میلاد جلیلزاده، خبرنگار گروه فرهنگ: دو سال پیش که با روی کار آمدن دولت جدید وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی طی حکمی اعضای هیاتامنای بنیاد سینمایی فارابی را مشخص کرد، واضح بود و از همهجا این ندا به گوش رسید که چنین افرادی نسبت چندانی نهتنها با هنر سینما، بلکه با مقوله فرهنگ ندارند و انتخابشان صرفا بهدلیل انتصابشان به ثروتمندترین نهادهای حاکمیتی است. بهعبارتی چنانکه پیدا بود از وزیر نفت تا رئیس مناطق آزاد تجاری، هرکس را که در رأس یکی از نهادهای ثروتمند حاکمیتی بود به هیاتامنای فارابی آوردهاند تا بتوانند بودجه بیشتری جذب کنند. از سالها پیش به اینسو در مورد اینکه آیا باید پول دولتی به سینمای ایران تزریق شود یا نه، بحثهای مستوفایی بین کسانی جریان داشت که عقیدههای متفاوتی در این خصوص دارند. این بحثها ممکن است بتوانند تا ابد ادامه پیدا کنند اما نقدا اوضاع مالی سینمای ایران در حالتی قرار دارد که اگر سرنوشت آن را بهدست پنهان بازار بسپارند یا نابود میشود یا در دام یک اقتصاد سیاسی فاسد خواهد افتاد که به دروغ مدعی خصوصی بودن و انتزاع از بودجههای دولتی است. بهعبارتی حتی اگر نظر قائلان به خروج دولت از سرمایهگذاری در سینما را بپذیریم، عاجلا و با توجه به وضعیت فشل اقتصاد سینما باید دوپینگ بودجههای دولتی را بایسته دانست. بااینحال همان روزی که فهرست اعضای هیاتامنای فارابی اعلام شد، بابت دخالت مستقیم کسانی که هیچ تخصصی در حوزه فرهنگ ندارند اعتراضاتی صورت گرفت. چند وقت بعد هم یک جوان گمنام و بیسابقه را بهعنوان مدیرعامل بنیاد فارابی منصوب کردند که این کار به غیر از وهن جوانگرایی، صدمهای جدی به ساختار سینمای کشور زد. امروز هیچکس حتی خود وزیر فرهنگ از آن انتخاب دفاع نمیکند و جالب اینجاست انتقادها به رویه امروز این وزارتخانه در قبال بنیاد فارابی همانقدر مورد توجه قرار میگیرند که دیروز در مورد انتصاب فردی مثل مهدی جوادی به مدیرعاملی آن توجه شد. با حکم اخیر وزیر فرهنگ سه نفر به اعضای هیاتامنای فارابی اضافه شدند و دو نفر کنار رفتند. سعید محمد که دیگر دبیر شورای عالی مناطق آزاد نیست و علی عسگری که به ستاد اجرایی فرمان امام انتصاب داشت، از این فهرست خارج شدند و کسانی که به جایشان آمدند مهدی خاموشی رئیس پیشین دفتر تبلیغات اسلامی و رئیس فعلی اوقاف، به علاوه مجید شاهحسینی مدیرعامل اسبق فارابی و حسین کرمی از مدیران پیشین صداوسیما هستند. با این وصف تغییر رویه خاصی را نمیتوان برای فارابی در آینده متصور بود. حالا سوالی که ممکن است پیش بیاید درباره دلیل ایرادگیریها از این ترکیب است. اگر چنانچه در گمانهها و تحلیلها مطرح میشود این افراد بهدلیل کانالی که به نهادهای پولساز دارند، به فارابی آورده شدهاند تا بودجههای کلانی جذب شود و از طرفی اگر سینمای ایران برای بازسازی خودش به پول دولتی نیازمند است، چه اشکالی دارد که این افراد در آنجا باشند؟ این افراد که قرار نیست خودشان فیلم بسازند یا حتی بر ساخت فیلمها نظارت مستقیم داشته باشند، پس چه اشکالی دارد که در هیاتامنا باشند و به فیلمسازان و مدیران سینمایی پول بدهند؟ حقیقت این است که مشکل اصلی نه حضور این افراد در بنیاد سینمایی فارابی، بلکه سیاستهای کلان وزارت ارشاد است. بهعبارتی این نوع ترکیببندی هیاتامنای فارابی نه علت وضعی که سینمای ایران پیدا کرده، بلکه نشانهای است برای یافتن علتهای اصلی. وزارتخانهای که کرور کرور فیلمهای اصطلاحا ارزشی تولید میکند تا جواب نهادهای بالادستی را بدهد اما در اکران که میدان عمل است، بهشکل سیستماتیک حامی کمدیهای عامهپسند و ستارهمحور است و با غولها و بزرگان مافیای اکران همدست شده تا بتواند از فروش گیشهها حبابهای آماری بزرگ دستوپا کند، در فارابی با وزیر نفت میبندد و در اکران با مدیر پردیس کورش. بهعبارتی با وزیری طرفیم که برای پاسخ دادن به نهادهای بالادستی حاکمیت با همکاری وزیر نفت روی تولید فیلمی مثل «پالایشگاه» سرمایهگذاری دهها میلیاردی میکند اما از آنسو به عرصه عملی اکران که میرسد، دنبال آمار فروش گیشه به هر قیمتی است تا جوابی دهانپرکن برای عدهای دیگر دستوپا کند. پالایشگاه فیلم خوبی است و در یک سیستم سالم اکران که مهندسی شده و مریض نباشد میتواند دهها میلیارد بفروشد اما انگار مدیر فرهنگی دولت سیزدهم این فیلم را برای دیده شدن خود فیلم نساخته، بلکه برای ارائه در رزومهاش نزد نهادهای بالادستی حاکمیت ساخته و وقتی دنبال آمارسازی از رونق گیشههاست، سراغ کسانی دیگر میرود و با آنها میبندد. نتیجه چنین سیاستی که حتی ذرهای در آن دلسوزی و عمل از سر اعتقاد دیده نمیشود و فقط دنبال پر کردن بیلانهای متنوع است، میشود شکست سنگین فیلمهای ارزشمند در گیشه و بیآبرو شدن سینمایی که گذشته از سویههای سیاسی و ملیاش، بهلحاظ فرم و سطح کیفی صدها پله مترقیتر از بفروشهای امروز گیشه است و دیده شدن آن معنای نمادین بسیار مثبتی درباره جامعه ایران دارد.
حالا میتوانیم بگوییم کاش پالایشگاه و امثال آن ساخته نمیشدند تا حداقل با آرزوی ساخت چنین آثاری دلخوش به آینده میماندیم، نه اینکه آن را برای پر کردن بیلان وزارت ارشاد مورد حمایت مالی قرار دهند و در گیشهای که بهدست سازندگان کمدیهای ستارهمحور مهندسی شده است، چنین مفتضح کنند. وزیر ارشاد علنا به فروش ۳۰۰ میلیاردی فیلم «فسیل» افتخار میکند، حال آنکه باید او را بابت فروش ۴۰۰ میلیون تومانی پالایشگاه و چندین مورد دیگر مثل این بهچالش کشید. این فیلم حتی به اندازه نصف پولی که حمید فرخنژاد بهعنوان دستمزد بازی در آن دریافت کرد و بعد از کشور گریخت، نفروخته است. خیلیوقتها میشود فروش پایین فیلمهایی را که محتوای ارزشی دارند به کیفیت ضعیف آنها نسبت داد اما در مورد پالایشگاه و چندین فیلم دیگر سال گذشته نمیشود چنین چیزی را پذیرفت. این وضع فقط و فقط منبعث از سیاستگذاریهای وزارت ارشاد است و روش مدیریت وزیری که ایده و افق خاصی ندارد و صرفا بهدنبال پر کردن بیلانهایش میرود.
ادامه مطلب را اینجا بخوانید.