و نگرانیهای قبلی در محافل سیاسی و رسانهای را مطرح کرده است. پژوهشگران میپرسند «این مدارس چیست؟ چرا تاسیس شده؟ و پیامدهایشان برای صلح و ثبات منطقه و جهان چه خواهد بود؟» من بهعنوان کسی که سالیان متمادی در این مدارس درس خوانده و زیستهام و حالا چندسالی هم میشود درباره آنها تحقیق کرده، تلاش میکنم این مدارس را آسیبشناسی کرده، دریافتها و برداشتهایم از این مدارس را به اشتراک بگذارم.
متن کامل این نشست که با پرسش و پاسخ همراه بود را در اینجا بخوانید.